kayhan.ir

کد خبر: ۶۰۱۰۴
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۵
پژوهشی درباره هنر تعزیه- قسمت اول

هماوایی هنرهای زیبا

سعید محمدی
تعزیه هنری است که چونان یک مینیاتور زیبا از اجزایی تشکیل شده که هر یک زیبایی خاص خود را دارد و همچنین در کنار هم یک زیبایی شگرف را خلق می‌کند. تابلویی زیبا که هنر چند هزار ساله‌ و هویت ایرانی در آن نقش بسته است. از شعر و موسیقی تا اعتقادات و اخلاق و باورها. در واقع باید گفت وقتی به تعزیه می‌نگریم همچون آسمانی پر ستاره، جزء جزء تاریخ و هنر و تمدن ایران را چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام به نظاره نشسته‌ایم. تعزیه هنری است که در واقع با باقی هنرها فرقی اساسی می‌کند و آن این است که در تعزیه این هماوایی هنرها به اوج می‌رسد و تعزیه را با این که از چندین هنر تشکیل شده، به هنری زنده، پویا و یک دست تبدیل کرده است. البته شاید این مسئله به ذهن متبادر شود که خصوصیت هنرهای نمایشی این امر را اقتضا می‌کند و این مسئله به طور خاص مربوط به تعزیه نیست. در پاسخ باید گفت که در تعزیه که برخی آن را جزء نمایش‌های اپیک (روایی) دسته‌بندی می‌کنند عناصری وجود دارند که آن را، اگر چه جزو هنرهای نمایشی است، از باقی گونه‌های هنرهای نمایش جدا می‌کند. این مسئله را در نوع موسیقی، شعر و به طور کلی جهان‌بینی‌ای که تعزیه به مخاطب ارائه می‌دهد می‌توان دید. در واقع این سخن که هنر برای بقا و دوام یا جاودانگی خود مکانی به غیر از مذهب نیافته است، در تعزیه متبلور شده است.
هنگامی که بخواهیم از هنری اصیل و آیینی سخن به میان بیاوریم، نا‌خودآگاه ذهنمان به سوی تعزیه می‌رود. هنری ملی و اصیل که انگار باید این روزها همچون دیگر هنرها در موزه ها به جستجویش بپردازیم. در سده اخیر، هنرهای بسیاری بالاخص در حوزه نمایشی به بوته فراموشی سپرده شده‌اند. نقالی و پرده‌خوانی از آن دست هنرهاست و یا نمایش‌های رو حوضی و بازیگر سیاه این نمایش، گویی با سعدی افشار به خاک سپرده شد. اما چیزی که بسیار عجیب به نظر می‌رسد فراموش کردن تعزیه است که در اصل هنری آیینی است. شاید این هنر در آغاز تولد خویش در پیش از اسلام همچون نقالی شرح پهلوانی‌ها و داستان و مصائب قهرمانان ایرانی همچون سوگ سیاوش بود اما پس از اسلام رنگ و بوی کاملاً دینی به خود گرفت چونان که نام تعزیه با واقعه عاشورا عجین شده است. اما سوال اینجاست که چرا هنری دقیق، اصولی، حساب شده و بسیار ظریف همچون تعزیه که اصولاً پس از اسلام، خود را با آیین و مذهب درآمیخته است به چنین سرنوشتی دچار شده است؟
تعزیه در لغت به معنی عزاداری و سوگواری است و در لغتنامه دهخدا در تعریف آن می‌خوانیم: تعزیت و برپاداری عزای حضرت سیدالشهدا صلوات اﷲ علیه و روضه‌خوانی و شبیه آن هر نمایشی است منظوم به توسط عده‌ای از اهل فن و با موسیقی، که بعضی مصائب اهل البیت علیهم‌السلام را مصور سازند.
درباره پیدایی کلمه تعزیه و سیر تحولی آن نظریاتی ابراز شده است؛ برای مثال تعزیه را مترادف با واقعه‌خوانی دانسته‌اند. چنان‌که واقعه که اشعاری بر مبنای حوادث تلخ گذشته بر اهل‌بیت(ع) است، خود تعزیه دانسته شده است و اصطلاح «تعزیه‌خوانی» در حقیقت همان مترادف «واقعه» شده آن است. از خواندن کتاب «روضه الشهدا» یا سایر روضات، اصلاح روضه‌خوانی به وجود آمده است و در حقیقت با خواندن «واقعه» گریه آغاز می‌شده، که همان مفهوم تعزیه را دربرداشته و از متون واقعه‌ها این مطلب به طور کامل روشن می‌شود:
غرض که «تعزیه» عترت رسول خدا
دهد نتیجه و عیش ابد به هر دو سرا
کنون که «تعزیه» مخصوص نوع انسان است
پس از چه راست که غم تاری گلستان است
اینجا ذکر یک نکته حائز اهمیت است آن‌هم اینکه نمایش ایرانی تعزیه همواره دو نام داشته است؛ یکی تعزیه (=تعزیت) و دیگر شبیهه (=تشبیه). با اندکی تامل در‌می‌یابیم که این دو نام هیچ شباهتی با یکدیگر ندارند و درواقع باید گفت این دونام بر اساس نوع نگاهی که به این دو نمایش می‌شده است. تعزیت به معنای سوگواری و تشبیه به معنی شبیه کردن است. نمی‌توان گفت تمام شبیه‌ها تعزیه هستند اما تمامی نمایش‌های تعزیه شبیه هستند. ما در شبیه، شبیه «مضحک» هم داریم که برای خنداندن مردم به اجرا در می‌آمده ‌است و شخصیت‌های آن را شاهان و مردم عادی تشکیل می‌دادند نه پیشوایان‌دینی. به عبارت دیگر شبیه ماتم (تعزیت) تکرار یک واقعه مذهبی است، و شبیه مضحک اجرای یک اتفاق درباره مردم معمولی و غیرمذهبی است.
صادق عاشورپور در کتاب نمایش‌های ایرانی می‌گوید:«خوب است بدانیم که راهی که تعزیه می‌پیمود در واقع اصل تشبیه (تقلید) بود. در زمینه فرهنگ‌های سده‌های گذشته، این اصل علاوه بر نمایش در سرتاسر حوزۀ اجتماعی نیز اعمال می‌شد. تشبه در زمینۀ«همانندسازی»، که استفاده از این اصطلاح از حدیثی ناشی می‌شد که می‌گفت «هرکس که خود را شبیه گروهی بسازد در زمره همان گروه است»؛ مفهوم طلب و آرزو را افاده می‌کرد و بیانگر لزوم ساختن افراد نیک از یک سو، و فاصله داشتن از بدی و رشک و حسد دشمنان دین از سوی دیگر بود.»
نظرات راجع به زمان پیدایش تعزیه بسیار متنوع است. همان طور که قبل‌تر هم ذکر شد عده‌ای ریشه این مراسم را در پیش از اسلام می‌دانند. به عنوان مثال آقای پیتر چلکووسکی در نوشتۀ خود تحت عنوان «دسته‌های مصیبت در ایران» می‌گوید:«یکی از معمول‌ترین مراسم مذهبی بین توده‌های مردم ایران، دسته‌گردانی است. با شکوه‌ترین دسته‌ها در روز شهادت امام حسین، یعنی روز عاشورا و در روز بیستم ماه صفر، معروف به اربعین یا چله، یعنی چهلمین روز شهادت امام حسین، به راه می‌افتد. این نوع رژه‌های با شکوه در سوگ مرگ قهرمانان رواج داشته است، رژه سوگواری آدونیس تموز در بین‌النهرین و رژه سیاوش ماوراءالنهر، دو نمونه از آن است.»  گروهی دیگر سعی کرده‌اند که این نمایش را هنر ابداعی و مربوط به عصر صفوی و گاهی عصر قاجار بدانند؛ یا اینکه تنها به قول «ابن اثیر» اکتفا کرده و بی هیچ پیش زمینه‌ای، فقط مدعی شده‌اند که این نمایش از ابداعات آل بویه در سرزمین دیلم یا همان دیالمه است؛ برای مثال:«در دسته‌گردانی‌ها و نوحه‌خوانی‌ها و سوگواری‌های گروهی ایام محرم و صفر در دورۀ صفویان، که به احتمال نزدیک به یقین تعزیه از میان این مراسم و دیگر آیین‌های مذهبی به تدریج شکل گرفت و به تدریج پدید آمد.» و یا شخص دیگری که مدعی است تعزیه مربوط به آل بویه است، می‌گوید:
« سوگواری برای امام حسین(ع) به عصر آل بویه مربوط می‌شود و حکومت فاطمیان شیعه نیز آن را در مصر اشاعه داد. طی سلطنت معزّالدین الله(360ه.ق/ 970) شیعیان  مصری، دورۀ عاشورا  را ایام ماتم و اندوه به  حساب می‌آوردند و در آیین‌های سوگواری خود نوحه‌خوانی می‌کردند.»  
دکتر جلال ستاری نیز در مقاله‌ای ارزشمند بیان می‌کنند: «تشیع منکر حکومت غاصب بود و لاجرم مشروعیتش را قویّاً انکار می‌کرد، و تعزیه نیز به برهه‌ای، یعنی پاره‌ای از روزگار دراز است، که زمان تاریخی آفاقی را نفی می‌کند، و زمانی آرمانی یا اسطوره‌ای و بهشت آیین بر آن چیره می‌گرداند. و معنی این سخن این است که شیعه با سرنوشت بیدادگر، سر معارضه و ستیز داشت، و به حسب مورد، با تقدیر ستمکار به مکر و حیله و تزویر رفتار نمی‌کرد، و قیام خونبار بر آن را واجب می‌شمرد. این تضاد و تعارض، اندک اندک بذر درام‌سازی را که ثمره‌اش شبیه‌سازی و تعزیه‌گردانی است در ذهن و ضمیر شیعه کاشت و آبیاری کرد.  به قول محققی خارجی « واقعه تاریخی کربلا خود به بیان و تعبیری تئاتری نینجامید و آن را موجب نشد؛ یا بیان و تعبیر تئاتری نتیجه آن واقعه نبود؛ چون واقعه مزبور را می‌توان به سبکی روایی یا حماسی نیز حکایت کرد. شیعیان به علت طردشدن(خروج) از مذهب(رسمی) که جزای(نتیجه) مقابله و درگیری سیاسی بود، به کشف تئاتر نایل آمدند. آنان احساس قصور و تشویش‌های میدانی دردمند(یا اضطراب ناشی از وقوف به درد) را کشف کردند؛ و خاصه ایرانیان در زندگی امام حسین(ع) تنها به چشم سرنوشتی فاجعه‌انگیز ننگریستند، بلکه سرّی‌ترین خواسته‌های سیاسی و ملی را نیز در آن گنجاندند.»
از طرفی عناصری می‌گوید: «تحلیل تاریخی، جغرافیایی، فلسفی، اجتماعی، روانی، زیباشناختی، عرفانی و کیهان‌شناختی، به خصوص بررسی مراسم آئینی و مباحث فولکلوریک، موجب گشته است تا تعزیه را جریان سیال حرکات نمایشی در ایران بشناسیم و شبیه‌خوانی را با هیچ نمایش دیگری مقایسه نکنیم.»  البته باید توجه داشت که این عدم مقایسه در حوزه نمایش‌های ایرانی است، چرا که مضمون اساساً با نمایش‌‌هایی چون روحوضی و سیاه‌بازی تفاوت بسیار دارد.
ادامه دارد