مرثیهای بر مظلومیت فرهنگ(1)(زلال بصیرت)
ما دو گونه وظيفه داشته و داریم، به این معنا که هم بايد به اقتصاد رسيدگي کنیم و هم به فرهنگ، و باز با توجه به اشاره رهبرمعظم انقلاب که فرمودند «فرهنگ بسیار مهمتر از اقتصاد است» و نیز فرمودند «اقتصاد بدون فرهنگ به جايي نميرسد و نتيجهاي ندارد و اگر هم برسد مطلوب نيست» بر این مطلب تأکيد ميشود که تنها تمرکز روي نيازهاي اقتصادي و مادي مردم کافي نيست، بلکه بايد به نيازهاي فرهنگي هم توجه کرد.
نمونههایی از باورهای غلط درباره فرهنگ
حال این سؤال مطرح ميشود که اصلا نياز فرهنگي به چه معنا است؟ من نميدانم گناه بازی با واژه فرهنگ را به حساب چه کسي بايد نوشت. قدر مطلق به حساب جناب ابليس بايد نوشت. با اين واژه فرهنگ آنچنان بازي شده است که اکنون متخصصان هم به طور دقیق نميدانند فرهنگ به چه معناست و وقتي رهبرمعظم انقلاب ميفرمايند «رخنه اقتصادي قابل جبران است اما رخنه فرهنگي قابل جبران نيست» يعني چه و واقعا رخنه فرهنگي چیست که قابل جبران نيست؟
به هرحال با اين واژه فرهنگ آنچنان بازي شده و يک طيفي از معاني در آن گنجانيده شده و موارد استعمالي برايش ساخته شده که متخصصان هم به آساني نمیتوانند حد و مرزش را تعيين کنند که فرهنگ چيست و شامل چه چيزهايي ميشود و وقتی مقام معظم رهبری ميفرمايند: «رخنه فرهنگي قابل جبران نيست» کدام بخش از فرهنگ است که اگر رخنه در آن ایجاد شود قابل جبران نيست. به یاد دارید وقتی که یکی از علما - که اکنون در قید حیات هستند - به وزیر اسبق ارشاد اعتراض کرده بودند که عنوان وزارتخانه شما وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي است. شما در این مدت برای اسلام چه کار کرديد؟! او پاسخ داده بود که اين عنوانی تشريفاتي است. اين وزارتخانه همان وزارتخانه فرهنگ و هنر زمان شاه است و وظيفه ما هم وظیفهای است که همان وزارتخانه داشت و این عنوان تشریفاتی مانند ديگر عناوین تشریفاتی از قبیل انجمن اسلامي تجار، انجمن اسلامي دانشجويان، دانشگاه آزاد اسلامی و ... است که هيچ صحبتي از اسلام هم در آنها نيست. اينها عناوینی است که بعد از انقلاب، تشريفاتي ساخته شده است. این عالم گفته بود: پس مسائل اسلام چه میشود؟! گفته بود: اينها کار آخوندها است و به ما ربطي ندارد! درباره چنین اشخاص و چنین جریانهایی سخن فراوان است که البته اکنون جای آن نیست. تنها میخواستم به نمونهای از این بازیها اشاره کنم که موجب ابهام در واژه فرهنگ شده است. به عنوان مثالی دیگر شما ملاحظه ميفرمائيد که در يک محفل فرهنگي- علمي که به اصطلاح محورش دانش و بينش است گفته ميشود: فرهنگ مال مردم است و مردم بايد عناصر آن را تعيين کنند. مردم هر آداب و رسومی که دلشان خواست میتوانند داشته باشند و فرهنگ آنها هم چیزی جز این نیست و ما نميتوانيم تعيين کنيم که مردم چه فرهنگي داشته باشند. ما نميتوانيم دخالت کنيم و بگوئیم چه رسم و رسوماتی داشته باشید. ما خادم مردم هستيم و آمدهايم تا کاري که مردم ميخواهند برایشان انجام دهيم. در حقیقت مردم بايد بگويند که چه ميخواهند، نه اینکه ما تعیین کنیم که چه بخواهند، چه کتابي بخوانند و ... این امور به ما ربطی ندارد. خودشان بايد ببينند چه چیزی را دوست دارند. اساسا فرهنگ، اندیشه و ... بايد آزاد باشد، نه اینکه بگوئيم: اين کتاب را بخوانيد يا نخوانيد. اينگونه تعیین تکلیف کردن دخالت در فرهنگ و محدود کردن آن است! بنابراین وقتی رهبرمعظم انقلاب ميفرمايد: فرهنگ بايد توسعه داده شود به این معنا است که باید راه را باز گذاشت تا هر کس هر چه دلش ميخواهد بنويسد، بگويد و بحث کند. سرانجام کار را به جایی میرسانند که مجالسي به نام حضرت زهرا(س) برگزار میکنند و در آن عدهاي میرقصند! وقتی هم گفته میشود: این کار چه مناسبتی با این جلسه دارد؟! گفته ميشود: چیز مهمی نبود. چند دختر بچه چهارده پانزده ساله این کار را کردند! آیا رقصیدن دخترهاي چهارده پانزده ساله جزء فرهنگ اسلامي ماست که بايد آن را تقويت کنيم؟! آیا واقعا این، مفهوم فرهنگ است؟! آيا اگر مثلا رقصیدن این دختران نبود رخنهاي در فرهنگ پیدا ميشد که قابل جبران نبود؟! آیا مقصود مقام معظم رهبری که میفرماید: اگر در فرهنگ رخنهای ایجاد شود با سبد کالا و امثال آن قابل جبران نيست، به این معنا است که باید دخترها در مجالس ما برقصند، وگرنه زمين به آسمان ميرود و آسمان به زمين میآید؟! اصلا ما نميدانيم فرهنگ چيست و چه معنایی دارد. آیا اگر روزنامهها آزاد نباشند، در حوزه کتاب نویسندگان آزاد نباشند که هر چه ميخواهند بنويسند و چاپ کنند فرهنگ توسعه پيدا نميکند و محدود میشود؟ آیا بايد راه را بازگذاشت و به بهانه آزاد اندیشی هر کسی هر چه دلش خواست بگوید و بنویسد و به همین مقدار بسنده کنیم که دیگران هم حق دارند آنها را نقد کنند و وقتی کسي حرفش را زد ديگری هم بيايد کتابی عليه او بنويسد؟!
این یک مسئله است که واقعا چرا مفهوم فرهنگ تا اين اندازه ابهام دارد که ما نتوانيم بگوئيم منظور رهبر معظم انقلاب از مفهوم فرهنگ چيست؟ ايشان چه خطري احساس کردهاند که اين مسئله را به اين صورت مطرح کردهاند و با اين جديت دنبال میکنند و به کساني که به صورت خودجوش کارهاي فرهنگي ميکنند توصیه میکنند که بايد حتما این کار را ادامه دهند؟ ایشان در میان سخنانشان فرمودند: شما بايد عيوب ما مسئولان را به رخ ما بکشید! اين تعبير خود مقام معظم رهبری است و چيزي است که اصلا در طول سالهای بعد از انقلاب از سوی چنين مقامي سابقه نداشته است. البته ايشان از بيست سال پيش خطر تهاجم فرهنگي را گوشزد میکردند، اما کمتر کسي به این هشدارها توجه میکرد، مانند همین امروز که کمتر کسی به آن توجه میکند. اينگونه تعبيرات نشانه اين است که ايشان خطری جدي را احساس کردهاند.
اما آيا منظور رهبرمعظم انقلاب از اينکه میفرماید: فرهنگ مهمتر از اقتصاد است و اگر رخنهاي در فرهنگ پيدا شود قابل جبران نيست، همين امور است يا بيش از اينها است؟ البته هستند کساني که صلاحیت دارند و صاحب نظرند و ابداع نظر میکنند و فرمايش ايشان را تفسیر میکنند. گويا شواهدي در کلام خود ايشان هست که کم یا بيش منظور ایشان را روشن ميکند.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدي(دام ظله) در دیدار با مسئولان کمیته امداد امام خمینی(ره)؛ قم؛ 10/2/93
_________________________
زلال بصیرت در دهه اول محرم روزهای فرد منتشر می شود.
همچنین ستون«خوان حکمت» آیتالله جوادی آملی در دهه اول محرم روزهای زوج منتشر خواهد شد.