چرا آمریکا دنبال مذاکره با ایران درباره منطقه است؟
مجموعهای از شکستها و ناکامیهای آمریکا در تحقق طرح خاورمیانه بزرگ، این کشور را وادار به بازنگری در تاکتیکها کرده است؛ از این رو اقدام به مذاکره با ایران، و تعامل در مسائل منطقه کرده است. حال آنکه اهداف استراتژیک این بازیگر همچنان علیه ایران حفظ شده است.
دکتر منوچهر محمدی
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سقوط رژیم دست نشانده پهلوی ،آمریکای ابرقدرت در مواجهه و تقابل با انقلاب اسلامی و مردم مقاوم و به پا خاسته ایران شکستهای متعددی در همه توطئهها و ترفندهای گوناگون از جمله در تجاوز به طبس، جنگ تحمیلی، کودتاهای نافرجام، فتنههای داخلی، ترورها، منازعات قومی و ... متحمل گردید، و نه توانست انقلاب را سرکوب کند و نه نظام جمهوری اسلامی را سرنگون و یا تضعیف نماید بلکه از درون گرد و غبار توفانهای به پا خاسته از این بحرانها انقلاب اسلامی شکوفاتر و جمهوری اسلامی قدرتمندتر ظاهر شدند.
زمانیکه سیاستگذاران آمریکایی و اتاقهای فکر در این کشور از شکست انقلاب اسلامی مأیوس گردیدند به این جمع بندی رسیدند که باید جلوی نفوذ سیل آسای انقلاب را به منطقه یعنی به جهان اسلام بگیرند و با ایجاد تحولی بنیادین در نقشه و ساختار منطقه امکان این نفوذ را حتیالامکان سد نمایند؛ حاصل مطالعات آنها طرحی به نام خاورمیانه بزرگ شد، که در زمان جورج بوش پسر و توسط وزیر خارجه او کالین پاول در دانشگاه هاروارد رونمایی گردید.
کارگزاران و نظریه پردازان آمریکا به این جمعبندی رسیده بودند که اگر جلوی صدور انقلاب اسلامی را نگیرند ملتهای مسلمان منطقه با الگوبرداری از این انقلاب قیام کرده و دومینووار به سراسر جهان اسلام بلکه جهان مستضعفین گسترش یافته و سلطه بیچون و چرای آمریکا بعنوان تنها ابرقدرت باقیمانده از جنگ سرد را به چالش کشانده و آمریکا میبایست دیر یا زود از این منطقه استراتژیک و زرخیز خداحافظی کرده و پایان دوره سلطهگری و ابرقدرتی خود را به جهانیان اعلام نماید و همانطور که حضرت امام(ره) در نامه خود به گورباچف پیش بینی کرده بود آمریکا هم به همان سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی دچار گردد.
هدف واقعی طرح خاورمیانه بزرگ این بود که به نام برقراری دمکراسی و دفاع از حقوق ملتها و قومیتهای منطقه زمینه تجزیه بیشتر کشورهای اسلامی را بصورتی فراهم آورد که از آنها دولتهای مینیاتوری متعدد و در عین حال ضعیف در حد و اندازه شیخ نشینهای جنوبی خلیج فارس ایجاد شود. دولتهایی که همواره در حال منازعه، جنگ و تخاصم با یکدیگر باشند تا زمینه دخالت و سلطه و نفوذ کامل غرب بر آنها فراهم آورده شود و دیگر به فکر الگوبرداری از انقلاب اسلامی نباشند.
در تحقق این هدف روشهای مختلفی را بکار گرفتند، برخی این روشها عبارتند از: تقویت احساسات قومی، طرح انقلابهای رنگین، جنگهای نیابتی، دخالت مستقیم نظامی، تقویت افراطی گری مذهبی و خلق گروههای تروریستی همچون القاعده، النصره، داعش و بوکوحرام .
علیرغم هزینههای سنگینی که دولت آمریکا و متحدین اروپائیاش متحمل گردیدند و خسارتهای هنگفت جانی و مالی که بر ملتهای مسلمان منطقه وارد آوردند، خداوند مکر و حیله آنها را به خودشان بازگرداند و نظام سلطه در همه این تلاشهای جنایتکارانه و خباثت آمیز خود ناکام گردید.
ذیلاً و به اختصار به این اقدامات حیلهگرانه در اجرایی نمودن طرح خاورمیانه بزرگ میپردازیم.
۱-در اجرای طرح دمکراسیسازی به سبک غرب انتخاباتهای پارلمانی را در اغلب کشورهای منطقه و با هدف ایجاد حکومتهای سکولار و غیرمذهبی کلید زدند. به این امید واهی که میتوانند مسلمانان را با تکیه بر قومیتهای گوناگون از اسلام و از یکدیگر جدا نمایند، غافل از آنکه از درون صندوقهای رأی اسلام گرایان در فلسطین، ترکیه، اردن، مصر و عراق به پیروزی چشمگیری میرسند.
جریان خودسوزی جوان تونسی آنچنان انفجاری تحت نام بیداری اسلامی در سرتاسر جهان عرب مسلمان بوجود میآورد که کشورهای تونس، لیبی، مصر، بحرین و یمن را فرا گرفت، نظام سلطه در مقابل پدیده جدیدی قرار گرفت که باید برای آن چاره جدیدی اندیشیده میشد؛ در نهایت آنکه طرح دمکراسیسازی آمریکا در این منطقه با شکست و ناکامی مواجه میگردد و دیگر آنرا دنبال نمیکنند.
2- آمریکا و همه دولتهای همسو در غرب و منطقه با فرصت طلبی از بیداری اسلامی و یا به زعم آنها بهار عربی تلاش کردند زنجیره مقاومت را در سوریه با سقوط دولت بشاراسد پاره نمایند. در این راستا با برنامهریزی گسترده، جنگ و هرج و مرج در این کشور خلق نمودند. اطمینان داشتند ظرف کمتر از دو ماه دولت اسد سرنگون شده و کشور را تجزیه خواهند کرد، با این تصور که از ناحیه این کشور یک حریم امنیتی برای رژیم صهیونیستی ایجاد خواهد شد.
همین اطمینان خاطر در سقوط بشار اسد بود که دولت ترکیه را نیز تحریص کرد تا با الحاق به ائتلاف ضد بشار سیاست نوعثمانیگری را زنده نموده و ادعای سهمی از این غنیمت نماید!!
هدف واقعی طرح خاورمیانه بزرگ این بود که تحت عنوان برقراری دمکراسی و دفاع از حقوق ملتها و قومیتهای منطقه، زمینه تجزیه کشورهای اسلامی ایجاد شود.
اینک که قریب پنج سال از آغاز جنگ در سوریه میگذرد و همه امکانات را برای تقویت عوامل مخالف بشار اسد و دست تروریستها را در اعمال هر نوع جنایت و وحشی گری تجهیز و آزاد گذاردند در کمال شگفتی همه ناظرین سیاسی و کارشناسان نظامی در غرب و منطقه نه تنها حکومت بشار اسد سرنگون نگردید بلکه به برکت مقاومت ارتش و نیروهای مردمی در سوریه و حمایتهای بیدریغ جمهوری اسلامی، روسیه و حزبالله دولت سوریه قدرتمندتر شده و پیروز میدان نبرد میباشد. آمریکا در سوریه شکست مفتضحانهای خورده و مجبور گردیده است از خواسته اولیه خود مبنی بر حذف بشار اسد کوتاه بیاید.
هجوم آوارگان سوری به اروپا نشان داد که توطئه سازمان یافته غرب علیه سوریه نتیجه معکوس داده است. دیر یا زود تروریستهای اعزامی از اروپا به کشورهایشان بازگشته و خطری جدی برای آنها بوجود خواهند آورد. این امر موجب وحشت و نگرانی در اروپا گردیده و با عجله و دستپاچگی و با فشار به آمریکا خواهان پایان ماجرا و بحران خودساخته در این کشور شده اند؛ از جمله از جمهوری اسلامی میخواهند که در خروج آنها از باتلاق خطرناک سوریه کمک کند!
3- آمریکاییها در عراق به بهانه وجود سلاح کشتار جمعی و بدنبال حادثه مشکوک 11 سپتامبر و بدنبال تجاوز و اشغال نظامی افغانستان، برای بار دوم حمله به عراق را آغاز کرد با این قصد که حکومت صدام را سرنگون و ارتش بعثی را منحل و با اشغال نظامی این کشور رأساً اداره آنرا بر عهده گیرد؛ و آنطور که میخواهند بعنوان نجاتدهنده ملت عراق ساختار جدیدی که مطابق برنامههای خودشان باشد بوجود آورند و این کشور نفت خیز را به بهانه سکتاریسم قومی و مذهبی به سه بخش کردنشین، سنی نشین و شیعه تقسیم نموده و به خیال خام خود که ملت زجر کشیده عراق برای اشغالگران بعنوان ناجیان خود قالی قرمز پهن نموده و از نیروهای اشغالگر استقبال میکنند! غافل از آنکه ملت عراق هرگز پذیرای آنها نخواهند شد و آنچنان باتلاقی برای آنها خواهند ساخت که باید خیلی زود و با دست خالی این کشور را رها نموده و نیروهای خود را با تلفات نسبتاً زیاد ترک نمایند.
تشکیل نظام مردمی – اسلامی در عراق بجای حکومت دیکتاتوری بعثیها اهداف سلطه جویانه آمریکا را نقش بر آب کرد و در نتیجه بمنظور انتقام از این ملت گروه تروریستی داعش را با کمک بقایای حزب بعث به جان این مردم انداخته و مطمئن بودند زمینه دخالت مجدد آمریکا در این کشور فراهم میگردد. غافل از آنکه مرجعیت شیعه عراق با فتوای خود میتواند شش میلیون رزمنده داوطلب را بسیج نموده و نه تنها جلوی تروریسم بایستند و آنها را متوقف و سرکوب نمایند بلکه موجب تقویت و اقتدار هرچه بیشتر دولت وحدت ملی عراق و انسجام ملت عراق گردد و دولت عراق با حمایتهای بیدریغ جمهوری اسلامی توانست از این مخمصه خارج گردد بلکه روابط برادرانه و صمیمانهای با جمهوری اسلامی برقرار نمود تا آمریکاییها از این معرکه هم ناکام و ناامید گردند.
4- در لبنان اقتدار روزافزون حزبالله که مولود انقلاب اسلامی است همچون خاری در چشم صهیونیسم و استخوان در گلوی آمریکا قرار گرفته است. بعد از شکستهای پی در پی نیروهای اشغالگر چندملیتی و رژیم اسرائیل و نیروهای مزدور لبنان به رهبری آمریکا قبل از سال 2000 میلادی میبایست برای حذف نیروهای مقاومت در این کشور چارهای اندیشید و برای یک مرتبه و در واقع همیشه این مشکل را از سر راه طرح خاورمیانه بزرگ برداشت.
بنابراین یک جنگ بیامان نیابتی آنهم به بهانه گروگانگیری دو سرباز اسرائیلی در سال 2006 میلادی آغاز کردند و یقین داشتند که رژیم اسرائیل - آن قدرتی که در سال 1967 در شش روز توانسته بود بر قوای نظامی شش کشور عربی غلبه کند - قادر خواهد بود به راحتی این نیروی کوچک و غیرمجهز به سلاحهای پیشرفته را شکست دهد و آنرا از صحنه سیاست لبنان حذف نماید!! این جنگ برخلاف تصور متجاوزین 33 روز طول کشید، و اولین و سختترین شکست را برای چهارمین قدرت نظامی جهان به بار آورد، بطوریکه رژیم اسرائیل دیگر جرأت نکرده به لبنان و نیروهای مقاومت حمله نماید. و آمریکا هم باز در اجرای طرحهای سلطه گرانه خود ناکام ماند.
5- در فلسطین اشغالی هم در باریکه نوار غزه که در زمان آریل شارون -معروف به قصاب صبرا و شتیلا - در اثر مقاومت مجاهدین فلسطین مجبور به تخلیه آن از نیروهای اشغالگر گردیده بود در دو جنگ وحشیانه علیه نیروهای مقاومت اسلامی در جنگهای 22 روزه در سال 2007 و 51 روزه در سال 2013 رژیم اسرائیل دومین و سومین شکست را پذیرا گشته و حمایتهای تسلیحاتی جمهوری اسلامی نقش کلیدی در این پیروزیها داشته است. بطوریکه برای اولین بار نیروهای مقاومت توانستند علیرغم همه مشکلات شرایط خود را بر نیروی متجاوز تحمیل نمایند.
6- در یمن کشوری که بعد از سالها جدایی شمال و جنوب تحت لوای استعمار انگلیس توانسته بود به وحدت و یکپارچگی نایل آمده و با جمعیتی بیش از 20 میلیون در شبه جزیره عربستان خطری جدی برای سعودیها و شیخنشینهای مینیاتوری جنوب خلیج فارس که هم چنان تحت سلطه و نفوذ انگلیس و آمریکا میباشند ایجاد میکرد. با توجه به استقرار این کشور در منطقه استراتژیک باب المندب طرح تجزیه آن به شش بخش مستقل از یکدیگر از طریق شورای همکاری خلیج فارس کلید زده شد. کشوری که از منابع غنی از جمله نفت و از تمدنی کهن هم برخوردار میباشد لکن همچنان فقیر نگه داشته شده بود و اقدامات تفرقه افکنانه و جنگهای قومی و قبیلهای در این کشور همواره برافروخته میگردد.
ظهور نهضت انصاراله که با الگوبرداری از حزبالله لبنان و بهره گیری از تجربیات انقلاب اسلامی در ایران همه توطئههای تفرقه افکنانه استکبار را نقش بر آب کرد و از این ملت و ارتش آنچنان قدرتی ساخت که توانستند دولت دست نشانده غرب و عوامل منطقهای آنها را بر کنار و مجبور به فرار نموده و کنترل کامل دستگاههای دولتی و نظامی را در اختیار بگیرند.
در تقابل با این جنبش عظیم، موفق سعودیها حملات بیامان هوایی را بر مردم بیدفاع یمن از چند ماه قبل آغاز کرد، به این امید که بتوانند ظرف چند ماه این ملت سلحشور و مقاوم را به زانو درآورد. غافل از آنکه براساس شواهد تاریخی این ملت در هیچ شرایطی در مقابل تجاوزات بیگانه سر تسلیم فرود نیاورده و نخواهد آورد.
برخی رویکردها در سیاست خارجی دولت یازدهم نیز دولت واشنگتن را به طمع انداخته که از اهرمهای فشار فراهم شده در توافق برجام بهره گرفته و به اهداف خود در منطقه برسد.
بلکه حتی بخشهایی از سر زمین خود را از سیطره سعودیها خارج نموده و با صبر و حوصله وصف ناپذیر مبارزه با تروریسم دست پرورده آمریکا و عوامل آنها در عربستان سعودی تا پایان ادامه دهد و جنایتهای مستقیم و غیرمستقیم آمریکا و رژیم اسرائیل و بعضی از دولتهای عربی نتوانستند موجب نجات رئیس جمهور فراری و دولت خودخوانده یمن گردد. بار دیگر آمریکا در این کشور اسلامی و در طراحیهای خود تحت عنوان خاورمیانه بزرگ ناکام و سرافکنده گردید.
7- عربستان سعودی که بحق مهمترین و با ثباتترین پایگاه آمریکا و حافظ منافع آمریکا در منطقه میباشد. بدنبال مرگ ملک عبدالله اداره عربستان سعودی بدست یک شخص مریض و آلزایمری بنام ملک سلمان و فرزند جوان و خام و بیتجربه او افتاده است. این تحول نه تنها موجب افزایش اختلافات در درون خانواده سلطنتی و میان شاهزادگان مدعی حکومت که عموماً هم بر بخشی از نیروهای مسلح عربستان سیطره دارند گردیده بلکه ناشیانه خود را در باتلاق جنگ یمن درگیر نمودهاند و اخیراً هم در جریان حج امسال ضعف و بیلیاقتی خود را در مدیریت این کشور زرخیز به اثبات رسانده بطوریکه حتی حامیان غربی و آمریکایی آنها را از ادامه حکومت و اداره کشور مأیوس نموده اند.
سعودیها نه توانستند با اعزام نیرو به بحرین قیام مردمی این کشور کوچک را سرکوب کنند و نه توانستند در یمن نهضت انصار الله را به زانو در آورند و نه توانستند در درون کشور انسجام داخلی را بوجود آورند؛ پایداری این نظام قرون وسطایی آنچنان متزلزل و سست شده است که یقیناً حمایتهای آمریکا هم نخواهد توانست آنرا نجات دهد.
8- در ترکیه حزب توسعه و عدالت تحت شعار اسلام گرائی مدرن اکثریت قاطع پارلمان این کشور بزرگ اسلامی را در اختیار گرفت .این جریان سیاست متمایل به غرب و آمریکا را ادامه داد.این جریان بعلت طمع ورزی دولت اردوغان و اتخاذ سیاست غلط نوعثمانیگری در سوریه محبوبیت خود را از دست داده و در انتخابات اخیر پارلمان نتوانست اکثریت کرسیها را بدست آورد و احتمال ضعیفی وجود دارد که در تجدید انتخابات هم توفیقی برای کسب اکثریت تحصیل نماید و مجبور است سیاست خود را تغییر داده و خط بطلانی بر سیاست غلط نوعثمانیگری بکشد.
9- مجموعه این شکستها و ناکامیهای آمریکا در تحقق طرح خاورمیانه بزرگ و کاهش روزافزون نفوذ این ابرقدرت در این منطقه استراتژیک موجب گردیده که دولت آمریکا بر خلاف گذشته متوسل به جمهوری اسلامی گردیده و خواستار مذاکره فوری در مسائل منطقه باشند.
برخی رویکردها در سیاست خارجی دولت یازدهم نیز دولت واشنگتن را به طمع انداخته که از اهرمهای فشار فراهم شده در توافق برجام بهره گرفته و به اهداف خود در منطقه برسد.
10- آمریکاییها از این مذاکرات با ایران دو هدف اساسی را دنبال میکنند اول آنکه در ملتهای منطقه این ناامیدی را ایجاد کنند که علیرغم قول و اطمینانی که مقام معظم رهبری داده که این نظام نه تنها هرگز ملتهای تحت ستم و به پا خاسته منطقه را رها نکرده و تنها نخواهد گذارد و بر سر حقوق آنها با هیچ کس معامله نخواهد کرد، جمهوری اسلامی خلاف این وعده عمل کرده و آنها را از حمایتهای این نظام مأیوس نماید.دوم اینکه با اعمال این فشار و تسلیم نمودن ایران در قبال خواستههای آمریکا در مسائل منطقه به ملتهای دیگر نشان دهد که حتی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی که به مدت 36 سال درمقابل آمریکا و استکبار جهانی راست قامت ایستاده و سر تسلیم فرود نیاورده بالأخره و نهایتاً کدخدایی آمریکا را پذیرفته و با آمریکا سازش نموده است؛ تا دیگر یک الگوی موفق در مقاومت و سازش ناپذیری برای سایر ملتها مطرح نباشد. این اهدافی است که آمریکا برای خروج از باتلاق خود ساخته در منطقه تحت عنوان «تغییر رفتار جمهوری اسلامی» و «خروج این نظام از انزوا و بازگشت به جامعه جهانی» علناً مطرح میکنند؛ و این خیال خامی است که در مغز علیل سیاستگذاران و دولتمردان آمریکایی درحال افول میگذرد. زهیخیال باطل!