دلیل تغییر نام
برادر شهید درباره تغییر نام خانوادگی شهید میگوید: ایشان خیلی دنبال این رفت که برای شهرت بسریا، یک ریشه و عقبهای پیدا کند. راستش ما ربطی هم به بصره عراق نداریم و این فامیل، به اصالتمان هم دخلی ندارد. خـلاصه وقتی دست نادر به جایی نرسید، تصمیم گرفت شهرتش را تغییر دهد. من قبلاً شهرتم را به شهرت مادریام تغییر داده بودم. ایشان این قضیه را با من در میان گذاشت. گفتم مگر فامیل خودم چه اشکالی دارد. گفت منظورم فامیل شما نیست، میخواهم فامیلی خودم را عوض کنم. گفتم عیبی ندارد. خودش رفت، اقدام کرد و درخواست داد و به دلیل ارادت خاصی که به حضرت مهدی(عج) داشت، شهرتش را مهدوی گذاشت.
خاطره اولین حضور در جبهه
شهید نادر مهدوی درباره اولین حضور خود درجبهه میگفت: «پس از اعزام به جبهه، جهت انجام عملیات طریقالقدس، آماده میشدیم و در این رابطه میبایست چند روزی را در اهواز میماندیم. در یکی از این روزها سیلوی اهواز منفجر گردید. در کنار سیلو، یکی از انبارهای حاوی قطعاتِ ماشینآلات و موتورسیکلتهای سپاه قرار داشت که کلیه این وسایل، به دلیل آتشسوزی در سیلو، در معرض خطر انهدام قرار گرفته بود. ما در این موقعیّت، با همکاری چند تن از برادران سپاه، توانستیم این وسایل را از تیررس شعلههای آتش، دور نماییم. اینها همه از لطف و کرامت پروردگار بود.»
تولد فرزند در اربعین شهادت پدر
برادر شهید دراینباره میگوید: بچههای جنگ سعی میکردند زودتر زن بگیرند تا روح و ذهنشان سالم بماند. ایشان هم با پیگیری پدر و مادرم و مخصوصاً مادرم، ازدواج کرد. سال 1360 برایش خواستگاری کردیم، سال 1361 ازدواج کرد، چندسالی بچهدار نشد، سال 1366 بود که عیالش باردار شد و درست روز چهلم شهادت نادر، دخترش به دنیا آمد که طبق وصیت خودش، اسمش را زهـرا گذاشتند.
خاطره اولین حضور در جبهه
شهید نادر مهدوی درباره اولین حضور خود درجبهه میگفت: «پس از اعزام به جبهه، جهت انجام عملیات طریقالقدس، آماده میشدیم و در این رابطه میبایست چند روزی را در اهواز میماندیم. در یکی از این روزها سیلوی اهواز منفجر گردید. در کنار سیلو، یکی از انبارهای حاوی قطعاتِ ماشینآلات و موتورسیکلتهای سپاه قرار داشت که کلیه این وسایل، به دلیل آتشسوزی در سیلو، در معرض خطر انهدام قرار گرفته بود. ما در این موقعیّت، با همکاری چند تن از برادران سپاه، توانستیم این وسایل را از تیررس شعلههای آتش، دور نماییم. اینها همه از لطف و کرامت پروردگار بود.»
تولد فرزند در اربعین شهادت پدر
برادر شهید دراینباره میگوید: بچههای جنگ سعی میکردند زودتر زن بگیرند تا روح و ذهنشان سالم بماند. ایشان هم با پیگیری پدر و مادرم و مخصوصاً مادرم، ازدواج کرد. سال 1360 برایش خواستگاری کردیم، سال 1361 ازدواج کرد، چندسالی بچهدار نشد، سال 1366 بود که عیالش باردار شد و درست روز چهلم شهادت نادر، دخترش به دنیا آمد که طبق وصیت خودش، اسمش را زهـرا گذاشتند.