علل رویگردانی مردم از حضرت علی (ع) و غدیر خم براساس آیات قرآن
چطور میشود دهها هزار نفر سخنان پیامبر (ص) در مورد ولایت حضرت علی (ع) را بشنوند و ظرف 2 ماه همه به ایشان پشت کنند.
حجت الاسلام قرائتی
همه میدانیم که جایگاه پسر پیغمبر خدا نسبت به دیگران بالاتر است و در قرآن کریم به داستان حضرت یوسف اشاره شده که در مقام فرزند رسل الهی بود اما برادرانش به او پشت کردند. در واقعه غدیر خم حضرت علی(ع) پسر پیامبر(ص) نبود پس عجیب نیست که مردم از ایشان روی برگردانند. حضرت یوسف (ع) نسبت برادری با کسانی داشت که او را در چاه انداختند اما حضرت علی (ع) هیچ نسبت خویشاوندی با مردم آن زمان نداشت.
از طرفی حضرت یوسف (ع) هیچ بدی به برادران خود نکرده بود اما با او چنین کردند در مقابل، حضرت علی (ع) پدران کافر برخی از آن مردم را کشته بود پس جای تعجب ندارد که کینه در دل داشته باشند و ولایت حضرت علی (ع) را قبول نکنند. یوسف یک تلنگر به کسی نزده بود. یک سیلی به کسی نزده بود. اگر کسی که هیچ آسیبی به کسی نزده است، محوش کردند، حضرت علی(ع) کلی آسیب به اینها زده بود. چون پدران اینها را در جنگها کشته بود. آن کسی که یک تلنگر نزده بود، گفتند: محو بشود، میخواهید حضرت علی را محو نکنند.اگر برادر، برادر را محو کرد، پس میشود در غدیر خم هم حضرت علی را که برادرشان نبود، محو کنند. برادرها برادر را محو کردند. برادرها میدانید چه کسانی بودند؟ همه بچههای پیغمبر بودند. اگر پسران پیغمبر دست به محو زدند، درغدیر خم هم که مردم پیغمبرزاده نبودند، دست به محو علی میزنند.
حضرت یعقوب زنده بود. اگر با حضور پیغمبری مثل یعقوب حیا نکردند، در غدیر خم هم بعد از رحلت پیغمبر حیا نمیکنند. اینها به یعقوب قول دادند که صبح او را میبریم ورزش، شب سالم او را برمی گردانیم.«وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (یوسف/12) حافظ او هستیم. ما ،هم حفظش میکنیم و هم خیرخواهش هستیم. اینها صبح قول دادند، غروب زیرش زدند. اگر آدم صبح قول میدهد و بعدازظهر زیرش میزند، پس میشود در غدیر خم هم قول بدهند و بعد از دو ماه زیرش بزنند. برادران حضرت یوسف صحبتهای پدر را یک شبه فراموش کردند حال اگر دو ماه از واقعه غدیرخم میگذرد جای تعجب ندارد که مردم سخنان پیامبر(ص) را در مورد ولایت حضرت علی (ع) به باد فراموشی بسپارند.
برادران یوسف(ع) چشم دیدن محبتهای پدر نسبت به یک نفر را نداشتند چطور میشود مردم حکومت حضرت علی (ع) را برای مدتهای متمادی در طول تاریخ تحمل کنند.
گمراهی یک قوم توسط یک نفر
گمراه شدن مردم امری عجیب نیست گاهی این اتفاق توسط یک نفر و گاهی توسط جمعی انجام میشود به عنوان مثال سامری یک نفر بود که توانست مردم موحد آن زمان را تبدیل به گوساله پرست کند.اگر یک نفر مثل سامری، توانست مردم را از خداپرستی به گوساله پرستی دعوت کند، اگر یک نفر خط تاریخ را عوض کرد، میشود در سقیفه بنی ساعده چند نفر بنشینند، خط تاریخ را عوض کنند. یک نفر تاریخ را عوض کرد. سامری یک نفر بود.
اگر محبوبیت نزد یک نفر قابل تحمل نیست، برادرها گفتند: چرا یوسف را بکشیم؟ گفتند: این محبوبتر است. «إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا» (یوسف/8) برادرها گفتند: یوسف محبوبتر است. اگر محبوبیت نزد یک نفر را تحمل نکردند و گفتند: نابودش کنیم. حضرت علی(ع) در غدیر خم محبوبیتش نزد یک نفر نبود. محبوبیتش برای کل جامعه اسلامی بود. یعنی در طول تاریخ. در طول تاریخ برای همیشه علی باید محبوبترین باشد. اگر محبوبیت نزد یک نفر را نپذیرفتند، پس محبوبیت نزد تاریخ را هم نمیپذیرند.
تغییر در افکار انسان انکارناپذیر است همچنانکه یاران حضرت موسی (ع) هنگامی که به دریا رسیدند و ایشان به اذن الهی عصای خود را بر آب زد و یاران حضرت موسی جان سالم به در بردند بلافاصله پس از آسودگی خیال تغییر رأی دادند.آنان پس از دیدن این معجزه، به پیامبر خدا گفتند یک بت مانند بت مشرکان برای ما بیاور.
مردم طبق نص آیات قرآن کریم از خدا برگشتند چه برسد به اینکه مردم ازحضرت علی (ع) که بنده خداست برگردند. مردم، پیغمبرخدا و رسل الهی را به قتل رساندند پس تعجب ندارد که حضرت علی (ع) را نیز به شهادت برسانند.
عاقبت به خیری چیز بسیار مهمی است و با توجه به این تغییرات افکار، آدمی باید همواره از خدا عاقبت به خیری بخواهد. یاران یزید در واقعه عاشورا نماز جماعت برپا کردند ولی از عاقبت به خیری هیچ نصیبی نداشتند.
آدم در لحظه آخر نمیداند موحد از دنیا میرود یا مشرک. نمونههای بسیاری در تاریخ هستند که در لحظه آخر عاقبت به خیر نشدند همچون افکار واقفیه. فرقه واقفیه کسانی هستند که امامان معصوم را تا حضرت موسی کاظم (ع) قبول دارند.یکی از درسهای مهمی که از آیات قرآن کریم باید بیاموزیم افزایش معنویت و تقوا در کنار تعلیم و تعلم است. قرآن به تعلیم و عبادت در کنار هم تاکید میکند و ما نیز باید از این پند قرآنی درس بگیریم.
بنی اسرائیل قومی بودند که از پیامبرانشان درخواست کردند تا رهبر نظامی برایشان تعیین کنند و وقتی حضرت موسی (ع) طالوت را معرفی کرد آنها زیر قولشان زدند. از همین واقعه درس میگیریم که تعجب ندارد مردم با حضرت علی چنین کاری کنند.