حدیث دشت عشق
به یاد شهید «عبدالله سهرابی درخشان» لب تشنه و بیسر!
شهید «عبدالله سهرابی درخشان» اول بهمنماه ۱۳۴۴ در شهرستان ورامین قدم به عرصه گیتی نهاد. از اوایل کودکی در چهره اش نور امید و روشنایی مشاهده میشد. او به دفعات متعدد در جبهه حضور یافته بود. در عملیات والفجر ۸ بر اثر بمباران شیمیایی مجروح شد. آذر سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ از ناحیه سر شدیداً مجروح شد.
تا اینکه در تاریخ 23/3/67 در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید و در اوایل تیرماه پس از انجام مراسم تشییع جنازه بنا به وصیت خود شهید، در گلستان شهدای حسین رضا به خاک سپرده شد.
یکی از همرزمانش میگوید: من و عبدالله شب قبل از شهادتش با هم بودیم. عبدلله مرا دعوت کرد تا برویم و با هم صحبت کنیم و نوار درد دل زینب را گوش کنیم. آن شب عبدالله تا نیمههای شب به نوار گوش میداد و اشک میریخت. من پرسیدم: عبدالله چرا اینطوری شدی؟ جواب داد من این بار شهید میشوم و از شما میخواهم که بعد از شهادت بر سر مزارم بروی و به مادرم بگویی که برای من گریه نکند و زینب گونه رفتار نماید و روز بعد، ساعت ۱۲:۳۰ ظهر در آن شور و حال عملیات، در حالی که شدیداً تشنه بود، از من آب طلب کرد ولی آبی در آن گرمای زیاد شلمچه نمیتوانستیم بیابیم. من به دنبال آب برای او بودم که ناگهان متوجه انفجار در محل استقرار عبدالله شدم. بله عبدالله در راه امام حسین(ع) و حسین گونه با لبی تشنه و بدون سر به درجه رفیع شهادت نائل آمد و بعد از آن چون میدانستم ممکن است با نداشتن سر شناخته نشود، خودم تمام کارهایش را انجام دادم و او را به ورامین انتقال دادم. آری عبدالله عاشق حسین بود و حسینگونه به شهادت رسید و به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت در راه خدا نائل آمد.
فرازی از وصیت نامه شهید:
باید با هواهای نفسانی خویش مبارزه کنیم وبه آن هوی و هوسها غلبه کنیم و بطور کلی تقوا را پیشه کنیم و کاری کنیم که رضای خدا در آن باشد و اگر هم رضای خدا در آن بود بدانید که رضای مردم هم در آن است و برای رسیدن به این مرحله ... به طور کلی الآن بهتر است بگویم خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران بهترین خدمت و جهادها میباشد.