پر از زخم...
هنوز ماتم زنهای خون جگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد
ز یاد، خاطره ی باغ شعله ور شده را
کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
نه آهِ مانده بر آیینههای کهنه ی شهر
نه داغهای هر آیینه تازهتر شده را
جنازهها که میآمد هنوز یادم هست
جنازههای جوان، کوچههایتر شده را
نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد
خبر برید دو سه شاخه تبر شده را
محمّد مهدی سیّار
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد
ز یاد، خاطره ی باغ شعله ور شده را
کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
نه آهِ مانده بر آیینههای کهنه ی شهر
نه داغهای هر آیینه تازهتر شده را
جنازهها که میآمد هنوز یادم هست
جنازههای جوان، کوچههایتر شده را
نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد
خبر برید دو سه شاخه تبر شده را
محمّد مهدی سیّار