kayhan.ir

کد خبر: ۵۵۱۲۸
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۹:۲۶
به مناسبت سی‌ام ذی‌القعده سالروز شهادت حضرت جواد‌الائمه(ع)

نردبان ترقی از نظر امام جواد(ع)

 منصور هادی‌زاده
 هر کسی دوست دارد تا در همه ابعاد وجودی و جهات زندگی‌اش ترقی داشته باشد و به مراتب و درجات عالی دست یابد. از آنجا که دنیا دارالاسباب است باید اسباب و وسایل ترقی را شناخت و از آنها استفاده کرد. نویسنده در این مطلب نگاه امام جواد(ع) درباره اسباب واقعی ترقی را بیان کرده است.
 دنیای اسباب
با نگاهی به اوضاع دنیا به سادگی و آسانی می‌توان دریافت که دنیا دارالاسباب است و برای رسیدن به هر چیزی نیازی است تا سبب مناسب آن شناخته و به کار گرفته شود. در احادیث نیز این معنا مورد تاکید قرار گرفته است؛ چنانکه در روایت آمده است: «ابی الله ان یجری الاشیاء الاباسبابها؛ خداوند امتناع دارد که چیزها را جز به وسیله اسباب آنها به اجرا درآورد.»
(بحارالانوار، ج 2، ص 90، باب 14، حدیث 14 و 15 و همان، ص 168، باب 22، حدیث 1).
امام صادق(ع) می‌فرماید: خداوند برای هر چیزی سببی و برای هر سببی شرحی و برای هر شرحی کلیدی و برای هر کلیدی علمی و برای هر علمی بابی گویا قرار داد. هر که آن باب ناطق را بشناسد، خدا را شناخته و هر کس انکار کند، خدا را انکار کرده است. آن باب، پیامبر خدا و مائیم». (بحارالانوار، ج 2، ص 90 و ج 2، ص 168)
این قاعده کلی همه چیز را فرا می‌گیرد، حتی هلاکت الهی نیز به اسباب بستگی دارد؛ چنان‌که خداوند در قرآن می‌فرماید:‌«و اذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا؛ و هرگاه اراده کنیم آبادی را هلاک کنیم به مترفان آن آبادی فرمان می‌دهیم پس در آن فسق می‌کنند و حکم نابودی برای آنان ثابت می‌شود. پس آنان را به شدت نابود می‌کنیم. (اسراء، آیه 16)
مضمون آیه شریفه این است که نابودی هیچ جامعه‌ای بدون فسق و فجور مترفین و بلهوسی و شهوترانی آنهایی که غوطه‌ور در ناز و نعمت می باشند، ممکن نیست. نه قومی بی‌سبب، عزیز و سربلند و نه ملتی بی‌سبب، ذلیل و بدبخت و نگون‌بخت می‌شود. نه عزت و سربلندی و اقتدار، خارج از مجاری علل و اسباب است و نه ذلت و سقوط و فنا و اضمحلال، راهی غیر از مجاری علل و اسباب دارد.
خداوند در داستان ذوالقرنین به این نکته اشاره دارد که برای دست‌یابی به هر چیزی نیاز است تا اسباب مناسب شناخته و به کار گرفته شود. خداوند در آیه 84 سوره کهف می‌فرماید: انا مکنا له فی الارض و اتیناه من کل شیء سببا؛ ما در زمین به او امکاناتی دادیم و از هر چیزی سبب و وسیله‌ای به او بخشیدیم.
حضرت ذوالقرنین(ع) نیز با استفاده از اسباب مناسب هر کاری به هدف مشخص خویش دست یافت که در آیات 85 و 89 و آیات دیگر همین سوره تبیین شده است.
البته ما بیشتر با اسباب عادی و معمولی و حسی آشنا بوده و با آنها سر و کار داریم. از این رو، وقتی می‌شنویم که مثلاً تقوا سببی از اسباب علم لدنی و دانش حضوری و تعلیم خداوندی است (بقره، آیه 282) یا تقوا عامل نزول برکات است (اعراف، آیه 96) با شگفتی با آن مواجه می‌شویم؛ در حالی که اسباب امور و اشیا، اختصاص به همین اسباب مادی ندارد، بلکه اسباب غیر مادی نیز از اسبابی است که باید به آنها توجه کرد. به عنوان نمونه همان طوری که دارو و درمان و پزشک عامل بقا و افزایش عمر است، صله رحم، صدقه، دعا و مانند آنها نیز عامل بقا و افزایش عمر است که در روایات به آنها اشاره شده است. در روایات به ارتباط تنگاتنگ و سبب و مسببی اموری چون گناه و زنا و ترک زکات و مانند آنها به عنوان عوامل قحطی و خشکسالی اشاره شده و به مردم هشدار داده شده تا از استغفار به عنوان سببی برای رهایی از بلایای به ظاهر طبیعی بهره گیرند.
خداوند در قرآن می‌فرماید که انسان با تقوا می‌تواند راه‌های برونرفت از مشکلات را بیابد و از روزی بی‌حساب بهره‌مند شود با آنکه برای هر چیزی مقدر و مقدراتی است که از آن حدود خارج نمی‌شود. خداوند می‌فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا؛ هر کس تقوا پیشه کند، خداوند برایش راهی قرار می‌دهد و او را از جایی که گمان ندارد، روزی می‌دهد و هر کس بر خدا توکل کند، خداوند او را بس است. خداوند به فرمان خودش می‌رسد. خداوند برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است». (طلاق، آیات 2 و 3)
در آیات و روایات به همان میزان که به اسباب مادی توجه داده می‌شود به اسباب معنوی نیز توجه داده می‌شود و حتی توجه و اهتمام بیشتری به این مقوله شده است؛ زیرا اسباب مادی برای همگان قابل درک و استفاده است؛ در حالی که اسباب معنوی برای بسیاری قابل درک نیست تا مورد استفاده آنان قرار گیرد. این گونه است که بخش اعظم آیات و روایات به توجه‌دهی مردم به اسباب معنوی و غیر مادی اختصاص یافته است؛ زیرا خداوند می‌خواهد این مطلب را آشکار کند که اسباب معنوی در جهان مادی نه تنها تأثیرگذار است، بلکه تأثیرگذاری آن بیشتر از تأثیرگذاری اسباب مادی است.
اعتماد به خدا، نردبان ترقی انسان
اکنون که دانسته شد دنیا دارالاسباب است و انسان باید برای هر چیزی سبب مناسب آن را بشناسد و از آن بهره گیرد، باید گفت که اسباب ترقی انسان در مسیر تعالی و تکامل، چیزی جز اعتماد به خداوند نیست.
انسان اگر بخواهد در مسیر کمالی بر نردبان ترقی بالا رود، باید تنها از خداوند به عنوان تکیه‌گاه استفاده کند؛ زیرا نردبان باید به جایی تکیه کند تا انسان بتواند از آن بالا رود. این تکیه‌گاه باید چنان قابل اعتماد باشد که هرگز ترس از سقوط وجود نداشته باشد. وقتی کسی نردبان را بر شاخه‌ای شکننده یا درختی نازک می‌گذارد احتمال خم شدن و شکستن و سقوط وجود دارد؛ اما اگر بر جایی تکیه دهد که محکم و استوار باشد در این صورت احتمال افتادن نردبان و سقوط بسیار اندک و در حد صفر خواهد بود.
انسان عاقل باید در مسیر معراج به آسمان و معنویت در سیر و سفر انفسی، نردبانی محکم اختیار کرده و آن را بر جایی محکم و استوار تکیه دهد. چنین جایی که قابل اعتماد مطلق است تنها خداوند است. امام جواد(ع) می‌فرماید: الثقه بالله ثمن لکل غال و سلم الی کل عال؛ اعتماد به خدا بهای هر چیز گران‌بها است و نردبانی است به سوی هر بلندایی. (بحارالانوار، ج 78، ص 364).
خداوند در قرآن می‌فرماید: یا ایها الناس انتم الفقراء الی‌الله و الله هو الغنی الحمید؛ ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بی‌نیاز ستوده است. (فاطر، آیه 15) همچنین خداوند در آیه 38 سوره محمد(ص) می‌فرماید: والله الغنی و انتم الفقراء؛ و خداوند غنی و شما فقیران هستید.
این فقری که در قرآن برای انسان اثبات می‌شود فقر هویتی و فقر وجودی اوست؛ به این معنا که انسان سر تا پا نیاز است و ستون فقراتی ندارد که او را بر سر پا نگه دارد، بلکه همانند پیچک است که همواره نیازمند تکیه‌گاه است تا بدان تکیه کند. این فقر در تمام ابعاد وجودی انسان ساری و جاری است و اگر دمی خداوند در انسان جریان نداشته باشد نیست و نابود می‌شود؛ از همین رو خداوند غنی و بی‌نیاز و حمید و ستوده از روی بی‌نیازی خویش به انسان و همه هستی توجه می‌کند و آنها را به وجود خویش بهره‌مند می‌سازد؛ و از همین رو خداوند پیش و پس و همراه هر موجودی است و به خود موجود از خودش نزدیکتر است؛ چنانکه امام صادق(ع) می‌فرماید: ما رأیت شیئا الا رأیت الله قبله و معه و بعده؛ به هیچ چیزی نظر نکردم، مگر آنکه قبل از آن چیزی و بعد از آن چیز و با آن چیز خدا را دیدم. (لقاء الله،‌ملکی تبریزی، خطی ص 7).
خداوند به این حقیقت عظیم در آیه 16 سوره ق این گونه اشاره می‌کند: و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید؛ و ما انسان را آفریده‌ایم و می‌دانیم که نفس او چه وسوسه‌ای به او می‌کند و ما از شاهرگ او به او نزدیکتریم.
بنابراین، وجودی فقری انسان و هر موجود دیگر این معنا را اثبات می‌کند که انسان تنها باید به خداوند غنی اعتماد و تکیه کند و همان طوری که وجودش از خداست هر چیز دیگری را از خداوندی بخواهد که کامل و غنی و حمید است و جهل و عجز و بخل در وی راه ندارد.
کسی که به خدا پیوست و خداوند را تکیه‌گاه خویش قرار داد، دیگر نیازی به غیر خداوند ندارد و از همین رو از آنها مستغنی می‌شود. چنین استغنایی از مردم فرصتی را موجب می‌شود تا به خدمت به خلق برای رضای خداوند بپردازد بی‌آنکه چشمداشتی داشته یا منتی بگذارد و یا توقعی از آنان حتی برای تشکر زبانی داشته باشد. این گونه است که به غنای واقعی نزدیک می‌شود، چنانکه امام جواد (ع) فرموده است: غنی المؤمن غناه عن الناس؛ توانگری مؤمن در بی‌نیازی او از مردم است. (بحار الانوار، ج 75، ص 109)
به هر حال، راه خدا که راه کمال مطلق است و بالاترین درجات و مراتب برای انسان را محقق می‌سازد، راه قلب است؛ زیرا قلب، عرش الله است و خداوند در آنجا نزول می‌کند. پس اگر انسان قلب خویش را برای خداوند عرش قرار دهد خداوند در آن جایگاه قرار گرفته و موجبات اطمینان را فراهم می‌آورد و انسان می‌تواند با چنین اطمینان درونی در مسیر سخت ریاضت نفس گام بردارد و به سعه وجودی دست یافت و خداوند را در خود ظهور دهد و این گونه رنگ خدایی گرفته و ربانی شود (بقره، آیه 138؛ آل عمران، آیه 79).