kayhan.ir

کد خبر: ۵۴۸۳۹
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۰:۵۲

وحشت و ترس از دیگران منطقی که همواره بر زمامداران کاخ سفید حکومت می‌کند!(پاورقی)


Research@kayhan.ir
جردن نگاهی توخالی به پاول انداخت، پاول ادامه داد:
«مردم انتظار عمل فوری از ما دارند.»
جردن کانال تلویزیون را عوض کرد. یکی از شبکه‌های تلویزیونی، تظاهراتی را در خیابان ماساچوست مقابل سفارت ایران نشان می‌داد. می‌شد نگرانی را در چهره شعار دهنده‌های آمریکایی دید؛ چیزی که آن موقعیت- و خیلی از مواقع دیگر- سیاستمدارها واقعاً به آن نیاز داشتند!
اگرچه جردن و پاول هیچ کدام به زبان نیاوردند اما هر دو خوب می‌دانستند که در این لحظات، وحشت از حمله و خشونت از جانب ایران چیزی بود که ازنظر دولتمردان آمریکا هر شهروند آمریکایی به آن نیاز داشت. منطقی که طی سالیان طولانی بر رؤسای جمهور و سیاستمداران این کشور حکومت می‌کرد. هر آمریکایی به مقدار زیادی وحشت و ترس مدام از دیگران نیاز داشت. ترسی که نفرت می‌آورد و باعث می شد آنها در مواقع خطر رفتاری شجاعانه از خود بروز دهند. به علاوه این ترس از دیگران باعث می‌شد که آنها فقط به دولت آمریکا و سلاح‌های خودشان اعتماد کنند و ساده‌لوحانه، جنایات و خشونت دولت را در مقابل دیگران به حساب دفاع یا برقراری صلح و نجات بشریت بگذارند.
جردن با خود فکر کرد:
«از همین‌رو است که بسیاری از آمریکایی‌ها تصور می‌کنند و باور دارند که واقعاً ناجیان بشریت‌اند.»
***
خبری که روز چهارشنبه به دفتر کارتر رسید، خیلی ناامیدکننده بود. مأموریت کلارک و میلر از قبل شکست خورده بود. از قول یکی از دانشجویان سفارت گفته شد که روح خدا هرگز دو نماینده شیطان را نخواهد پذیرفت.
میلر و کلارک به دستور رئیس‌جمهور در ترکیه ماندند، با این که هیچ دلیلی برای امیدواری نبود. مردم ایران شاه را می‌خواستند و محاکمه شاه در عمل یعنی پایان کار آمریکا در خاورمیانه؛ یعنی رسوایی و شکست. چیزی که هیچ دولتمرد آمریکایی آن را دوست نداشت.
نزدیک ظهر درخواست طرفداران آیت‌الله خمینی برای برپایی تظاهرات در مقابل کاخ سفید از سوی کارتر رد شد.
هرچند این یک تخلف قانونی(۶) از طرف رئیس‌جمهور تلقی می‌شد اما به هرحال کارتر نه‌تنها در این شرایط اصلاً به این اتهامات اهمیتی نمی‌داد؛ بلکه در فکر یک اقدام تنبیهی، نظامی و خصمانه بود.
او درحالی که به شدت از شنیدن خبر درخواست تظاهرات ایرانیان مقابل کاخ سفید عصبانی به نظر می‌رسید، به همیلتون جردن گفت:
«ممکن است مجبور باشم این‌جا بنشینم، لبانم را گاز بگیرم و از خود خویشتن‌داری نشان دهم و با این کار ناتوان به نظر برسم ولی به آن پدرسوخته‌ها اجازه نخواهم داد تا در مقابل کاخ سفید به تحقیر کشورمان بپردازند. بگذار یک چیز دیگر هم به تو بگویم! اگر رئیس‌جمهور نبودم، خودم توی خیابان‌ها راه می‌افتادم و هر کجا با تظاهرکننده‌ای از طرفداران خمینی روبه‌رو می‌شدم، با مشت بر سرش می‌کوبیدم.»
فیلمنامه‌ای برای جنگ
نهم نوامبر1‍979
واشنگتن- صبح همان روز
در اتاق معروف بیضی شکل کاخ سفید، گفت‌وگو گرم‌تر می‌شد، ژنرال دیوید جونز رئیس ستاد مشترک گفت:
« اگر فقط برای آزادسازی گروگان‌ها دست به کار شویم، احتمال کشته شدن تعدادی از آن‌ها وجود دارد. فقط یک جنگ تمام عیار می‌تواند چاره کار باشد.»
هارولد براون در جواب ژنرال گفت:
«فکر می‌کنم اگر منتظر بمانیم، متحدان ما می‌توانند زمینه را برای برپایی جنگ در منطقه به وجود آورند. آن وقت کشته شدن گروگان‌ها توجیه بهتری پیدا می‌کند.»
ژنرال آمریکایی که به نظر می‌رسید از حرف براون آزرده خاطر شده است، به تندی جواب داد:
«به هرحال من به شما اطمینان می‌دهم که ارتش همین امروز هم برای یک جنگ تمام‌عیار آماده است. ما هیچوقت نباید متکی به متحدان باشیم.»
ژنرال مخصوصا روی کلمه جنگ تأکید کرد، گویی جان همه مطلب در همین یک کلمه بود. بعد با حافظه خطاناپذیری که خاص همه فرماندهان است، اسم چند عملیات را برد و تأکید کرد:
«فراموش نکنید، ما نور آبی‌ها را داریم. بهترین ماشین‌های جنگی دنیا که هیچ قدرتی جلودارشان نیست.»
ژنرال سکوت کرد و نگاهی به چهره سایر اعضای جلسه کرد. همیلتون جردن رئیس ستاد کاخ سفید، زبینگیو برژینسکی مشاور امنیت ملی، سایروس ونس وزیر امور خارجه، هارولد براون وزیر دفاع، استنفیلد ترنر رئیس سازمان جاسوسی سیا و والتر ماندیل معاون رئیس‌جمهور.
نه! جای تردیدی نبود که در چهره همگی نگرانی موج می‌زد.
پنج روز از مسئله گروگان‌گیری گذشته بود. 52 نفر از آمریکایی‌های مستقر در سفارت آمریکا در ایران دستگیر شده بودند. این اولین بار بود که سفارت آمریکا در گوشه‌ای از دنیا مورد تعرض قرار می‌گرفت و بدتر این که اسناد و مدارکی وجود داشت که اتهام جاسوسی آن‌ها را می‌توانست تأیید کند.
پرژینسکی با اشتیاق به تأیید گفته‌های ژنرال برآمد و گفت: «آقایان! این گروگان‌گیری احساسات آمریکایی مردم ما را جریحه‌دار کرده است. ما نمی‌توانیم بگذاریم کشوری قدرتمان را به بازی بگیرد. این مسئله می‌تواند به یک شورش بین‌المللی تبدیل شود.»
بعد رو به رئیس‌جمهور کرد و گفت:
«آقای رئیس‌جمهور، شما نباید اجازه دهید که این موضوع به یک جریان عادی تبدیل شود. اگر چنین اجازه‌ای بدهید، قدرت ریاست‌جمهوری شما فلج خواهد شد. برگرداندن افراد ما کار مهمی است ولی مسئولیت بزرگتر شما این است که اعتبار و حیثیت کشور و منافع سیاست خارج ما را حفظ کنید. در بعضی جهات این مسئولیت بزرگتر، می‌تواند از سلامت دیپلمات‌های ما مهم‌‌تر باشد. اگر تا روز شکرگزاری‌ آن‌ها هنوز هم در اسارت باشند وجهه آمریکا در جهان و نظر مردم نسبت به ریاست جمهوری شما چه خواهد بود؟»
براون سرش را به نشانه تأیید تکان داد و گفت:
«بله! اما جنگ ممکن است نابودمان کند، جنگ با ایران به عنوان یک کشور مسلمان همه منطقه را برعلیه ما خواهد شوراند، به علاوه این احتمال هم وجود دارد که کل خلیج‌فارس درگیر این مسئله شود. فراموش نکنید که ایران تنگه هرمز را در اختیار دارد.»
برژینسکی لبخند آشکاری زد. همیلتون از خود پرسید:
«در سر این مرد لهستانی چه می‌گذرد؟»
لهستانی! برژینسکی را در کاخ سفید به این اسم می‌شناختند. برژینسکی گفت:
«خب ما باید قدم به قدم پیش برویم، می‌توانیم در مدت کوتاهی همه احساسات منطقه را به نفع خودمان تغییر دهیم. این جور نقشه‌ها همیشه نتیجه می‌دهد، ما استاد جریان‌سازی هستیم. با دروغ‌های بزرگ دست به کار می‌شویم، دروغ‌های بزرگ را انسان راحت‌ باور می‌کند.»
و بعد گویی فکر سعادت‌بخش و نامنتظره‌ای به خاطرش رسیده رو به براون کرد و گفت:
«به علاوه براون عزیز، تو فکر می‌کنی چرا همه این سال‌ها آمریکا دوام آورده است؟»
لحظه‌ای سکوت کرد اما منتظر پاسخ براون نماند و ادامه داد:
«قدرت نظامی؟ ارتش؟ نه دوست من. به اعتقاد من چون کشورهایی که زیر سلطه ما هستند ما را بهتر از خودشان تصور می‌کنند، وقتی باور کنی که کسی بهتر از تو فکر می‌کند و بهتر هم تصمیم می‌گیرد کار تمام است، آنچه بین ما و این کشورها وجود دارد، همین است که آن‌ها باور دارند ما از خودشان بهتر هستیم.»
براون به علامت تردید شانه‌ای بالا انداخت اما سایروس ونس که معمولا کمتر حرف می‌زد؛ مگر حرف قابل توجهی داشت گفت:
«من پیشنهاد می‌کنم فعلا دست نگه داریم، ما نمی‌توانیم خطرات این ریسک را پیش‌بینی کنیم. روس‌ها ممکن است به بهانه کمک به ایران وارد منطقه شوند، آن وقت ممکن است کل منطقه را از دست بدهیم. درحال حاضر حمایت بین‌المللی را هم به طور کامل نداریم. فراموش نکنید که ما در دوران جنگ سرد هستیم. تهاجم به هر کشوری، فرصت خوبی است برای تبلیغات و برانگیختن احساسات مردم بر علیه رقیب. بعید نیست این حرکت به احساسات ضد آمریکایی در منطقه دامن بزند.»