حقیقت اعمال انسان(خوان حکمت)
در سورة مباركة ياسين فرمود: وَ جآءَ مِنْ اَقصَي المَدينَهِ رَجُلٌ يَسعَي قالَ يا قُومِ اتَّبِعُوا المُرسَلين(1). قرآن كريم از اين مردي كه از اَقصاي مدينه آمده است به عظمت نام ميبرد. گفت: حرفهاي فرستادهها را گوش بدهيد؛ براي اينكه اينها هم حرف خوب ميزنند و هم اينكه چيزي طلب نميكنند؛ اين دو عنصر باعث قبولي و محبوبيت است. اِتَّبِعُوا مَنْ لا يَسئَلُكُمْ اَجراً، غرض سياسي و امثال ذلك ندارند: وَ هُمْ مُهتَدُون (2). كسي كه آدم خوبي است، غرض سياسي و اجتماعي و امثال ذلك ندارد؛ آدم بايد او را دوست داشته باشد و حرفش را هم بپذيرد! براي اينكه حرف او حق است، رايگان هم هست.
تأمين مبلّغان ديني از بيتالمال، سبب عزّتمندي آنان
انبياء همهشان همين طورند، اينكه دين، آمده عزّت روحانيت را در تغذية از بيتالمال تأمين كرده، براي اين است كه دست اينها پيش مردم دراز نباشد؛ مردم هم موظّفند كه حق اينها را به اينها بدهند. اين انفال است و مال كسي نيست، مال بيتالمال است و مال خدا است و بايد در راه دين صرف بشود. بنابراين روحانيت با همان استقلال و آزادي كه داشت، ميتوانست بماند؛ چه اينكه تا حال به لطف الهي ماند و هر كسي هم كه به جایي رسيده است، روي همين استقلالش مانده؛ براي اينكه از راه بيتالمال تأمين ميشود و حرفش را هم آزادانه نقل ميكند. مردم بايد توجه داشته باشند كه حقوق بيتالمال را به بيتالمال بدهند، انفال هم كه مال مراكز ديني و ادارة امور مسلمين است.
فرمود: اَمْ تَسئَلُهُمْ خَرجاً؛ خرجي نميخواهي، خراجي نميخواهي، كارتان هزينهاي ندارد. فَخَراجُ رَبِّكَ خِيرٌ وَ هُوَ خِيرُ الرّازِقين(3)، خدا دارد او را تأمين ميكند. انفال را در اختيار او گذاشته؛ بر فرض هم كسي چيزي به تو نداد، تو آن قدرت مقاومت در برابر فقر را داري؛ نشانهاش هم شِعب أبيطالب است.
فروپاشي نظام هستي با پيروي حق از مستكبران
فرمود: اگر حق بخواهد تابع هواي اينها باشد، يعني معادي در عالم نباشد، مبدأ توحيدي هم نباشد، زندگي بين گور و گهواره خلاصه بشود؛ هيچ حساب و كتابي در عالم نباشد، نظمي در كارنباشد، ناظم حكيمي در كارنباشد؛ طولي نميكشد كه نظام كيهاني متلاشي خواهد شد. وَ لَوِ اتَّبَعَ الحَقُّ اَهوائَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الاَرضُ وَ مَنْ فيهِنَّ (4)، اين يك اصل. اگر چنانچه بيائيم دست از شريعت برداريم (معاذ الله)، برابر ميل اينها عمل كنيم؛ درست است ممكن است كلّ زمين از بين نرود، آسمانها از بين نروند، ملائكه از بين نروند؛ اينها سر جايشان محفوظ باشند، ولي نظام حاكم بر جهان، نظام طغيان و تجاوز و تعدّي و ظلم و فساد خواهدبود. آنچه كه شما الآن در خاورميانه ميبينيد كه كشتار است و سوزاندن است و محروميّت است و فقر، همين است. دزدان دريایي درياها را ناامن كردند، دزدان صحرایي صحراها را نا امن كردند، دزدان هوایي هوا را نا امن كردند؛ همين است، كه: ظَهَرَ الفَسادُ فِي البَرِّ وَ البَحرْ بِمَا كَسَبَتْ اَيدِي النّاس(5).
قوانين الهي نشان دهنده حقيقت اعمال انسان
اگر كسي در كرسي « فقه » نشسته است، ميگويد: مال مردم حرام است، رشوه حرام است، ظلم كردن حرام است؛ براي اينكه ما در آيات و روايات اينچنين داريم؛ اين معصيت است، اين غصب است؛ اگر با آن نماز خوانديم، نمازمان باطل است؛ اين كسي است كه در كرسي فقه نشسته. ولي اگر در كرسي «اخلاق» نشسته باشد، نميگويد اين ظلم، حرام است، براي اينكه آن كار فقيه است؛ ميگويد: اين ظلم آتش است، ميگویي نه؛ به سورة مباركة جن مراجعه كن، در آنجا دارد: جهنّم هست، آتش هست، اين آتش گُر ميگيرد، هيزم هست؛ ولي ما اين هيزم را از جنگل نميآوريم، خود اين ظالم، هيزم جهنّم است: وَ اَمَّا القاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (6)، اين ميشود ( اخلاق )!يعني از تكوين خبر ميدهد. ميگويد: اين ستم كردن، درونش آتش است.
بهشت و جهنّم، انعكاسدهنده حقيقت اعمال انسان
حالا اسرار قيامت كه براي ما روشن نيست؛ صدها راز نگفتني دارد كه گوشهاي از اينها را روايات براي ما بيان كردهاند، امّا اين مقدار را كه روشن كردند ميفهميم! اين مقداري كه شفاف است كه جهنّم را ميآورند؛ انواع و اقسام جهنّم هست، انواع و اقسام بهشت هست. وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان(7) هست، وَ مِنْ دُونِهِمَا جَنَّتان (8) هست؛ ما كه از آن اسرار خبري نداريم، فقط اين مقدار هست كه مقرّبين خودشان روح و ريحان و جنّت نعيمند؛ اين را نميشود نفي كرد! جهنّم هم سر جايش محفوظ است كه ما از آن خبر نداريم، امّا در سورة مباركة فجر دارد كه: جهنّم را ميآورند: وَ جِيءَ يُؤمَئِذٍ بِجَهَنَّم(9).
نمونهاي از ارائه حقيقت اعمال توسط معصومين(ع)
اين بيان نوراني حضرت امير كه در جريان قصّة عقيل در نهجالبلاغه آمده، همين است! فرمود آن رشوهاي كه در زير لباس پنهان كردي، آوردي، اين كه صِله و صدقه و زكات و اينها نيست: اَمُختَبِطٌ اَنتَ(10)، مگر مُخبّطي؟! مگر ميشود آدم دست به سمّ بزند؟ مگر (معاذالله) حضرت مبالغة شاعرانه كرده، يا نه باطن رو ميزي و زير ميزي، همين سمّ است! اگر بخواهيم فقيهانه حرف بزنيم، ميگوئيم رو ميزي و زير ميزي گرفتن حرام است. ولي اگر خواستيم بحث اخلاقي داشته باشيم، ميگوئيم: آقا! سمّ نخور، اين رو ميزي یا زير ميزي، سمّ است.
تجسّم نجات بخش اعمال صالح انسان پس از مرگ او
در کتاب بصائر الدّرجات و جلد دوّم كافي نقل شده كه يك جوان بسيار زيبائي در قبر به داد آدم ميرسد. انسان ميگويد: تو كي هستي؟ ميگويد: من همان حُسن خلقي هستم، يا اِدخال السُّروري هستم كه در قلب مؤمن وارد كردي، مشكل فلان شخص را حل كردي. (اِدخال السُّرور) كه در قبر به صورت يك جوان در ميآيد، مشكل آدم را حل ميكند؛ اِدخال السُّرور کردن نه يعني آدم طنز بگويد و كسي را بخنداند! بلکه یعنی مشكل او را حل كند؛ وقتي مشكلش را حل كرد، قلبش مسرور ميشود. در بصائر هست كه 6 انسان يا فرشتة زيبائي وارد قبر ميشوند؛ يكي طرف راست، يكي طرف چپ، يكي بالا، يكي پائين، يكي بالاي سر؛ آني كه از همه زيباتر است، ولايت علي و اولاد علي است؛ به اينها ميگويد: اگر از هر طرف مشكل به شما مراجعه كند، شما نتوانستيد، من حل مي كنم. از اين يكي سئوال ميكند: تو كي هستي؟ ميگويد: من نمازم. سئوال ميكند: تو كي هستي؟ ميگويد: من روزهام. اينها در بصائر هست. اعمال ما، اين قوانين اعتباري يَجِبُ و يَحرُم از اينها گرفته شده.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسة درس تفسير سورة مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي حوزة علمية قم ـ
8 /3/1390
(1) يس / 20
(2) يس / 21
(3) مؤمنون / 72
(4) مؤمنون / 71
(5)روم / 41
(6) جن / 15
(7) الرّحمان / 46
(8) الرّحمان / 62
(9) فجر / 23
(10) نهج البلاغه / خ 224
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.