kayhan.ir

کد خبر: ۵۳۷۳۰
تاریخ انتشار : ۰۶ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۶
روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایات‌ آمریکا در ایران 13۳۲-13۹2

قطعنامه‌های پشت سر هم علیه ایران بعد از مذاکرات سعد‌آباد و بروکسل(پاورقی)


 Research@kayhan.ir
تفاهمنامه بروکسل
چهار ماه پس از توافق تهران و در حالی که نتیجه ملموسی از این توافق به دست نیامده بود، شاهد توافق دیگری در تاریخ 23 فوریه 2004 (4 اسفند 1382) در بروکسل هستیم که به «تفاهمنامه بروکسل» معروف شد. در این توافقنامه، طرف ایرانی قبول کرد که علاوه بر ادامه اجرای پروتکل الحاقی و تعلیق غنی‌سازی، موارد زیر به تعلیق‌های قبلی اضافه شود: 1 – تعلیق مونتاژ و آزمایش سانتریفیوژها، 2 – تعلیق ساخت داخلی قطعات سانتریفیوژها(30)
آقای روحانی در تیر 1383 می‌گوید:
«به اعتقاد من مذاکرات بروکسل بسیار موفق بوده تا جایی که آمریکایی‌ها را عصبانی کرد! ایشان در ادامه می‌گوید: ما با اروپایی‌ها سال‌هاست داریم مذاکره می‌کنیم. وزارت خارجه حدود 15 سال است که دارد با اروپا در مسائل مختلف از جمله حقوق بشر مذاکره می‌کند، هنوز چیزی حل و فصل نشده و باز هم مذاکره ادامه دارد! آقای روحانی در ادامه می‌گوید: پروتکل الحاقی در واقع برای این است که به جامعه جهانی اعتماد داده شود که غنی‌سازی در مسیر صلح‌آمیز است»!
آقای روحانی در جای دیگر می‌گوید:
«پس از توافق بروکسل در فوریه 2004 (اسفند 1382)، که سه وزیر اروپایی آن را امضا و برای ما ارسال کردند، آمریکایی‌ها به آنها فشار آوردند و آنها در نهایت از تعهدات خود عقب‌نشینی کردند.»(31)
عبارات فوق که از جناب آقای روحانی نقل شد، حاوی چند نکته است:
1 – وزارت خارجه از 15 سال پیش از سال 83، یا به عبارتی از سال 1368 ـ یعنی از ابتدای ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی ـ با اروپایی‌ها مشغول مذاکره بوده اما به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌اند! خود این اعتراف حاکی از آن است که چنین مذاکراتی با غربی‌ها چیزی جز اتلاف وقت نیست.
2 – پروسه اعتماد‌سازی هسته‌ای ممکن است بیش از 15 سال هم طول بکشد و باز هم به نتیجه نرسد!
3 – هر توافقی که با اروپایی‌ها صورت بگیرد، می‌تواند به راحتی توسط آمریکایی‌ها لغو گردد.
قرار بود که بعد از پذیرش پروتکل الحاقی در بیانیه سعدآباد و اجازه صدور بازرسی‌های سرزده و همه‌جانبه برای بازرسان آژانس، سنگ‌اندازی‌ها و کارشکنی‌ها خاتمه یابد ولی نه فقط کارشکنی‌ها و بهانه جویی‌های غربی‌ها خاتمه نیافت، بلکه بر شدت آن هم افزوده شد. (32)
در نتیجه در تاریخ 23 اسفند 1382، سومین قطعنامه پیشنهادی آمریکا و کشورهای اروپایی علیه فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران، در شورای حکام به تصویب رسید.(33)
در این قطعنامه از ایران خواسته شده بود که هر چه سریع‌تر، پروتکل الحاقی را به تصویب مجلس برساند. این درخواست آژانس، دخالت در امور داخلی و نقض حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بود.(34)
از آنجا که اراده واقعی سیاسی آمریکا و اروپا بر آن بود که نگذارند ایران به توانایی هسته‌ای دست یابد، به رغم وعده طرف اروپایی، پرونده ایران در نشست 29 خرداد 83 شورای حکام بسته نشد و برعکس، چهارمین قطعنامه شدید‌اللحن پیشنهادی همان کشورهای غربی نیز علیه فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران، در این اجلاس تصویب شد  (35)
پس از عقب‌نشینی‌های تیم مذاکره‌کننده ایرانی در اجلاس سعدآباد و بروکسل، کشورهای غربی به جای عمل کردن به وعده‌های داده شده، در تاریخ 28 شهریور 1383، پنجمین قطعنامه پیشنهادی خود علیه ایران را نیز در شورای حکام به تصویب رساندند.(36)
تفاهمنامه پاریس
طرف‌های مذاکره‌کننده غربی، از آبان 82 تا آبان 83، نشان داده بودند که به هیچ یک از تعهدات خود وفادار نبوده و به هیچ عنوان قابل اعتماد نیستند. آنها نه تنها از عادی کردن پرونده هسته‌ای ایران خودداری کردند، بلکه با تهدیدات روزافزون، بر سطح مطالبات زورگویانه خود می‌افزودند. بدین خاطر، مقام معظم رهبری با توجه به مواضع غیرمنطقی و خصمانه طرف‌های غربی در موضوع هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران، طی سخنانی در تاریخ 6  آبان 1383 در دیدار مسئولان نظام می‌فرمایند:
«اعتقاد من این است آن قدری که اروپا و آمریکا به مسئله انرژی هسته‌ای تظاهر می‌کنند و وانمود می‌کنند نگران این قضیه هستند، نگران نیستند. خودشان هم می‌دانند که ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم. مسئله، مشغول کردن نظام اسلامی است. یکی از اهداف عمده اینها این است که نظام اسلامی را مشغول کنند، ذهن مدیران، مسئولان، مجلس، دولت و دست‌اندرکاران گوناگون را از مسائل جاری و کاری کشور در بخش‌های مختلف ـ چه بخش قضایی، چه بخش اجرایی، چه بخش تقنینی ـ منصرف و غافل کنند. این مسئله هم که حل بشود، باز مسئله دیگری درست خواهد شد.»(37)
علی‌رغم مواضع صریح رهبری نظام مبنی بر نرفتن زیر بار تهدید، متأسفانه موافقتنامه دیگری در پاریس در تاریخ 24 آبان 1383 میان تیم مذاکره‌کننده ایرانی و غربی‌ها امضا شد. طبق توافقنامه پاریس، ایران نه فقط قطعه‌سازی و مونتاژ ماشین‌ها، بلکه کلیه فعالیت‌های مربوط به ساخت سوخت هسته‌ای خود را به حالت تعلیق درآورد. در این موافقتنامه، طرف ایرانی پذیرفت که تعلیق‌ها به موارد زیر گسترش داده شود: ساخت و واردات سانتریفیوژهای گازی و قطعات آنها، مونتاژ و نصب و آزمایش و اداره سانتریفیوژهای گازی، کار در مورد جدا‌سازی پلوتونیوم. (38)
موافقتنامه پاریس در شرایطی شکل گرفت که طرف‌های غربی نه تنها به تعهد خود مبنی بر عادی کردن موضوع هسته‌ای ایران در اجلاس خرداد 83 شورای حکام عمل نکردند، بلکه در اجلاس شهریور و آبان 83 نیز علیه ایران قطعنامه صادر کردند.
در بخشی از توافقنامه پاریس چنین آمده که تعلیق غنی‌سازی اورانیوم تا زمانی که مذاکرات برای یک توافق مورد قبول دو طرف در خصوص ترتیبات درازمدت پیش می‌رود، ادامه خواهد داشت.(39)
معنای جمله فوق چیزی جز تعلیق نامحدود غنی‌سازی اورانیوم، یا همان تعطیل کردن غنی‌سازی، نبود.
در ازای این عقب‌نشینی‌ها، سه کشور اروپایی فقط متعهد شدند که از شروع مذاکرات الحاق ایران به موافقتنامه تجارت جهانی یا همان W.T.O، حمایت خواهند کرد! (40) این یعنی معاوضه مروارید با آبنبات چوبی!
در این موافقتنامه نیز همچون دفعات قبل، شاهد تعهدات صریح و اجرایی ایران و کلی‌گویی در مورد تعهدات طرف غربی هستیم. (41)
طبق موافقتنامه پاریس، تعلیق تا حدی گسترش یافت که نه تنها موارد مندرج در بیانیه تهران و موافقتنامه بروکسل را دربر گرفت، بلکه شامل فعالیت‌های غیرمرتبط با غنی‌سازی نیز شد، به گونه‌ای که فعالیت‌های تبدیل اورانیوم یو.سی.اف اصفهان را نیز شامل شد. این در حالی بود که حتی آژانس در ضمیمه بیانیه تهران حرفی از فعالیت‌های تبدیل به میان نیاورده بود.(42)
بعد از انعقاد تفاهمنامه پاریس ـ با آن شرایط خفت‌بار ـ  دکتر علی لاریجانی گفت:
« با این تفاهم، مروارید دادیم و آبنبات گرفتیم.»(43)
یعنی در عوض تعطیل کردن بسیاری از فعالیت‌های هسته‌ای، فقط چند وعده تحویل گرفتیم که به هیچ کدام از آنها هم عمل نکردند!
پس از موافقتنامه پاریس، زمان علیه ایران رقم خورد و سه کشور اروپایی در هماهنگی با آمریکا، سعی کردند تا با طولانی کردن مذاکرات، عملاً برنامه غنی‌سازی را در ایران متوقف
سازند.(44)
این کوتاه آمدن‌ها در برابر دشمن و عقب‌نشینی‌ها، در حالی صورت می‌گرفت که خود آقای حسن روحانی در تاریخ 17 مهر 1380 در جمع ائمه جمعه سراسر کشور گفته بود:
«باید برای مردم توضیح دهیم که اگر یک قدم در برابر دشمن کوتاه بیاییم، دشمن از ما عقب‌نشینی‌های بیشتری را خواهد خواست و این عقب‌نشینی‌ها آنقدر ادامه خواهد یافت تا تسلیم محض شویم.»(45)
به دنبال آن، در تاریخ 9 آذر 1383، تحت فشار آمریکا، ششمین قطعنامه پیشنهادی کشورهای اروپایی در مورد موضوع هسته‌ای ایران، در شورای حکام به تصویب رسید. در این قطعنامه، تعلیق پایدار و نامحدود غنی‌سازی اورانیوم، به عنوان یک الزام و تعهد از جانب ایران ذکر شده بود؛ یعنی مسئله‌ای که در تضاد آشکار با توافق صورت گرفته در پاریس بود. (46)
این زمانی است که یوشکا فیشر وزیر خارجه آلمان، با وقاحت کم‌نظیری خطاب به مسئولین مذاکره‌کننده ایرانی می‌گوید:
« شما تنها غنی‌سازی را متوقف کرده‌اید، در حالی که باید سه مرحله را انجام می‌دادید: توقف و تعلیق، جدا‌سازی اجزای تأسیسات هسته‌ای، و سپس تخریب کامل آن. آنگاه ما یقین
می‌کنیم.»!(47)
وقایع سال 1384
سال 1383 در شرایطی به پایان رسید که از سه توافقنامه تهران، بروکسل و پاریس، نتیجه‌ای به دست نیامد و شرایط روز به روز برای ایران بدتر می‌شد؛ چرا که تیم مذاکره‌کننده ایرانی فقط عقب‌نشینی می‌کرد و طرف‌های غربی نیز با طرح این مطلب که ایران باید اثبات کند که به دنبال تولید سلاح اتمی نیست، مدام بر خواست‌های غیرقانونی و زورگویانه خود می‌افزودند.
جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا، در اردیبهشت 1384، طی اظهاراتی قلدرمآبانه گفت که نباید به ایران اجازه داده شود به غنی‌سازی اورانیوم بپردازد.
استفان ریدمیکر، معاون وزیر امور خارجه آمریکا نیز گفت:
«واشنگتن در زمان برگزاری کنفرانس بازنگری معاهده ان.پی‌.تی می‌کوشد کشورهای عضو را متقاعد سازد که ایران نباید به قابلیت چرخه کامل سوخت هسته‌ای دست یابد.»(48)
در تاریخ 14 مرداد 1384 (5 اوت 2005)، اروپایی‌ها بالاخره پس از مدت زمان طولانی توقف تمامی فعالیت‌ها توسط ایران، خواسته اساسی خود را که همان توقف دائمی فعالیت‌های چرخه سوخت هسته‌ای بود، در قالب طرح 5 اوت به ایران ارائه کردند. اما یک روز بعد یعنی در تاریخ 15 مرداد، ایران با رد این طرح، فعالیت‌های یو.سی.اف اصفهان را ازسر گرفت. (49)
در این زمان، آقای حسن روحانی که نتوانسته بود از مذاکرات دو ساله خود با طرف‌های غربی هیچ نتیجه مثبتی بگیرد،  طی نامه‌ای به محمد البرادعی، پیشنهاد اروپایی‌ها را به «دستور استعماری کاپیتولاسیون» تشبیه کرده، می‌نویسد:
«علی‌رغم همه تلاش‌های صادقانه خود و حداکثر انعطاف، پیشنهاد سه کشور اروپایی نه تنها حقوق ایران برای توسعه صلح‌آمیز انرژی هسته‌ای را مورد توجه قرار نمی‌دهد، بلکه حتی در حد اصلاح محدودیت‌های غیرقانونی ناموجهی که بر اقتصاد و توسعه فناوری ایران شده، نیز نیست ... پیشنهاد سه کشور اروپایی در زمینه تقاضاها از ایران بسیار، معین و مشخص، اما در مورد پیشنهادهای ارائه شده به ایران، مضحک، کوتاه و نارساست. فقدان هرگونه تلاش برای ایجاد ظاهری متوازن، این پیشنهادها را به دستور استعماری کاپیتولاسیون شبیه می‌سازد. پیشنهاد یادشده توهینی به تمام ملت ایران است که سه کشور اروپایی باید به خاطر آن از ملت ایران پوزش بطلبند.»(50)
به دنبال آن در تاریخ 20 مرداد 1384، هفتمین قطعنامه پیشنهادی کشورهای اروپایی در شورای حکام علیه فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران، به تصویب رسید و از ایران خواسته شد که به تعلیق غنی‌سازی همچنان ادامه دهد.(51)
تغییر سیاست هسته‌ای در دولت نهم  
با روی کار آمدن دولت نهم، سیاست منفعلانه تنش‌زدایی دولت هشتم، تبدیل به سیاست تهدیدزدایی شد. علی‌ باقری، معاون سیاست خارجی و امنیت بین‌الملل دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در دولت نهم، در این باره چنین توضیح می‌دهد:
«نتیجه رویکرد انفعالی در عرصه ملی، گفتمان تنش‌زدایی را ایجاد می‌کند. انفعال در ذات گفتمان تنش‌زدایی ریشه دارد. با ارائه این گفتمان، رسماً اعلام می‌کنیم که خط قرمز ما در تعاملات خارجی، مرز ایجاد تنش است. یعنی تلویحاً به دشمنان خود این علامت را می‌دهیم که سرحد تحرک ما در مناسبات بین‌المللی، منافع ملی نیست بلکه بروز تنش در این عرصه است ... بر همین اساس بود که غربی‌ها در دوره اصلاحات، مسئولان وقت را بر سر دوراهی پذیرش داوطلبانه تعطیلی فعالیت‌های هسته‌ای ـ یعنی صرف‌نظر کردن از بخشی از حاکمیت ملی ـ از یک طرف، و تهدید صدور قطعنامه توسط شورای امنیت از سوی دیگر، قرار دادند. براساس گفتمان تنش‌زدایی، باید از بروز تنش که همان قطعنامه شورای امنیت است، جلوگیری کرد؛ لذا در آن دوره تصمیم‌گیری درباره امور داخلی کشور را در اختیار بیگانگان قرار دادند و همه فعالیت‌های هسته‌ای و فعالیت‌های وابسته به آن را تعطیل کردند و با افتخار هم اعلام می‌کردند که چنین اقدامی را داوطلبانه انجام داده‌ایم!
منابع در دفتر روزنامه موجود است