حج؛ نماد رویکرد بنده به سوی خدا
مرتضی پورشکیب
یکی از عبادات مهم اسلامی که زمینههای خلوص در آن قوی و بستر تقوای الهی است، حج خانه خدا است. این عبادت همانند روزه انسان را در مسیر کمالی و انقطاع از خلق و پیوستن به خالق یاری میرساند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا یکی از ویژگیها و آثار برجسته حج را تبیین کند.
***
انقطاع از غیر خدا، کمال عرفان و معرفت
در آموزههای وحیانی اسلام، بر حرکت جوهری نفس در مسیر صیرورت کمالی بسیار تاکید شده است. هر چند انسان از خاک و آب و گل (اعراف، آیه 12؛ اسراء، آیه 61) و یا نطفه بیمقدار و بیارزش (کهف، آیه 37؛ مؤمنون، آیات 1 تا 14؛ یس، آیه 77؛ نجم، آیه 46؛ قیامت، آیه 37) ساخته شده، ولی در ادامه حرکت جوهری خود به انشای الهی، خلقتی دیگر مییابد که انسان را در مقام احسن المخلوقین و خداوند را در مقام احسن الخالقین بروز و ظهور میدهد. (مؤمنون، آیه 14؛ تین، آیه 4)
خداوند در آیه 56 سوره ذاریات بیان میکند که فلسفه آفرینش آدم و جن، عبادت و بندگیاش بوده است. هر چند، فلسفه همه آفرینش، عبادت الهی است و همه آفرینش، خواسته و ناخواسته در این مسیر هستند و بندگی خدا را میکنند (فصلت، آیه 11)؛ اما از آن رو بر بندگی آدم و جن در آیه 56 سوره ذاریات تاکید میشود که این دو موجود از نظر تکوینی دارای اراده و اختیار و انتخاب هستند و میتوانند دو مسیر متقابل کفر و ایمان و سپاس و کفران را بپیمایند. (کهف، آیه 29؛ انسان،آیه3)
بر این اساس، انسان میبایست به اراده و انتخاب خود راه عبودیت را بپیماید و کسی او را مجبور به عبودیت نمیکند؛ این عبودیت اختیاری که از آن به عبودیت تشریعی در قبال عبودیت تکوینی یاد میشود، با اسلام آغاز و با ایمان تقویت و در تقوای الهی ظهور میکند و نتیجه آن اقسام سهگانه یقین علمی و عینی وحقی است. (واقعه، آیه 95؛ تکاثر، آیات 5 و 7)
شکی نیست که عبادت موجودی به ظاهر غیبی چون خدا نیازمند شناخت و معرفت است؛ زیرا انسان تا معرفت و شناخت به چیزی نداشته باشد گرایش به آن پیدا نمیکند. این معرفت و شناخت باید جزمی و قطعی باشد تا انگیزه قوی در انسان ایجاد کرده و او را تشویق به عمل و حرکت کند و مقتضیات را ایجاد و موانع را از پیش رو بردارد.
البته براساس آیات قرآن، ظن اطمینانی که از آن به علم عرفی نیز یاد میشود، میتواند انگیزه عبادت و بندگی انسان شود؛ یعنی اینکه انسان با علم عرفی و ظن اطمینانی دریابد که خدا و قیامتی است و به انگیزه همین اطمینان علمی، اقدام به عمل عبادی میکند. (بقره،آیات 45 و 46).
هرچه معرفت انسان به خداوند بیشتر باشد، عبادت انسان نیز رنگ و بویی دیگر میگیرد؛ از همین رو با توجه به درجات و مراتب تشکیکی علم و معرفت، میتوان از درجات و مراتب عبادت سخن به میان آورد. البته رابطه میان معرفت و عبادت یک رابطه دو سویه است؛ یعنی هر چه معرفت آدمی بیشتر باشد، عبادت بهتر و قویتر خواهد شد و هرچه عبادت قویتر شود، میزان معرفت نیز افزایش مییابد؛ زیرا ثمره عبادت، تقوای الهی است (بقره، آیات 21 و 179 و 183) و هرچه تقوای الهی بیشتر شود، علم و معرفت بشر نیز افزایش مییابد. (بقره، آیه 282؛ انفال، آیه 29) پس میان عمق معرفت و عبادات، رابطه دور تصاعدی برقرار است، بهگونهای که هرچه میزان و درجه معرفت بیشتر شود، ارزش عبادت بیشتر خواهد بود؛ و به هر مقدار عبادت با شرایط و حالات بهتری انجام گیرد در تعمیق معرفت و شناخت مؤثر میباشد. بنابراین نباید منتظر ماند تا شناخت عمیق و کامل پیدا کنیم سپس به عبادت بپردازیم؛ بلکه اگر به هر چه میدانیم عمل کنیم، از این عمل، علمیزاده خواهد شد و ژرفا و عمق بیشتری نیز مییابد.
انسان در مسیر تصاعدی علم و عمل و معرفت و عبادت به جایی باید برسد که جز خداوند هیچ موجودی را نشناسد و نبیند؛ زیرا وقتی به این مرتبه از معرفت و علم میرسد که همه هستی فقر وجودی نسبت به خداوند غنی حمید دارند (فاطر،آیه 15) به طور طبیعی وجود و بقای خویش را منوط به افاضه وجودی خداوند و نعمتهای او خواهد دانست. بر همین اساس در صراط مستقیم عبودیت در بزرگراهی گام برمیدارد که تنها خداوند ظهور و بروز دارد و همه هستی، نشانهها و مظاهر خداوندی هستند و بود و هست آنان به افاضه الهی است.
فرار به سوی خداوند، کمال انقطاع
خداوند در آیه 50 سوره ذاریات میفرماید: ففروا الیالله؛ پس به سوی خداوند فرار کنید. در این آیه جهت و سمت و سوی فرار، مشخص شده است. به این معنا که انسان میبایست در نهایت به سوی خدا فرار کند. این فرار زمانی رخ خواهد داد که انسان معرفت کاملی از خداوند و الله به دست آورده باشد و بداند که مثلا الله همان ربالعالمین (فاتحه،آیه 2) و همان نورالسموات و الارض (نور، آیه 35) و هوالله احد و الله صمد (توحید، آیات 2 و 3) و مانند آنهاست. در این صورت است که میبیند که خداوند همه هستی را پر کرده و جایی را خالی نگذاشته است و اینکه همه هستی مظاهر و شئونات الهی و بازتاب اسما و صفات خداوندی هستند. پس چنین عارفی تنها الله را ملجا و معاذ خود مییابد که باید به آن پناه برد و از او یاری خواهد و تحت ولایت و نصرت او باشد.
در این آیه بیان نشده است که از چه چیزی باید فرار کرد و تنها جهت فرار مشخص شده است. این بدان معناست که از هر چیزی که غیر الله باید فرار کرد. چنین فراری است که آدمی را در جایگاه کمالی قرار میدهد و به انسان این امکان را میبخشد تا خود را به جایی برساند که طبیعت او را به اجبار خواهد رساند.
به سخن دیگر، هر کسی باید در مسیر طبیعی و حرکت جوهری به سمت خداوند برود. (انشقاق، آیه 6) این بازگشت به سوی خداوند میتواند به سمت خدای جمال باشد یا خدای جلال؛ یعنی بهشت یا دوزخ.
براساس آیه 156 سوره بقره همه در نهایت به سوی خداوند بازمیگردند؛ اما نوع بازگشت، بستگی به اعمالی دارد که انسان انجام میدهد. انسانی که معرفت و شناخت کاملی از خدا و خود داشته باشد، میداند که باید به خدای کمال بازگردد و از جمال الهی بهره برد. چنین فردی در طول زندگی کوتاه دنیا از غیر خدا فرار میکند و همیشه توجهاش به سوی خداوند است. اینگونه است که صیرورت (آل عمران، آیه 28) و انقلاب (اعراف، آیه 125) او بهترینها خواهد بود.
پس هر انسانی باید تلاش کند تا با انقطاع از هرچه غیر اوست، به خداوند متوجه شده و به سوی او فرار کند و دلبسته و وابسته به چیزی نشود.
حج، نمادی از فرار الیالله
براساس آموزههای قرآنی، عبودیت حقیقی، ایمان به خداوندی است که مالک و پروردگار جهانیان است. ایمان باید در سرتاسر زندگی و همه ابعاد وجودی فرد، خودش را نشان دهد و در زندگی فرد جز خداوند چیزی دیده نشود.
گریختن انسان به سوی خدا و گرایش به سوی کمال مطلق و انقطاع از غیرخدا، باید تمام وجود شخص را در برگیرد. البته برخی اعمال از نظر تجلی و تاثیر در این گریزش و گرایش خود را بیشتر و بهتر نشان میدهد. از جمله این اعمال میتوان به حج اشاره کرد؛ زیرا حج ویژگیهایی دارد که بریدن و انقطاع از وطن، مال و فرزند و همسر از یک سو و پذیرش مشکلات و رنجهای سفر و رهایی از بسیاری از تعلقات در بستر مناسک حج و به ویژه محرمات آن خود را نشان میدهد. اینگونه است که حاجی واقعی، حج و قصد خدا میکند و مقصود حج همان طوری که از واژه برمیآید قصد است. البته این قصد هر چند که به ظاهر به سوی بیتالله و خانه خدا است، ولی در باطن به سوی امام و پیشوایی است که مظهر تجلیات صفات و اسمای الهی بوده و بهعنوان خلیفهالله در مظهر ربوبیت قرار گرفته است. بنابراین، کسی که حج خانه خدا میکند، به دیدار سنگ و چوب نمیرود، بلکه به دیدار صاحبخانهای میرود که مظهر آن خلیفهالله و امام معصوم(ع) است و از راه آن به سمت خداوند حرکت میکند. از همین رو در آیات قرآن از «ان الی ربک الرجعی؛ به راستی که رجعت به سوی پروردگار توست»(علق، آیه 8) و «ان الی ربک المنتهی؛ و به راستی که منتهای سیر به سوی پروردگار توست» (نجم، آیه 48) سخن به میان میآید تا نشان دهد که مسیر کمالی رجعت و نهایت سیر هر چند خداوند و پروردگار جهانیان است ولی این مسیر از صراط مستقیم حقیقت محمدی(ص) میگذرد.
در روایات است که هدف از زیارت خانه خدا چیز دیگری است. امام باقر(ع) فرموده است: انما امر الناس ان یاتوا هذه الاحجار فیطوفوا بها ثم یاتونا فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم؛ مردم مامور شدهاند بیایند دور این سنگها طواف کنند سپس نزد ما بیایند و اعلام وابستگی و حمایت و یاری نمایند. (بحارالانوار، ج 96، ص 374)
پس هدف از حج، رهایی از تعلقات دنیوی و بلکه هرگونه تعلقات و دستیابی به پاکی و طهارت در قلب و روح و روان است که در آن جز خدا نیست. از همین رو میتوان حج را نمادی از گریزش به سوی خداوند دانست. بر همین اساس امام باقر(ع) درباره آیه شریفه «ففروا الیالله انی لکم منه نذیر مبین» فرموده است: منظور از فرار به سوی خدا آن است که آهنگ حج کنید. (معانی الاخبار، ص 222)
در این روایت به خوبی معلوم میشود که حقیقت فرار به سوی خداوند را میتوان در اعمال و مناسک حج دید. پس کسی که حاجی میشود باید بداند به مفاد این آیه عمل میکند و میخواهد به سوی خداوند گریزش و گرایش داشته باشد. این گریزش همانطوری که از مفاد آیه به دست میآید باید از همه چیز باشد و گرایش به سوی خداوند در این گریزش تحقق یابد.
اگر حج واقعی انجام گیرد و انسان، حاجی واقعی و حقیقی شود، آنگاه این انسان فقری به غنایی میرسد که در اثر اتصال به خداوند به دست میآورد؛ زیرا کسی که از غیرخدا منقطع شده و به خدا پیوسته به خداوند غنی و حمید پیوسته است و از غنای الهی به غنا و بینیازی میرسد.
پس حاجی واقعی به سمت خداوند میرود و گرایش به او دارد. اینگونه است که وفد و هیاتی است که قصد خداوند کرده است و در مقامی برتر از دیگران قرار میگیرد. امام صادق(ع) میفرماید: حاجی و عمرهگزار وفد و هیات به سوی خدایند. پس اگر چیزی بخواهند به ایشان دهد، اگر او را بخوانند، پاسخ میگوید. اگر شفاعت کنند. شفاعت ایشان را میپذیرد، اگر سکوت کنند، با آنان آغاز سخن میکند و در برابر هر درهمی که خرج کردهاند، یک میلیون درهم به آنان میپردازد. (ملاذ الاخبار ج 2267)
اگر حاجی واقعا حج واقعی و حقیقی را اراده کند از برکات آن بهرهمند خواهد شد. حج همانند روزه، نوعی مهمانی خداست. از امام صادق(ع) سؤال شد: چرا روزه ایام تشریق «11-12-13 ذیالحجه» نامطلوب است.
حضرت فرمود: زیرا مردم، زائران خدا و مهمان وی هستند و شایسته نیست که مهمان در نزد میزبان و کسی که به دیدارش رفته روزه بگیرد. (بحارالانوار ج 96 34)
به هر حال، حج با ویژگیهایی که در آیات و روایات بیان شده، نوعی گریزش به سوی خداوند است. از این رو میتوان آن را کمال انقطاع انسانی به سوی خداوند نیز ارزیابی کرد و حاجی واقعی را در این مقام دید و ستود.
یکی از عبادات مهم اسلامی که زمینههای خلوص در آن قوی و بستر تقوای الهی است، حج خانه خدا است. این عبادت همانند روزه انسان را در مسیر کمالی و انقطاع از خلق و پیوستن به خالق یاری میرساند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا یکی از ویژگیها و آثار برجسته حج را تبیین کند.
***
انقطاع از غیر خدا، کمال عرفان و معرفت
در آموزههای وحیانی اسلام، بر حرکت جوهری نفس در مسیر صیرورت کمالی بسیار تاکید شده است. هر چند انسان از خاک و آب و گل (اعراف، آیه 12؛ اسراء، آیه 61) و یا نطفه بیمقدار و بیارزش (کهف، آیه 37؛ مؤمنون، آیات 1 تا 14؛ یس، آیه 77؛ نجم، آیه 46؛ قیامت، آیه 37) ساخته شده، ولی در ادامه حرکت جوهری خود به انشای الهی، خلقتی دیگر مییابد که انسان را در مقام احسن المخلوقین و خداوند را در مقام احسن الخالقین بروز و ظهور میدهد. (مؤمنون، آیه 14؛ تین، آیه 4)
خداوند در آیه 56 سوره ذاریات بیان میکند که فلسفه آفرینش آدم و جن، عبادت و بندگیاش بوده است. هر چند، فلسفه همه آفرینش، عبادت الهی است و همه آفرینش، خواسته و ناخواسته در این مسیر هستند و بندگی خدا را میکنند (فصلت، آیه 11)؛ اما از آن رو بر بندگی آدم و جن در آیه 56 سوره ذاریات تاکید میشود که این دو موجود از نظر تکوینی دارای اراده و اختیار و انتخاب هستند و میتوانند دو مسیر متقابل کفر و ایمان و سپاس و کفران را بپیمایند. (کهف، آیه 29؛ انسان،آیه3)
بر این اساس، انسان میبایست به اراده و انتخاب خود راه عبودیت را بپیماید و کسی او را مجبور به عبودیت نمیکند؛ این عبودیت اختیاری که از آن به عبودیت تشریعی در قبال عبودیت تکوینی یاد میشود، با اسلام آغاز و با ایمان تقویت و در تقوای الهی ظهور میکند و نتیجه آن اقسام سهگانه یقین علمی و عینی وحقی است. (واقعه، آیه 95؛ تکاثر، آیات 5 و 7)
شکی نیست که عبادت موجودی به ظاهر غیبی چون خدا نیازمند شناخت و معرفت است؛ زیرا انسان تا معرفت و شناخت به چیزی نداشته باشد گرایش به آن پیدا نمیکند. این معرفت و شناخت باید جزمی و قطعی باشد تا انگیزه قوی در انسان ایجاد کرده و او را تشویق به عمل و حرکت کند و مقتضیات را ایجاد و موانع را از پیش رو بردارد.
البته براساس آیات قرآن، ظن اطمینانی که از آن به علم عرفی نیز یاد میشود، میتواند انگیزه عبادت و بندگی انسان شود؛ یعنی اینکه انسان با علم عرفی و ظن اطمینانی دریابد که خدا و قیامتی است و به انگیزه همین اطمینان علمی، اقدام به عمل عبادی میکند. (بقره،آیات 45 و 46).
هرچه معرفت انسان به خداوند بیشتر باشد، عبادت انسان نیز رنگ و بویی دیگر میگیرد؛ از همین رو با توجه به درجات و مراتب تشکیکی علم و معرفت، میتوان از درجات و مراتب عبادت سخن به میان آورد. البته رابطه میان معرفت و عبادت یک رابطه دو سویه است؛ یعنی هر چه معرفت آدمی بیشتر باشد، عبادت بهتر و قویتر خواهد شد و هرچه عبادت قویتر شود، میزان معرفت نیز افزایش مییابد؛ زیرا ثمره عبادت، تقوای الهی است (بقره، آیات 21 و 179 و 183) و هرچه تقوای الهی بیشتر شود، علم و معرفت بشر نیز افزایش مییابد. (بقره، آیه 282؛ انفال، آیه 29) پس میان عمق معرفت و عبادات، رابطه دور تصاعدی برقرار است، بهگونهای که هرچه میزان و درجه معرفت بیشتر شود، ارزش عبادت بیشتر خواهد بود؛ و به هر مقدار عبادت با شرایط و حالات بهتری انجام گیرد در تعمیق معرفت و شناخت مؤثر میباشد. بنابراین نباید منتظر ماند تا شناخت عمیق و کامل پیدا کنیم سپس به عبادت بپردازیم؛ بلکه اگر به هر چه میدانیم عمل کنیم، از این عمل، علمیزاده خواهد شد و ژرفا و عمق بیشتری نیز مییابد.
انسان در مسیر تصاعدی علم و عمل و معرفت و عبادت به جایی باید برسد که جز خداوند هیچ موجودی را نشناسد و نبیند؛ زیرا وقتی به این مرتبه از معرفت و علم میرسد که همه هستی فقر وجودی نسبت به خداوند غنی حمید دارند (فاطر،آیه 15) به طور طبیعی وجود و بقای خویش را منوط به افاضه وجودی خداوند و نعمتهای او خواهد دانست. بر همین اساس در صراط مستقیم عبودیت در بزرگراهی گام برمیدارد که تنها خداوند ظهور و بروز دارد و همه هستی، نشانهها و مظاهر خداوندی هستند و بود و هست آنان به افاضه الهی است.
فرار به سوی خداوند، کمال انقطاع
خداوند در آیه 50 سوره ذاریات میفرماید: ففروا الیالله؛ پس به سوی خداوند فرار کنید. در این آیه جهت و سمت و سوی فرار، مشخص شده است. به این معنا که انسان میبایست در نهایت به سوی خدا فرار کند. این فرار زمانی رخ خواهد داد که انسان معرفت کاملی از خداوند و الله به دست آورده باشد و بداند که مثلا الله همان ربالعالمین (فاتحه،آیه 2) و همان نورالسموات و الارض (نور، آیه 35) و هوالله احد و الله صمد (توحید، آیات 2 و 3) و مانند آنهاست. در این صورت است که میبیند که خداوند همه هستی را پر کرده و جایی را خالی نگذاشته است و اینکه همه هستی مظاهر و شئونات الهی و بازتاب اسما و صفات خداوندی هستند. پس چنین عارفی تنها الله را ملجا و معاذ خود مییابد که باید به آن پناه برد و از او یاری خواهد و تحت ولایت و نصرت او باشد.
در این آیه بیان نشده است که از چه چیزی باید فرار کرد و تنها جهت فرار مشخص شده است. این بدان معناست که از هر چیزی که غیر الله باید فرار کرد. چنین فراری است که آدمی را در جایگاه کمالی قرار میدهد و به انسان این امکان را میبخشد تا خود را به جایی برساند که طبیعت او را به اجبار خواهد رساند.
به سخن دیگر، هر کسی باید در مسیر طبیعی و حرکت جوهری به سمت خداوند برود. (انشقاق، آیه 6) این بازگشت به سوی خداوند میتواند به سمت خدای جمال باشد یا خدای جلال؛ یعنی بهشت یا دوزخ.
براساس آیه 156 سوره بقره همه در نهایت به سوی خداوند بازمیگردند؛ اما نوع بازگشت، بستگی به اعمالی دارد که انسان انجام میدهد. انسانی که معرفت و شناخت کاملی از خدا و خود داشته باشد، میداند که باید به خدای کمال بازگردد و از جمال الهی بهره برد. چنین فردی در طول زندگی کوتاه دنیا از غیر خدا فرار میکند و همیشه توجهاش به سوی خداوند است. اینگونه است که صیرورت (آل عمران، آیه 28) و انقلاب (اعراف، آیه 125) او بهترینها خواهد بود.
پس هر انسانی باید تلاش کند تا با انقطاع از هرچه غیر اوست، به خداوند متوجه شده و به سوی او فرار کند و دلبسته و وابسته به چیزی نشود.
حج، نمادی از فرار الیالله
براساس آموزههای قرآنی، عبودیت حقیقی، ایمان به خداوندی است که مالک و پروردگار جهانیان است. ایمان باید در سرتاسر زندگی و همه ابعاد وجودی فرد، خودش را نشان دهد و در زندگی فرد جز خداوند چیزی دیده نشود.
گریختن انسان به سوی خدا و گرایش به سوی کمال مطلق و انقطاع از غیرخدا، باید تمام وجود شخص را در برگیرد. البته برخی اعمال از نظر تجلی و تاثیر در این گریزش و گرایش خود را بیشتر و بهتر نشان میدهد. از جمله این اعمال میتوان به حج اشاره کرد؛ زیرا حج ویژگیهایی دارد که بریدن و انقطاع از وطن، مال و فرزند و همسر از یک سو و پذیرش مشکلات و رنجهای سفر و رهایی از بسیاری از تعلقات در بستر مناسک حج و به ویژه محرمات آن خود را نشان میدهد. اینگونه است که حاجی واقعی، حج و قصد خدا میکند و مقصود حج همان طوری که از واژه برمیآید قصد است. البته این قصد هر چند که به ظاهر به سوی بیتالله و خانه خدا است، ولی در باطن به سوی امام و پیشوایی است که مظهر تجلیات صفات و اسمای الهی بوده و بهعنوان خلیفهالله در مظهر ربوبیت قرار گرفته است. بنابراین، کسی که حج خانه خدا میکند، به دیدار سنگ و چوب نمیرود، بلکه به دیدار صاحبخانهای میرود که مظهر آن خلیفهالله و امام معصوم(ع) است و از راه آن به سمت خداوند حرکت میکند. از همین رو در آیات قرآن از «ان الی ربک الرجعی؛ به راستی که رجعت به سوی پروردگار توست»(علق، آیه 8) و «ان الی ربک المنتهی؛ و به راستی که منتهای سیر به سوی پروردگار توست» (نجم، آیه 48) سخن به میان میآید تا نشان دهد که مسیر کمالی رجعت و نهایت سیر هر چند خداوند و پروردگار جهانیان است ولی این مسیر از صراط مستقیم حقیقت محمدی(ص) میگذرد.
در روایات است که هدف از زیارت خانه خدا چیز دیگری است. امام باقر(ع) فرموده است: انما امر الناس ان یاتوا هذه الاحجار فیطوفوا بها ثم یاتونا فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم؛ مردم مامور شدهاند بیایند دور این سنگها طواف کنند سپس نزد ما بیایند و اعلام وابستگی و حمایت و یاری نمایند. (بحارالانوار، ج 96، ص 374)
پس هدف از حج، رهایی از تعلقات دنیوی و بلکه هرگونه تعلقات و دستیابی به پاکی و طهارت در قلب و روح و روان است که در آن جز خدا نیست. از همین رو میتوان حج را نمادی از گریزش به سوی خداوند دانست. بر همین اساس امام باقر(ع) درباره آیه شریفه «ففروا الیالله انی لکم منه نذیر مبین» فرموده است: منظور از فرار به سوی خدا آن است که آهنگ حج کنید. (معانی الاخبار، ص 222)
در این روایت به خوبی معلوم میشود که حقیقت فرار به سوی خداوند را میتوان در اعمال و مناسک حج دید. پس کسی که حاجی میشود باید بداند به مفاد این آیه عمل میکند و میخواهد به سوی خداوند گریزش و گرایش داشته باشد. این گریزش همانطوری که از مفاد آیه به دست میآید باید از همه چیز باشد و گرایش به سوی خداوند در این گریزش تحقق یابد.
اگر حج واقعی انجام گیرد و انسان، حاجی واقعی و حقیقی شود، آنگاه این انسان فقری به غنایی میرسد که در اثر اتصال به خداوند به دست میآورد؛ زیرا کسی که از غیرخدا منقطع شده و به خدا پیوسته به خداوند غنی و حمید پیوسته است و از غنای الهی به غنا و بینیازی میرسد.
پس حاجی واقعی به سمت خداوند میرود و گرایش به او دارد. اینگونه است که وفد و هیاتی است که قصد خداوند کرده است و در مقامی برتر از دیگران قرار میگیرد. امام صادق(ع) میفرماید: حاجی و عمرهگزار وفد و هیات به سوی خدایند. پس اگر چیزی بخواهند به ایشان دهد، اگر او را بخوانند، پاسخ میگوید. اگر شفاعت کنند. شفاعت ایشان را میپذیرد، اگر سکوت کنند، با آنان آغاز سخن میکند و در برابر هر درهمی که خرج کردهاند، یک میلیون درهم به آنان میپردازد. (ملاذ الاخبار ج 2267)
اگر حاجی واقعا حج واقعی و حقیقی را اراده کند از برکات آن بهرهمند خواهد شد. حج همانند روزه، نوعی مهمانی خداست. از امام صادق(ع) سؤال شد: چرا روزه ایام تشریق «11-12-13 ذیالحجه» نامطلوب است.
حضرت فرمود: زیرا مردم، زائران خدا و مهمان وی هستند و شایسته نیست که مهمان در نزد میزبان و کسی که به دیدارش رفته روزه بگیرد. (بحارالانوار ج 96 34)
به هر حال، حج با ویژگیهایی که در آیات و روایات بیان شده، نوعی گریزش به سوی خداوند است. از این رو میتوان آن را کمال انقطاع انسانی به سوی خداوند نیز ارزیابی کرد و حاجی واقعی را در این مقام دید و ستود.