دانشگاه در جبهه - ۱۲۰
دانشجوی شهید موسی اسکندری
شهید موسی اسکندری در هفتمین روز از خردادماه سال 1337 در شهر اهواز به دنیا آمد. دوران کودکی را پشت سر نهاد و در سالهای سیاه و ظلمانی حکومت پهلوی مسجد حجازی اهواز شاهد تلاشهای بیوقفه این مرد بزرگ در تحقق نهضت امام خمینی (ره) بود.
او با برنامههای فرهنگی مانند تئاتر، جلسات مختلف مذهبی، راهاندازی وتوسعه کتابخانه این مسجد را کانونی برای مبارزه با حکومت ستمگر شاه کرد و در کنار مبارزه وکارهای فرهنگی، به کار مهم کادرسازی برای مبارزات با طاغوت و دوره بعد از آن پرداخت.
شهید اسکندری با جذب نیروهای متعهد و کارآمد به سازماندهی و آموزش آنها برای استفاده در عرصههای سخت مبارزه پرداخت که این افراد نیز ضمن ایفای نقش تاریخی در مبارزات انقلابی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی از افراد کلیدی و حامیان قابل اتکای انقلاب اسلامی در خوزستان شدند.
وی به نشر معارف دینی در جامعه به عنوان راهی برای پیاده شدن حکومت اسلامی اعتقاد داشت، او با شناسایی کانونهای مذهبی تلاش زیادی برای گسترش فعالیتشان و پیوندشان با مساجد انجام داد.
پس از گرفتن دیپلم به عنوان سرباز وارد ارتش شد و ارتش را کانونی برای مبارزه با رژیم فاسد پهلوی قرار داد و تلاشهای آگاهیبخش او به ارتشیان منجر به زندانی و شکنجه او شد.
وقتی امام(ره) دستورداد نظامیها پادگانها را ترک کنند به همراه یکی از دوستانش به نام بهلول که بعد شهید شد و تعداد زیادی از سربازان از پادگان فرار کردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شهید موسی اسکندری به تحصیل روی آورد و با شرکت در آزمون سراسری در سال 1358 در رشته ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز قبول شد. او در این دوره ازدواج کرد و با طرح هماهنگی شورای مساجد و تاسیس این شورا، نخستین کانون منسجم و تشکیلاتی قوی مساجد را در اهواز و استان خوزستان پیریزی کرد.
در دوران دفاع مقدس این تشکیلات منسجم و نیروهای فعال در آن خدمات شایانی را دردفاع از انقلاب اسلامی انجام دادند. به منظور تامین نیروی انسانی کارآمد و قوی در بلند مدت طرح مهم تشکیل لشکر قدس را که از نوجوانان تشکیل شده بود، ارائه داد وخودش فرماندهی این لشکر را به عهده گرفت.
فرماندهی یکی از واحدهای سپاه هفتم امام جعفرصادق(ع)، مسئول فرهنگی بنیاد شهید استان خوزستان، فرمانده تیپ امام حسن(ع) و رئیس ستاد لشکر 7 ولی عصر(عج) از جمله مسئولیتهای شهید اسکندری بود.
سرانجام در دی ماه سال 1365 در جزیره سهیل به شهادت رسید و پیکر پاک و مطهرش پس از 10سال توسط نیروهای کمیته جستجوی مفقودین شناسایی شد و درسال 1375 با تشییع مردم قدرشناس اهواز در گلزار شهدای بهشت آباد اهواز آرام گرفت.
شهید اسکندری در فرازی از نامه خود خطاب به دختر کوچکش که در زمان شهادت 5 ماهه بود نوشته است:
سلام بر دختر کوچکم، مهدیه جان. ان شاء الله وقتی این سطور را بخوانی که اسلام با عزت و سربلندی بر تمام کفر جهانی سیطره یافته؛ کربلا و قدس آزاده شده باشد و مسلمین از زیر یوغ این ابرقدرتان و نوکران دست نشاندهشان در منطقه آزاد و رها شده باشند.
دخترم اگه من شهید شدم وظیفه و مسئولیت تو خیلی سنگینتر میشه گو اینکه همین الان سنگین باید باشه. در هر حال، تو باید مثل حضرت زینب(س) آنچنان آمادگی باید داشته باشی که در اوج فشار و سختیها فریاد بزنی؛ سخنرانی کنی؛ کلاس قرآن بگذاری. برای زنده نگه داشتن یاد شهدا و مطرح شدن اسلام و قرآن در جامعه و پیاده کردن ارزشهای اسلامی تو خیلی کارهای دیگری باید انجام بدهی.
دخترم! عزیز کوچکم! من به مادرت گفتهام و چندین بار گفتهام که سعی کند، حتیالمقدور روزی یک جزء قرآن را برایت نوار بگذارد تا الان که نمیتوانی و کوچکی که بخوانی، گوشهای تو با صدای قرآن آشنا بشه، اخت بگیره، تا تو همین طور که بزرگ میشی، گوشت و پوست تو رگ و خون تو با قرآن و صدای دلنشین قرآن عجین بشه تا تمام وجودت با قرآن آشنا بشه. بدنت و جسم مطهرت که بزرگ میشه، هر روز با قرآن رشد پیدا کنه.
دخترم! تو باید قرآن را بشناسی؛ پیامبرها را بشناسی؛ علی(ع) مظلوم را بشناسی؛ حضرت فاطمه زهرا(س) را بشناسی؛ باید امامان مظلوم را بشناسی؛ علمای بزرگ ما را همچون علامه حلی و مقدس اردبیلی و مجلسی و خمینی را بشناسی؛ تو باید آقای بهشتی و مطهری و دستغیب را بشناسی؛ تو باید شهدا را بشناسی؛ تا بتوانی رسالت بزرگت را انجام بدهی؛ تا بتوانی روح پدرت را خوشحال کنی.