اخبار ویژه
گاردین: انگلیس باید چند بار از مردم ایران عذرخواهی کند
روزنامه گاردین فهرست کوتاهی از جنایتهایی که انگلیس باید به خاطر آن از ایران و مردم دیگر کشورهای منطقه عذرخواهی کند منتشر کرد.
گاردین اخیراً از قول جرمی کوربین (نامزد ریاست حزب کارگر انگلیس) نوشته بود که وی در صورت ریاست این حزب در خصوص حمله به عراق عذرخواهی میکند. گاردین در مطلبی به قلم تری ماهونی نوشت: این عذرخواهی از مردم عراق بابت رنج و مرارتهایی است که کشیدهاند و ما نیز در ایجاد آنها نقش داشتهایم. کوربین شاید بتواند از طرف همه ما نه فقط بابت این جنگ، بلکه تحریمهایی عذرخواهی کند که قبل از این جنگ به طور مستقیم موجب مرگ هزاران عراقی شد که به داروهای مورد نیاز دسترسی نداشتند. او چه بسا باید از هزاران نفری در جنوب عراق عذرخواهی کند که به سبب قرار گرفتن در معرض تکههای گلولهها و خمپارههای حاوی اورانیوم ضعیف شده مورد استفاده در جنگ نخست خلیج فارس به سرطان مبتلا شدند یا براثر سرطان جان باختند.
گاردین میافزاید: او باید بابت حمایت غرب از رژیم صدام در جنگ با ایران که به کشته شدن صدها هزار نفر از هر دو طرف انجامید و صدام را دچار این توهم کرد که میتواند به راحتی و مصون از مجازات به کویت حمله کند، عذرخواهی کند.
روزنامه انگلیسی ادامه میدهد: کوربین باید از مردم ایران بابت توطئه سیا و امآی6 که به سرنگونی دولت دموکراتیک محمد مصدق در سال 1953 و به روی کارآمدن رژیم بیرحم شاه انجامید عذرخواهی کند. پس از سرنگونی رژیم شاه در سال 1979 بود که غرب جنگی نیابتی را با استفاده از عراق علیه ایران به راه انداخت. کوربین باید بابت حمایت انگلیس از فتح عربستان توسط خاندان سعود در دهه 1920 و دهه 1930 نیز عذرخواهی کند، چرا که روی کارآمدن این خاندان موجب شد به قدرت و ثروت دست یابد و با آن اولاً به صدور وهابیسم اقدام کند که تا آن زمان شاخهای نسبتاً کوچک اما فوق محافظهکار از اسلام بود و ثانیاً رژیمی را اداره کند که پیامدهای آن، در کنار پشتیبانی مستمر غرب، به ظهور اسامهبنلادن و 15 نفر از 19 هواپیماربای حوادث 11 سپتامبر منجر شد که این نیز به نوبه خود به «جنگ ضد تروریسم» و تجاوز نظامی به عراق انجامید.
گاردین خاطرنشان کرد: شاید تقاضا برای این همه عذرخواهی غیرمنطقی باشد، اما اگر سیاستمداران انگلیسی و بالاخص آمریکایی متوجه شوند که غرب طی چند دهه چه نقش برجستهای در شکلگیری خاورمیانه کنونی ایفا کرده است، نه اینکه بخواهند کشورهای ما را ناظرانی معصوم در تحولات این منطقه جلوه دهند، آنگاه شاید بتوانند مقداری اعتبار در داخل و خارج به دست آورند.
بدهی دولت به بانک مرکزی ظرف 2 سال 32 درصد افزایش یافت
بدهیهای دولت به بانک مرکزی با افزایش 32 درصدی ظرف دو سال مواجه شده و به 146 هزار میلیارد تومان رسید.
براساس گزارش نماگرهای بانک مرکزی که از سوی روزنامه اعتماد منتشر شده، «بدهی بخش دولتی شامل دولت و شرکتهای دولتی به بانکها و بانک مرکزی در اسفند 93 به رقم بزرگ 146 هزار و 601 میلیارد تومانی رسیده که با رشد 32/1 درصدی مواجه شده است. بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی از 91 هزار میلیارد تومان در اسفند 91 به 146 هزار میلیارد تومان در اسفند 93 رسیده و طی این دو سال فعالیت دولت یازدهم معادل بیش از 55 هزار میلیارد تومان رشد کرده است.
بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی در اسفند93، 146 هزار و 601 میلیارد تومان گزارش شده است. این عدد نسبت به سال قبل از آن 32/1 درصد افزایش یافته است.»
همچنین رشد بدهی دولت به بانک مرکزی 16 درصد، رشد بدهی دولت به بانکها 38 درصد، رشد بدهی شرکتهای دولتی به بانک مرکزی 26/3 درصد، و رشد شرکتهای دولتی به بانکها 13/5 درصد بوده است.
براساس گزارش نماگرهای بانک مرکزی، نسبت تسهیلات غیرجاری به کل تسهیلات ریالی و ارزی بانکها و موسسات اعتباری، در اسفند 93 به عدد 12/1 درصد رسیده است که در مقایسه با عدد 14/1 درصد اسفند 92 معادل 14/2 واحد درصد کاهش داشته است.
نسبت تسهیلات غیرجاری به کل تسهیلات ریالی و ارزی بانکها در سالهای 90 تا 93 به ترتیب 15/1، 14/7، 14/1 و 12/1 درصد بوده است که نشاندهنده روند کاهشی در این سالها بوده است.
اعتماد در اینباره تأکید میکند: البته به عقیده کارشناسان، بخش عمدهای از این کاهش، به خاطر استمهال بدهیها و گفتوگوهایی بوده که با بدهکاران بزرگ بانکی انجام شده و قراردادهای جدید با بدهکاران بانکی با نرخهای سود تسهیلات جدید بسته شده و تسهیلات از قرمز به سبز تبدیل شده است. به عبارت دیگر به این معنی است که همچنان تسهیلات در اختیار بدهکاران است اما این تسهیلات از لیست تسهیلات غیرجاری به جاری تبدیل شده و با نرخهای جدید نرخ سود تسهیلات قراردادهایی بسته شده است.
در این گزارش درباره 5 درصد رشد در بخش صنعت و معدن تصریح میکند: وقتی تحلیلگران میخواهند وضعیت رکود و رونق صنایع را بررسی کنند به آمارهای جواز تأسیس واحدهای صنعتی و پروانههای بهرهبرداری آنها رجوع میکنند. این اعداد وضعیت رونق نسبی در کوتاه مدت و رکود مجدد در مدت زمانی طولانیتر را نشان میدهد. به عبارت دیگر در سال 1393 تعداد و سرمایهگذاری در بخش پروانه بهرهبرداری از واحدهای صنعتی به ترتیب 16/7 و 11/2 درصد رشد یافته که این میتواند بر مثبتتر شدن نرخ رشد این بخش در میانمدت اثرگذار باشد اما از سوی دیگر تعداد و سرمایهگذاری در بخش جواز تأسیس واحدهای صنعتی به ترتیب با 4/3 و 16/4 درصد کاهش مواجه بوده است. به مفهوم دیگر میزان درخواست برای تأسیس واحدهای صنعتی با افت مواجه بوده است که در بلندمدت میتواند اثرات خود را در کاهش نرخ فعالیتها نشان دهد.
اعتماد معتقد است: وضعیت برای بخش ساختمان اما با وخامت بیشتری دنبال شده است. درحالی که تعداد پروانههای ساختمانی در سال 93، 117 هزار و 278 فقره گزارش شده است این عدد نسبت به سال پیش از آن 32/1 درصد کمتر شده و پروانههای صادر شده براساس سطح زیربنای طبقات ساختمانها با 72 میلیون مترمربع حدود 40/2 درصد نسبت به سال 92 کاهش یافته است.
ادامه حرکت نافرجام دولت اصلاحات در دولت اعتدال
برخی رفتارها و مواضع دولت در 2 سال گذشته، پیگیری حرکات نافرجام دولت اصلاحات و جریان تجدیدنظرطلب را میکند.
چهارشنبه هفته گذشته رئیسجمهور در سخنان خود در جمع استانداران کشور عبارتی را مطرح کرد که با توجه به برداشتهای مختلف از آن، انتظار میرفت طی اولین فرصت توضیحات بیشتری درباره آن ارائه کند تا باب هرگونه سوتفاهم و برداشت غلط از سخنانش را ببندد، اما با توجه به اینکه طی سه روز گذشته آقای روحانی هیچ توضیحی درباره سخنان جنجالی خود ارائه نکرد، به نظر میرسد برخی رخدادهای سیاسی دو سه روز اخیر، مفسر خوبی برای اظهارات رئیسجمهور در جمع استانداران است.
به گزارش رجانیوز، رئیسجمهور در این جلسه اظهار داشت: «نباید فکر کنیم پس از حصول توافق میتوانیم هرطور که بخواهیم حرف بزنیم و عمل کنیم و دیگران در برابر این تغییر رفتار ما واکنشی نخواهند داشت. باید همان مسیر سازنده را به درستی به پیش ببریم، همان راهی را که مردم در خرداد 92 به آن اقبال کردند و عامل این توفیق بود که اگر آن راه را ادامه ندهیم چه بسا توافق نیز پایدار نباشد.» نکته جالب اینکه بلافاصله بعد از این سخنان رئیسجمهور، اخباری مبنی بر بازگشایی سفارت انگلیس در تهران در رسانهها مخابره شده و به فاصله 24 ساعت پس از آن نیز گردهمایی فعالان فتنه سال 88 در تهران تحت عنوان حزب تازه تاسیس «اتحاد ملت» برگزار شد.
رهبر معظم انقلاب اخیرا فرمودند: «آمریکاییها میخواهند از توافقی که هنوز نه در ایران و نه در آمریکا تکلیفش و رد یا قبول شدنش معلوم نیست، وسیلهای برای نفوذ در ایران بسازند اما ما این راه را قاطعانه بستهایم و با همه توان بالای خود، اجازه نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا حضور سیاسی در ایران را به آمریکاییها نمیدهیم.» بر این اساس حد و وزن و جایگاه توافق هستهای در سیاست خارجی جمهوری اسلامی مشخص است و به نظر میرسد که بهتر آن باشد تا تفسیر و تعبیری فراتر از آن از سوی دولت ارائه نشده و از آن به عنوان نشانه و آغازی برای تغییر در سیاستهای کلان نظام تعبیر و تفسیر نشود. در هر صورت، آنچه از رفتار و مواضع دو سال گذشته برخی اعضای دولت در عرصه سیاست خارجی و داخلی برمیآید، تلاشی است پیش از این نیز با توان بیشتر در دولت اصلاحات از سوی رئیسجمهور و رئیس مجلس وقت پیگیری شده بود اما در نهایت فایدهای جز تنومندتر شدن درخت انقلاب و منزوی شدن جریان تجدیدنظرطلب نداشت، حال که تجربه آن سالها قابل بازخوانی است و عجیب است که کسانی اصرار دارند با حالتی محتاطانه، همان روند را پیگیری کنند و از توافق هستهای، روند دگردیسی در سیاستهای کلان انقلاب اسلامی را برداشت کنند.
به نام اتحاد ملت به کام دشمنان جمهوریت و اسلامیت
حزب اتحاد ملت بازسازی شده حزب مشارکت با همان مهرههای سوخته و در جهت میدان دادن به اپوزیسیون ضد خط امام است.
روزنامه جوان با اشاره به اعلام موجودیت حزب اتحاد ملت توسط اعضای حزب منحله مشارکت نوشت: در اساسنامه حزب مشارکت جدید که از قضا مدعی انحصاری امام نیز هستند نامی از ولایتفقیه نیامده بود تا پرستیژ روشنفکری خود را به غرب بنمایانند. دبیرکل انتخابی حزب جدید نیز صرفا بر آرمانهایی از انقلاب تاکید کرد که با آرمانهای انقلاب فرانسه مشترک است.
در همایش پنجشنبه به صورت نمادین از اپوزیسیون برای حضور دعوت شده بود. ابراهیم یزدی، پیمان و... در صف اول همایش بودند و این خود پیام بزرگی است که توسعه سیاسی مدنظر یعنی چه؟
سوال اساسی این است که اپوزیسیونی که در کنگرههای حزب مشارکت و نشست پنجشنبه دعوت شدند، بعد از امام از قدرت کنار گذاشته شدند یا در زمان حیات امام؟ آیا اصلاحطلبان امروز و استکبارستیزان دیروز در زمان طرد آنان پشتوانه امام بودند یا با وی مخالفت میکردند؟ این نقطه محل قضاوت درباره دگردیسی و تقابل این جریان با امام است. آیا مرحوم بازرگان در سال 1364 و در زمان حیات امام برای انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت نشد؟ آیا کسانی که امروز ابراهیم یزدی و پیمان را دعوت به همایشهای خویش میکنند آن روز به امام و شورای نگهبان اعتراض کردند؟ آیا اصلاحطلبان امروز نبودند که زمستان سال 1366 به امام نامه نوشتند؟
آیا اعضای حزب مشارکت شماره 2 نشنیدهاند که «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت هیچ امری اعم از قضایی، اجرایی و قانونگذاری را ندارد؟» آیا نشنیدهاند که فرمود «نهضت آزادی نباید رسمیت داشته باشد و باید با قاطعیت با آن برخورد شود.» آیا نشنیدهاند که بعد از نفوذ آنان در بیت آیتالله منتظری، امام فرمود: «نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی از مواضع اصولیاش عدول کرده است.» آیا نشنیدهاند که امام فرمود: «پس از 10 سال همچون گذشته معتقدم سپردن پستهای کلیدی نظام به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام نداشتهاند لطمهای جبرانناپذیر بوده است.» آیا نشنیدهاند که امام فرمود: «انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز چوب اعتماد خود به گروهها و لیبرالها را میخوریم.»
مواجهه نظام با گروهکهای ملی - مذهبی در زمان حیات امام اتفاق افتاده و توسعه سیاسی اصلاحطلبان نیز در مقابل امام طرح شد. در عین حال امروز هم امام نقطه کانون اصلی پیشگیری از انحراف انقلاب توسط استکبارستیزان دیروز، تجدیدنظرطلبان امروز است. برخی از اعضای مرکزی حزب جدید در جلسات طراحی براندازی همچون جلسه 1387/4/17 حزب مشارکت که بیش از 10 بار واژه «انقلاب رنگی» در آن استفاده شده است، حضور داشتند.
روزنامه جوان در پایان خاطرنشان میکند: ابعاد انقلاب امام توسط اصلاحطلبان در حد ایجاد یک «جمهوری» تنزل یافت و 21 جلد صحیفه امام به یک جمله «میزان رای ملت است» خلاصه شد که البته مواجهه با رای 25 میلیون مردم در انتخابات 1388 نشان داد این مدعا هم دروغی بیش نیست. بنابراین حزب مشارکت از 1378 تاکنون با وحدت دین و سیاست، اصل ولایتفقیه، سیاستهای کلی نظام، استکبارستیزی مد نظر امام، دعوت و صدور انقلاب و حمایت از محرومین و مستضعفین جهان (که تا پایان حیات امام در بیانیههای سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون مبارز موج میزند)، مبارزه یا سکوت کرده یا پرخاشگر و طعنهزننده از کنار آن گذشته است و اکنون نیز بر همان صراط استوار است.
روزنامه گاردین فهرست کوتاهی از جنایتهایی که انگلیس باید به خاطر آن از ایران و مردم دیگر کشورهای منطقه عذرخواهی کند منتشر کرد.
گاردین اخیراً از قول جرمی کوربین (نامزد ریاست حزب کارگر انگلیس) نوشته بود که وی در صورت ریاست این حزب در خصوص حمله به عراق عذرخواهی میکند. گاردین در مطلبی به قلم تری ماهونی نوشت: این عذرخواهی از مردم عراق بابت رنج و مرارتهایی است که کشیدهاند و ما نیز در ایجاد آنها نقش داشتهایم. کوربین شاید بتواند از طرف همه ما نه فقط بابت این جنگ، بلکه تحریمهایی عذرخواهی کند که قبل از این جنگ به طور مستقیم موجب مرگ هزاران عراقی شد که به داروهای مورد نیاز دسترسی نداشتند. او چه بسا باید از هزاران نفری در جنوب عراق عذرخواهی کند که به سبب قرار گرفتن در معرض تکههای گلولهها و خمپارههای حاوی اورانیوم ضعیف شده مورد استفاده در جنگ نخست خلیج فارس به سرطان مبتلا شدند یا براثر سرطان جان باختند.
گاردین میافزاید: او باید بابت حمایت غرب از رژیم صدام در جنگ با ایران که به کشته شدن صدها هزار نفر از هر دو طرف انجامید و صدام را دچار این توهم کرد که میتواند به راحتی و مصون از مجازات به کویت حمله کند، عذرخواهی کند.
روزنامه انگلیسی ادامه میدهد: کوربین باید از مردم ایران بابت توطئه سیا و امآی6 که به سرنگونی دولت دموکراتیک محمد مصدق در سال 1953 و به روی کارآمدن رژیم بیرحم شاه انجامید عذرخواهی کند. پس از سرنگونی رژیم شاه در سال 1979 بود که غرب جنگی نیابتی را با استفاده از عراق علیه ایران به راه انداخت. کوربین باید بابت حمایت انگلیس از فتح عربستان توسط خاندان سعود در دهه 1920 و دهه 1930 نیز عذرخواهی کند، چرا که روی کارآمدن این خاندان موجب شد به قدرت و ثروت دست یابد و با آن اولاً به صدور وهابیسم اقدام کند که تا آن زمان شاخهای نسبتاً کوچک اما فوق محافظهکار از اسلام بود و ثانیاً رژیمی را اداره کند که پیامدهای آن، در کنار پشتیبانی مستمر غرب، به ظهور اسامهبنلادن و 15 نفر از 19 هواپیماربای حوادث 11 سپتامبر منجر شد که این نیز به نوبه خود به «جنگ ضد تروریسم» و تجاوز نظامی به عراق انجامید.
گاردین خاطرنشان کرد: شاید تقاضا برای این همه عذرخواهی غیرمنطقی باشد، اما اگر سیاستمداران انگلیسی و بالاخص آمریکایی متوجه شوند که غرب طی چند دهه چه نقش برجستهای در شکلگیری خاورمیانه کنونی ایفا کرده است، نه اینکه بخواهند کشورهای ما را ناظرانی معصوم در تحولات این منطقه جلوه دهند، آنگاه شاید بتوانند مقداری اعتبار در داخل و خارج به دست آورند.
بدهی دولت به بانک مرکزی ظرف 2 سال 32 درصد افزایش یافت
بدهیهای دولت به بانک مرکزی با افزایش 32 درصدی ظرف دو سال مواجه شده و به 146 هزار میلیارد تومان رسید.
براساس گزارش نماگرهای بانک مرکزی که از سوی روزنامه اعتماد منتشر شده، «بدهی بخش دولتی شامل دولت و شرکتهای دولتی به بانکها و بانک مرکزی در اسفند 93 به رقم بزرگ 146 هزار و 601 میلیارد تومانی رسیده که با رشد 32/1 درصدی مواجه شده است. بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی از 91 هزار میلیارد تومان در اسفند 91 به 146 هزار میلیارد تومان در اسفند 93 رسیده و طی این دو سال فعالیت دولت یازدهم معادل بیش از 55 هزار میلیارد تومان رشد کرده است.
بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی در اسفند93، 146 هزار و 601 میلیارد تومان گزارش شده است. این عدد نسبت به سال قبل از آن 32/1 درصد افزایش یافته است.»
همچنین رشد بدهی دولت به بانک مرکزی 16 درصد، رشد بدهی دولت به بانکها 38 درصد، رشد بدهی شرکتهای دولتی به بانک مرکزی 26/3 درصد، و رشد شرکتهای دولتی به بانکها 13/5 درصد بوده است.
براساس گزارش نماگرهای بانک مرکزی، نسبت تسهیلات غیرجاری به کل تسهیلات ریالی و ارزی بانکها و موسسات اعتباری، در اسفند 93 به عدد 12/1 درصد رسیده است که در مقایسه با عدد 14/1 درصد اسفند 92 معادل 14/2 واحد درصد کاهش داشته است.
نسبت تسهیلات غیرجاری به کل تسهیلات ریالی و ارزی بانکها در سالهای 90 تا 93 به ترتیب 15/1، 14/7، 14/1 و 12/1 درصد بوده است که نشاندهنده روند کاهشی در این سالها بوده است.
اعتماد در اینباره تأکید میکند: البته به عقیده کارشناسان، بخش عمدهای از این کاهش، به خاطر استمهال بدهیها و گفتوگوهایی بوده که با بدهکاران بزرگ بانکی انجام شده و قراردادهای جدید با بدهکاران بانکی با نرخهای سود تسهیلات جدید بسته شده و تسهیلات از قرمز به سبز تبدیل شده است. به عبارت دیگر به این معنی است که همچنان تسهیلات در اختیار بدهکاران است اما این تسهیلات از لیست تسهیلات غیرجاری به جاری تبدیل شده و با نرخهای جدید نرخ سود تسهیلات قراردادهایی بسته شده است.
در این گزارش درباره 5 درصد رشد در بخش صنعت و معدن تصریح میکند: وقتی تحلیلگران میخواهند وضعیت رکود و رونق صنایع را بررسی کنند به آمارهای جواز تأسیس واحدهای صنعتی و پروانههای بهرهبرداری آنها رجوع میکنند. این اعداد وضعیت رونق نسبی در کوتاه مدت و رکود مجدد در مدت زمانی طولانیتر را نشان میدهد. به عبارت دیگر در سال 1393 تعداد و سرمایهگذاری در بخش پروانه بهرهبرداری از واحدهای صنعتی به ترتیب 16/7 و 11/2 درصد رشد یافته که این میتواند بر مثبتتر شدن نرخ رشد این بخش در میانمدت اثرگذار باشد اما از سوی دیگر تعداد و سرمایهگذاری در بخش جواز تأسیس واحدهای صنعتی به ترتیب با 4/3 و 16/4 درصد کاهش مواجه بوده است. به مفهوم دیگر میزان درخواست برای تأسیس واحدهای صنعتی با افت مواجه بوده است که در بلندمدت میتواند اثرات خود را در کاهش نرخ فعالیتها نشان دهد.
اعتماد معتقد است: وضعیت برای بخش ساختمان اما با وخامت بیشتری دنبال شده است. درحالی که تعداد پروانههای ساختمانی در سال 93، 117 هزار و 278 فقره گزارش شده است این عدد نسبت به سال پیش از آن 32/1 درصد کمتر شده و پروانههای صادر شده براساس سطح زیربنای طبقات ساختمانها با 72 میلیون مترمربع حدود 40/2 درصد نسبت به سال 92 کاهش یافته است.
ادامه حرکت نافرجام دولت اصلاحات در دولت اعتدال
برخی رفتارها و مواضع دولت در 2 سال گذشته، پیگیری حرکات نافرجام دولت اصلاحات و جریان تجدیدنظرطلب را میکند.
چهارشنبه هفته گذشته رئیسجمهور در سخنان خود در جمع استانداران کشور عبارتی را مطرح کرد که با توجه به برداشتهای مختلف از آن، انتظار میرفت طی اولین فرصت توضیحات بیشتری درباره آن ارائه کند تا باب هرگونه سوتفاهم و برداشت غلط از سخنانش را ببندد، اما با توجه به اینکه طی سه روز گذشته آقای روحانی هیچ توضیحی درباره سخنان جنجالی خود ارائه نکرد، به نظر میرسد برخی رخدادهای سیاسی دو سه روز اخیر، مفسر خوبی برای اظهارات رئیسجمهور در جمع استانداران است.
به گزارش رجانیوز، رئیسجمهور در این جلسه اظهار داشت: «نباید فکر کنیم پس از حصول توافق میتوانیم هرطور که بخواهیم حرف بزنیم و عمل کنیم و دیگران در برابر این تغییر رفتار ما واکنشی نخواهند داشت. باید همان مسیر سازنده را به درستی به پیش ببریم، همان راهی را که مردم در خرداد 92 به آن اقبال کردند و عامل این توفیق بود که اگر آن راه را ادامه ندهیم چه بسا توافق نیز پایدار نباشد.» نکته جالب اینکه بلافاصله بعد از این سخنان رئیسجمهور، اخباری مبنی بر بازگشایی سفارت انگلیس در تهران در رسانهها مخابره شده و به فاصله 24 ساعت پس از آن نیز گردهمایی فعالان فتنه سال 88 در تهران تحت عنوان حزب تازه تاسیس «اتحاد ملت» برگزار شد.
رهبر معظم انقلاب اخیرا فرمودند: «آمریکاییها میخواهند از توافقی که هنوز نه در ایران و نه در آمریکا تکلیفش و رد یا قبول شدنش معلوم نیست، وسیلهای برای نفوذ در ایران بسازند اما ما این راه را قاطعانه بستهایم و با همه توان بالای خود، اجازه نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا حضور سیاسی در ایران را به آمریکاییها نمیدهیم.» بر این اساس حد و وزن و جایگاه توافق هستهای در سیاست خارجی جمهوری اسلامی مشخص است و به نظر میرسد که بهتر آن باشد تا تفسیر و تعبیری فراتر از آن از سوی دولت ارائه نشده و از آن به عنوان نشانه و آغازی برای تغییر در سیاستهای کلان نظام تعبیر و تفسیر نشود. در هر صورت، آنچه از رفتار و مواضع دو سال گذشته برخی اعضای دولت در عرصه سیاست خارجی و داخلی برمیآید، تلاشی است پیش از این نیز با توان بیشتر در دولت اصلاحات از سوی رئیسجمهور و رئیس مجلس وقت پیگیری شده بود اما در نهایت فایدهای جز تنومندتر شدن درخت انقلاب و منزوی شدن جریان تجدیدنظرطلب نداشت، حال که تجربه آن سالها قابل بازخوانی است و عجیب است که کسانی اصرار دارند با حالتی محتاطانه، همان روند را پیگیری کنند و از توافق هستهای، روند دگردیسی در سیاستهای کلان انقلاب اسلامی را برداشت کنند.
به نام اتحاد ملت به کام دشمنان جمهوریت و اسلامیت
حزب اتحاد ملت بازسازی شده حزب مشارکت با همان مهرههای سوخته و در جهت میدان دادن به اپوزیسیون ضد خط امام است.
روزنامه جوان با اشاره به اعلام موجودیت حزب اتحاد ملت توسط اعضای حزب منحله مشارکت نوشت: در اساسنامه حزب مشارکت جدید که از قضا مدعی انحصاری امام نیز هستند نامی از ولایتفقیه نیامده بود تا پرستیژ روشنفکری خود را به غرب بنمایانند. دبیرکل انتخابی حزب جدید نیز صرفا بر آرمانهایی از انقلاب تاکید کرد که با آرمانهای انقلاب فرانسه مشترک است.
در همایش پنجشنبه به صورت نمادین از اپوزیسیون برای حضور دعوت شده بود. ابراهیم یزدی، پیمان و... در صف اول همایش بودند و این خود پیام بزرگی است که توسعه سیاسی مدنظر یعنی چه؟
سوال اساسی این است که اپوزیسیونی که در کنگرههای حزب مشارکت و نشست پنجشنبه دعوت شدند، بعد از امام از قدرت کنار گذاشته شدند یا در زمان حیات امام؟ آیا اصلاحطلبان امروز و استکبارستیزان دیروز در زمان طرد آنان پشتوانه امام بودند یا با وی مخالفت میکردند؟ این نقطه محل قضاوت درباره دگردیسی و تقابل این جریان با امام است. آیا مرحوم بازرگان در سال 1364 و در زمان حیات امام برای انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت نشد؟ آیا کسانی که امروز ابراهیم یزدی و پیمان را دعوت به همایشهای خویش میکنند آن روز به امام و شورای نگهبان اعتراض کردند؟ آیا اصلاحطلبان امروز نبودند که زمستان سال 1366 به امام نامه نوشتند؟
آیا اعضای حزب مشارکت شماره 2 نشنیدهاند که «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت هیچ امری اعم از قضایی، اجرایی و قانونگذاری را ندارد؟» آیا نشنیدهاند که فرمود «نهضت آزادی نباید رسمیت داشته باشد و باید با قاطعیت با آن برخورد شود.» آیا نشنیدهاند که بعد از نفوذ آنان در بیت آیتالله منتظری، امام فرمود: «نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی از مواضع اصولیاش عدول کرده است.» آیا نشنیدهاند که امام فرمود: «پس از 10 سال همچون گذشته معتقدم سپردن پستهای کلیدی نظام به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام نداشتهاند لطمهای جبرانناپذیر بوده است.» آیا نشنیدهاند که امام فرمود: «انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز چوب اعتماد خود به گروهها و لیبرالها را میخوریم.»
مواجهه نظام با گروهکهای ملی - مذهبی در زمان حیات امام اتفاق افتاده و توسعه سیاسی اصلاحطلبان نیز در مقابل امام طرح شد. در عین حال امروز هم امام نقطه کانون اصلی پیشگیری از انحراف انقلاب توسط استکبارستیزان دیروز، تجدیدنظرطلبان امروز است. برخی از اعضای مرکزی حزب جدید در جلسات طراحی براندازی همچون جلسه 1387/4/17 حزب مشارکت که بیش از 10 بار واژه «انقلاب رنگی» در آن استفاده شده است، حضور داشتند.
روزنامه جوان در پایان خاطرنشان میکند: ابعاد انقلاب امام توسط اصلاحطلبان در حد ایجاد یک «جمهوری» تنزل یافت و 21 جلد صحیفه امام به یک جمله «میزان رای ملت است» خلاصه شد که البته مواجهه با رای 25 میلیون مردم در انتخابات 1388 نشان داد این مدعا هم دروغی بیش نیست. بنابراین حزب مشارکت از 1378 تاکنون با وحدت دین و سیاست، اصل ولایتفقیه، سیاستهای کلی نظام، استکبارستیزی مد نظر امام، دعوت و صدور انقلاب و حمایت از محرومین و مستضعفین جهان (که تا پایان حیات امام در بیانیههای سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون مبارز موج میزند)، مبارزه یا سکوت کرده یا پرخاشگر و طعنهزننده از کنار آن گذشته است و اکنون نیز بر همان صراط استوار است.