دلایل پذیرفتن ولایتعهدی امام رضا(ع)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
با توجه به اینکه مأمون قصد به شهادت رساندن امام رضا(ع) را داشت، دلایل پذیرفتن ولیعهدى از طرف امام رضا(ع) چه چیزی بوده است؟
پاسخ:
1 ـ حفظ جان علویان
هنگامى امام رضا(ع) ولیعهدى مامون را پذیرفت كه به این حقیقت پى برده بود كه در صورت امتناع بهایى را كه باید بپردازد تنها جان خودش نمیباشد بلكه علویان و دوستدارانشان همه در معرض خطر واقع مىشوند. در حالىكه اگر بر امام جایز بود كه در آن شرایط، جان خویشتن را به خطر بیفكند، ولى در مورد دوستداران و شیعیان خود و یا سایر علویان هرگز به خود حق نمىداد كه جان آنان را نیز به مخاطره در اندازد.
افزون بر این، بر امام لازم بود كه جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند. زیرا امت اسلامى بسیار به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیاز داشت. اینان باید باقى مىماندند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبههها باشند.
آرى، مردم به وجود امام و دست پروردگان وى نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بیگانهاى بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان كفر و الحاد در قالب بحثهاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خداشناسى، مىآورد. بر امام لازم بود كه بر جاى بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند. و دیدیم كه امام نیز با وجود كوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولیعهدى چگونه عملا وارد این كارزار شد.
حال اگر او با رد قاطع و همیشگى ولیعهدى، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودى مىسپرد این فداكارى كوچكترین تاثیرى در راه تلاش براى این هدف مهم در بر نمىداشت.
2 ـ اعتراف به سهم علویان در حکومت
علاوه بر این، نیل به مقام ولیعهدى یك اعتراف ضمنى از سوى عباسیان به شمار مىرفت دایر بر این مطلب كه علویان نیز در حكومت سهم شایستهاى دارند.
3 ـ حضور اهل بیت(ع) در صحنه سیاست
دیگر از دلایل قبول ولیعهدى از سوى امام آن بود كه اهلبیت را مردم در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند، و نیز گمان نكنند كه آنان همانگونه كه شایع شده بود، فقط علما و فقهایى هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمى آیند. شاید امام نیز خود به این نكته اشاره مىكرد هنگامى كه (ابن عرفه) از وى پرسید: اى فرزند رسول خدا، به چه انگیزهاى وارد ماجراى ولیعهدى شدى؟ امام پاسخ داد:
به همان انگیزهاى كه جدم على (ع) را وادار به ورود در شورا نمودند. (عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140)
4ـ معرفی چهره واقعی مأمون
گذشته از همه اینها، امام در ایام ولیعهدى خویش چهره واقعى مامون را به همه شناساند و با افشا ساختن نیت و هدفهاى وى در كارهایى كه انجام مى داد، هرگونه شبهه و تردیدى را از نظر مردم برداشت .
مردم به وجود امام و دست پروردگان وى نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بیگانهاى بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان كفر و الحاد در قالب بحثهاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خداشناسى، مىآورد. بر امام لازم بود كه بر جاى بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند.
آیا امام خود رغبتى به این كار داشت؟
اینها كه گفتیم هرگز دلیلى بر میل باطنى امام براى پذیرفتن ولیعهدى نمى باشد. بلكه همانگونه كه حوادث بعدى اثبات كرد، او مىدانست كه هرگز از دسیسههاى مامون و دار و دستهاش در امان نخواهد بود و گذشته از جانش، مقامش نیز تا مرگ مامون پایدار نخواهد ماند. امام بخوبى درك مىكرد كه مامون به هر وسیلهاى كه شده در مقام نابودى وى جسمى یا معنوى بر خواهد آمد.
تازه اگر هم فرض مى شد كه مامون هیچ نیت شومى در دل نداشت، با توجه به سن امام امید زیستنش تا پس از مرگ مامون بسیار ضعیف مىنمود. پس اینها هیچكدام براى توجیه پذیرفتن ولیعهدى براى امام كافى نبود.
از همه اینها كه بگذریم و فرض را بر این بگذاریم كه امام امید به زنده ماندن تا پس از درگذشت مامون را نیز مى داشت، ولى برخوردش با عوامل ذى نفوذى كه خشنود از شیوه حكمرانى وى نبودند، حتمى بود. همچنین توطئه هاى عباسیان و دار و دسته شان و بسیج همه نیروها و ناراضیان اهل دنیا بر ضد حكومت امام كه اجراى احكام خدا به شیوه جدش پیامبر(ص) و على(ع) باید پیاده مىشد، امام را با همان مشكلات زیانبارى روبرو مى ساختند كه حتى مردم نیز حكومت حق و عدل امام (ع) را در آن شرایط نمى توانستند تحمل كنند.
(رک: زندگى سیاسى هشتمین امام حضرت على بن موسى الرضا(ع) جعفر مرتضى حسینى، ترجمه دكتر سید خلیل خلیلیان)
با توجه به اینکه مأمون قصد به شهادت رساندن امام رضا(ع) را داشت، دلایل پذیرفتن ولیعهدى از طرف امام رضا(ع) چه چیزی بوده است؟
پاسخ:
1 ـ حفظ جان علویان
هنگامى امام رضا(ع) ولیعهدى مامون را پذیرفت كه به این حقیقت پى برده بود كه در صورت امتناع بهایى را كه باید بپردازد تنها جان خودش نمیباشد بلكه علویان و دوستدارانشان همه در معرض خطر واقع مىشوند. در حالىكه اگر بر امام جایز بود كه در آن شرایط، جان خویشتن را به خطر بیفكند، ولى در مورد دوستداران و شیعیان خود و یا سایر علویان هرگز به خود حق نمىداد كه جان آنان را نیز به مخاطره در اندازد.
افزون بر این، بر امام لازم بود كه جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند. زیرا امت اسلامى بسیار به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیاز داشت. اینان باید باقى مىماندند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبههها باشند.
آرى، مردم به وجود امام و دست پروردگان وى نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بیگانهاى بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان كفر و الحاد در قالب بحثهاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خداشناسى، مىآورد. بر امام لازم بود كه بر جاى بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند. و دیدیم كه امام نیز با وجود كوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولیعهدى چگونه عملا وارد این كارزار شد.
حال اگر او با رد قاطع و همیشگى ولیعهدى، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودى مىسپرد این فداكارى كوچكترین تاثیرى در راه تلاش براى این هدف مهم در بر نمىداشت.
2 ـ اعتراف به سهم علویان در حکومت
علاوه بر این، نیل به مقام ولیعهدى یك اعتراف ضمنى از سوى عباسیان به شمار مىرفت دایر بر این مطلب كه علویان نیز در حكومت سهم شایستهاى دارند.
3 ـ حضور اهل بیت(ع) در صحنه سیاست
دیگر از دلایل قبول ولیعهدى از سوى امام آن بود كه اهلبیت را مردم در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند، و نیز گمان نكنند كه آنان همانگونه كه شایع شده بود، فقط علما و فقهایى هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمى آیند. شاید امام نیز خود به این نكته اشاره مىكرد هنگامى كه (ابن عرفه) از وى پرسید: اى فرزند رسول خدا، به چه انگیزهاى وارد ماجراى ولیعهدى شدى؟ امام پاسخ داد:
به همان انگیزهاى كه جدم على (ع) را وادار به ورود در شورا نمودند. (عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140)
4ـ معرفی چهره واقعی مأمون
گذشته از همه اینها، امام در ایام ولیعهدى خویش چهره واقعى مامون را به همه شناساند و با افشا ساختن نیت و هدفهاى وى در كارهایى كه انجام مى داد، هرگونه شبهه و تردیدى را از نظر مردم برداشت .
مردم به وجود امام و دست پروردگان وى نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بیگانهاى بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان كفر و الحاد در قالب بحثهاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خداشناسى، مىآورد. بر امام لازم بود كه بر جاى بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند.
آیا امام خود رغبتى به این كار داشت؟
اینها كه گفتیم هرگز دلیلى بر میل باطنى امام براى پذیرفتن ولیعهدى نمى باشد. بلكه همانگونه كه حوادث بعدى اثبات كرد، او مىدانست كه هرگز از دسیسههاى مامون و دار و دستهاش در امان نخواهد بود و گذشته از جانش، مقامش نیز تا مرگ مامون پایدار نخواهد ماند. امام بخوبى درك مىكرد كه مامون به هر وسیلهاى كه شده در مقام نابودى وى جسمى یا معنوى بر خواهد آمد.
تازه اگر هم فرض مى شد كه مامون هیچ نیت شومى در دل نداشت، با توجه به سن امام امید زیستنش تا پس از مرگ مامون بسیار ضعیف مىنمود. پس اینها هیچكدام براى توجیه پذیرفتن ولیعهدى براى امام كافى نبود.
از همه اینها كه بگذریم و فرض را بر این بگذاریم كه امام امید به زنده ماندن تا پس از درگذشت مامون را نیز مى داشت، ولى برخوردش با عوامل ذى نفوذى كه خشنود از شیوه حكمرانى وى نبودند، حتمى بود. همچنین توطئه هاى عباسیان و دار و دسته شان و بسیج همه نیروها و ناراضیان اهل دنیا بر ضد حكومت امام كه اجراى احكام خدا به شیوه جدش پیامبر(ص) و على(ع) باید پیاده مىشد، امام را با همان مشكلات زیانبارى روبرو مى ساختند كه حتى مردم نیز حكومت حق و عدل امام (ع) را در آن شرایط نمى توانستند تحمل كنند.
(رک: زندگى سیاسى هشتمین امام حضرت على بن موسى الرضا(ع) جعفر مرتضى حسینى، ترجمه دكتر سید خلیل خلیلیان)