kayhan.ir

کد خبر: ۴۹۳۱۶
تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۱
عدالت محوری درسیره و حکومت عدل علی(ع)(بخش پایانی)

ایستادگی تا پای جان برای احیای عدالت علوی (گزارش روز)


گالیا توانگر
حضرت علی (ع) در تمام شاخص‏ها در مسير عدالت قرار دارد. در داورى، در شهادت، در توزيع امكانات عمومى، در مديريت‏ها و... در هيچ موردى از محور عدالت خارج نمى‏شود. به خصوص در حكومت‌دارى شاخص عدالت است. آن چه براى رهبران دينى ارزش اجتماعى است حفظ معيارهاست، نه به دست آوردن حكومت دارى يا حراست از حكومت. آنان هيچگاه ارزشى را زير پا نمی‌گذارند تا يك ساعت بيشتر حكومت‏دارى كنند و اصولا حكومت دارى براى استقرار ارزش‌هاست و الا سياست مدارى خود ارزش به حساب نمى‏آيد. دو خطر اصلى كه استقرار عدالت را تهديد مى‏كند هيچ كدام در مورد علی (ع) زمينه ندارند؛ زيرا نه محبت به اقربا و دوستان سبب عدول وى از عدالت مى‏شود نه دشمنى وى نسبت به دشمنان خدا، وى را وادار مى‏كند كه حقوق انسانى آنان را ناديده گرفته در حق آنان ستم روا دارد.
بعضا افرادى كه به حكومت‏دارى مى‏رسند خويشاوندان و دوستان وى از موقعيت آن، كمال بهره‌برداری را مى‌برند. از طرف فرد حكومت‏دار زمينه رفتار ناروا براى خویشان و دوستان كاملا فراهم مى‏شود و حاکم درعرصه سازى براى بستگان خويش دچار ناهنجارى‏ها مى‏گردد. در زمان‌حكومت‏دارى على(ع) برادرش عقيل از يك سو به لحاظ عيال‏وارى و از سوى ديگر به لحاظ نابينا بودنش دركمال تنگدستى به سر مى‏برد. وى براى جلب توجه برادر و تحريك عواطف، فرزندان ژوليده و پريشان خويش را كه فقر تاريكى را بر آنها تحميل كرده بود، به همراه خويش به حضور برادر مى‏آورد و مكرر رفت و آمد مى‏كند. از وى مى‏خواهد كه به حال وى ترحم نموده و سهم بيشترى از بيت المال براى وىبدهد. وى ازسه اهرم براى جلب توجه برادر بهره مى‏برد: خويشاوندى، فقر، سهيم بودن در بيت المال؛به گمان اين كه على(ع) دين خود را به دنياى ديگران مى‏فروشد. امیر المومنین(ع) به خواسته‏هاى برادر خوب گوش مى‏دهد و چون راه مشروع براى برآوردن نياز برادر از بيت‌المال وجود ندارد، براى اين كه حقيقت و عاقبت كار برادر را كاملا به وى تفهيم كند، آهنى را مى‏گدازد نزديك بدن برادر مى‏آورد. عقيل با احساس حرارت خود را عقب مى‏كشد. آنگاه روى سخن به او نموده مى‏فرمايد: «عقيل!» چگونه از آتشى كه بنده خدا افروخته در هراسى، اما برادر خويش را به آشتی فرا مى‏خوانى كه خداى جبار آن را افروخته است.(نهج البلاغه، خطبه 225، ص 347). فرد نيازمند برادر است كه نزديكترين خويشاوندى را با على(ع) دارد و در كمال فقر و تهیدستى به سر مى‏برد، اما پاسخ على ابن ابی‌طالب(ع) آن است كه خواندید. اين همان على عطوف و مهربان است كه در برابر يتيم و بى‏نوا زانويش خم برمى‏دارد، ليكن عطوفت وى در برابر بى‏عدالتى شكفته نمى‏شود ولو نيازمند، برادرش باشد و فرزندان خاك آلوده و ژوليده‏اش را در منظر وى قرار داده باشد.
سخن عادلانه بگوييد و لو سخن شما
 درباره نزدیکان باشد
عبدالله بن زمعه از شيعيان و علاقه‌مندان على(ع) است. درخواستى مشابه درخواست عقيل را از بيت المال مسلمانان دارد. على(ع) در پاسخ وى مى‏فرمايد: «اين اموال بيت المال مسلمانان است و در نتيجه جهاد و شمشير آنان مى‏باشد. اگرتو هم در جنگ شركت داشته‏اى همانند آنان سهم خواهى داشت، و الا دسترنج آنان نصيب كام ديگران نمى‏شود. جواب همان جواب است كه به عقيل داده بود. گرچه درخواست كننده از دوستان و شيعيان حضرت است.(نهج البلاغه ابن ميثم، ج 2، خ 223، ص 160).
محمد محمودیان کارشناس ارشد فقه اسلامی می‌گوید: «استقرار عدالت را دو خطرعمده همواره تهديد مى‏كند. از آن دو مى‏توان به عنوان حب و بغض‏ها نام برد. در تمام شاخص‏ها و محورهاى ياد شده عدالت را يك گرايش و يك گريز تهديد مىکند.گرايش باعث مى‏شود كه فرد در موارد ياد شده از محور حق خارج شود. گرايش سبب مى‏شود انسان در داورى‏ يا تسهيم سهام يا شهادت و يا هر شاخص ديگر در اثر گرايش و محبت به فرزند يا پدر و مادر يا برادر يا ديگر نزدیکان و نيز دوستان و آشنايان يا هواداران حزب و گروه از محور عدل بيرون رود.»
وی ادامه می‌دهد: «دشمنى و بيزارى باعث مى‏شود كه انسان در مورد طرف مقابل به ناحق شهادت يادآورى يا توصيف نمايد وعدل را در شاخص‏هاى ياد شده زير‌پا نهد. قرآن نسبت به هر دو خطر هشدار مى‏دهد كه نه محبت و گرايش به نزدیکان شما را از مسير عدالت خارج كند، و نه عداوت و دشمنى نسبت به فرد باعث شود كه از شاخص‏هاى عدالت عدول كنيد. در مورد اول مى‏فرمايد: سخن عادلانه بگوييد و لو سخن شما درباره نزدیکان باشد (انعام 152) كه شامل داورى، شهادت، توصيف و گفت وگوهاى معمولى نيز مى‏شود.خويشاوندى نبايد باعث شود در داورى يا شهادت و... از محور عدل خارج شويد. محبت و گرايش به علاقه‏مندان و همچنين علاقه‏مندى‏هاى ديگر.»
این کارشناس فقه اسلامی در تکمیل صحبت‌هایش می‌گوید: «در مورد دوم مى‏فرمايد:کسانى كه به خدا ايمان آورديد بايد نسبت به خدا پايدار باشيد و شما بايد گواهان برپايى عدل نسبت به ديگران بوده و هرگز دشمنى با قومى موجب نشود كه عدالت را ناديد بگيريد. همواره عدالت را كه به تقوى نزديك‌تر است رعايت كنيد.(مائده 8) دشمنى با كسى نبايد باعث شود حق و عدالت را ناديده بگيريد. شهادت ناحق، يا داورى نابجا و يا در بيان ويژگى‏ها كاستى ايجاد كنید. و يا در واگذارى مسئوليت‏ها و توزيع امكانات تفاوت ايجاد نماييد. اين رهنمود آشكار قرآن در آفات عدالت است. تمام بى‏عدالتى‏ها در جامعه به اين دو محور بازگشت دارد.»
حكومت‏دارى هدف نيست
استقرار ارزش‏ها ملاك است
على(ع) نه تنها عدالت را در هنگام تصدى مسئوليت و رهبرى مستقر ساخت و يك مورد ستم بر كسى روا نداشت،بلكه نسبت به بى‏عدالتى‏هاى پيش از خود نيز برخورد کرد.
اين موضع گيرى پى‏آمدهاى ناگوار به همراه داشت،زيرا بسيارى از استقرار عدالت مى‏رنجيدند و نه تنها از هوادارى على(ع) كنار مى‏كشيدند، بلكه در صف مخالفين وى قرار مى‏گرفتند.
 به تعبير ديگر اين موضع گيرى امام باعث دشمن‌تراشى برعليه وى مى‏شد. ليكن امام تنها حق را ملاحظه مى‏نمود.هيچ عاملى على(ع) را از محور حق بيرون نمى‏سازد؛ زيرا براى على حكومت‏دارى هدف نيست، استقرار ارزش‏ها ملاك است. اگر موضع‏گيرى حق است بايد انجام گيرد ولو باعث نارضايتى نابحق برخى مى‏گردد.
فاطمه فرهادی کارشناس تاریخ اسلام برایمان توضیح می‌دهد: «در زمان خلفا بويژه عثمان بى‏عدالتى‏هاى فراوان رخ داده بود و اموال و قطايع و مستغلات فراوان بيجا نصيب برخى شده بود.هم آنان كه با چشم پر توقع برحضور على(ع) مى‏رسيدند،اما امام(ع) نه تنها آنان را از موضع‌گيرى نابجاى زمان خويش مأيوس كرد،بلكه املاك و مستغلاتى را كه به ناحق از بيت المال مسلمانان به خود اختصاص داده ولو مهريه همسرانشان قرار داده و يا با بيت المال براى خويش كنيز خريدارى کرده بودند به بيت المال بازگرداند.»
وی ادامه می‌دهد: «از لحاظ سياسى و اجتماعى اين موضع گيرى پیامدهاى ناگوار فراوان دارد و باعث تنگناهايى براى زمامدارى خواهد شد. اما اين سخنان در نزد سياست مداران معمولى قابل بررسى است، از ديدگاه امام همام ارزشى ندارند. براى وى حفظ معيار مهم است. به همين جهت در هيچ شرايطى از معيارها عدول نمى‏كند.امام نكته ارزشمند ديگرى را مورد توجه قرار مى‏دهد؛ كه در هر شرايط عدل بايد مستقر شود، ولو خوشايند برخى نباشد. زيرا كسى كه از عدل مى‏رنجد از ستم بيشتر خواهد رنجيد. چون در عدل گشايش است. در استقرار عدالت به حق خودش رسيده است، افزون‌طلبى مى‏كند،از عدل مى‏رنجد كه در حقيقت رنجش آن كاذب است و اگر بر چنين فردى ستم شود و حق وى از او گرفته شود البته كه رنجش وى بيشتر خواهد بود.»
این کارشناس اهل فن در تکمیل صحبت هایش می‌گوید: «حضرت على(ع) حتى در سخت‏ترين شرايط مانند جنگ از بيت المال ارتزاق نکرد. در جنگ جمل از زمان حركت تا پايان جنگ حضرت براى خود آذوقه از اموال شخصى خود از مدينه به همراه آورده بود و روزى هم كه خواست از بصره برود در حضور مردم اعلان كرد من در اين مدت از بيت المال ارتزاق نكردم و اكنون هم چيزى به همراه نمى‏برم.»
اجرای عدالت سیاست کلی و دائمی اداره حکومت
اجرای عدالت و گسترش عدل در جامعه، همواره موجب رفع فشارهای اجتماعی، گسترش و گشایش در همه زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی و ایجاد رونق خواهد شد.
عدل شاید گروهی خاص را تحت فشار قرار داده و به ضرر آنان تمام شود، اما برای اجتماع موجب آسایش و گشایش خواهد بود. حاکم باید گوشی شنوا برای حرف حق و پیشنهادها و برنامه‌های عدالتخواهانه داشته باشد. او باید اعتقاد قلبی به این داشته باشد که حق و عدالت موجب نجات فرد و جامعه می‌گردد، چون اگر چنین اعتقادی نداشته باشد، اجرای عدالت بر وی سخت و گران خواهد بود.
احمد ملک زاده جامعه شناس سیاسی توضیح می‌دهد: «حق و عدالت در مقام شرح و توصیف امری فراگیر است، ولی در مقام عمل امری بسیار محدود است. حق و عدالت چیزی نیست که در مقام شرح و توضیح دادن، مطلب سخت و پیچیده و غیرقابل فهمی باشد، بلکه حوزه تعریف آن، حوزه‌ای وسیع است که همه چیز را دربر می‌گیرد،اما در مقام عمل، حوزه عمل آن بسیار محدود و تنگ می‌گردد، زیرا هر کس منافع خود را بر عدالت ترجیح می‌دهد و به هر نحوی سعی می‌کند تا از عدالت بگریزد و داخل حوزه شمول عدالت قرار نگیرد. هر کس سعی می‌کند تا به شیوه‌ای خود را از حوزه عدالت خارج کرده و عدالت در مورد او اجرا نگردد. ظلم هیچ گاه به نفع جامعه نخواهد بود. برخی از سیاستمداران در بی‌عدالتی، کارکردهای عدالت را جست‌‌وجو می‌کنند و موقعی که از آنان خواسته می‌شود عدالت را اجرا کنند، از اجرای آن در مورد صاحبان قدرت و افراد با نفوذ و صاحبان زر‌و زور سرباز می‌زنند. استدلال آنان، این است که اینان افراد دارای ثروت و مکنت و سرمایه هستند و نفوذ زیادی در جامعه داشته و کنترل بخش‌های بزرگی از بازار در اختیار آنهاست. اینان سرمایه‌ها و اموالشان را در جامعه به کار انداخته و آن را با خطر مواجه ساخته‌اند و هزاران نفر از کنار اینان نان می‌خورند، لذا اگر عدالت در مورد آنان اجرا گردد و یا به آنان امتیازی داده نشود، موجب آن خواهد شد که اینان با توجه به نفوذشان برای جامعه مشکلاتی درست کنند وسرمایه هایشان را از بازار خارج کرده و به جاهای دیگر منتقل کنند و یا مردم را علیه دولت بشورانند و یا اینکه به صف دشمنان بپیوندند.»
وی ادامه می‌دهد: «این سخن امام بطلانی است بر تمامی این استدلالها. ایشان می‌فرماید که ظلم هیچ گاه نمی‌تواند کارکرد عدالت را داشته باشد و هیچ گاه به سود جامعه نیست. آنچه به نفع جامعه است، همواره اجرای عدالت است. امام در جایی نیز عدل را افضل از احسان و جود دانسته و آن را یک سیاست کلی و دائمی معرفی می‌کند.از ایشان سئوال شد که از میان عدل و جود کدام یک برترند؟ فرمود: عدل هر چیزی را در جایگاه خود قرار می‌دهد اما جود، آن را از جایگاه واقعی خود خارج می‌کند. عدل یک سیاست عمومی است اما جود و احسان یک موضوع مقطعی و خصوصی است. بنابراین عدل برتر و بالاتر است./حکمت 437».
این جامعه شناس سیاسی در تکمیل صحبت‌هایش می‌گوید: «عدل به معنای تعیین جایگاه هر چیز و گذاردن هر چیز در جایگاه خود است، در حالی که جود به معنای خارج کردن چیزها از جایگاه واقعی شان به جهت مصلحت و انساندوستی است.زمانی که شخص احسان می‌کند، از حق خود به خاطر جنبه‌های انسانی گذشته است. عدل یک سیاست دائمی و عمومی است که حوزه عمل بسیار وسیعی دارد.آنچه باید به عنوان یک سیاست کلی و دائمی هر حکومتی مد نظر باشد، اجرای عدالت است، اما جود و احسان از آن دسته اموری است که نه به عنوان یک سیاست دائمی قابل اجراست و نه اینکه می‌تواند عمومیت داشته باشد. جود و احسان یک امر مقطعی و موقتی برای کاهش بحران‌های شخصی و جمعی است. جود و احسان یک امر عمومی نیست و نمی‌تواند به عنوان یک قاعده و قانون کلی به آن نگریست، بلکه یک موضوع شخصی است و به اختیار شخص بستگی دارد، در حالی که عدل یک امر شخصی و اختیاری نیست بلکه یک ضرورت انکارناپذیر اجتماعی است.»
توصیه به فرمانداران در رعایت عدالت
حضرت علی(ع) توصیه‌های فراوانی به فرمانداران و والیان خویش دارد که بخشی از آن نیز در خصوص رعایت عدالت است. امام‌(ع) بسیار مراقب رفتار و سلوک والیان و فرمانداران خود بود. نامه ۴۳ که امام(ع) به مصقله بن هبیره الشیبانی نوشته و نامه ۴۵ که برای عثمان بن حنیف نوشته و نامه سوم که به شریح قاضی نوشته، حاوی نکات بسیار مهمی است و نشان می‌دهد که امیرالمؤمنین‌(ع) از حالات فرمانداران خود با اطلاع بوده است.
 امام در این نامه‌ها آنها را به خاطر آنکه به جای پرداختن به امور مردم، به دنبال ساختن خانه اشرافی برای خود یا شرکت در میهمانی خواص و دوری از فقرا بودند و یا به خاطر تقسیم بیت المال بین اقوام و قبیله خویش، مورد عتاب قرار داده است. امام(ع) در یکی از نامه‌های خود نکته مهمی را تذکر داده که نشان می‌دهد چرا امام(ع) تا این اندازه درخصوص زندگی شخصی والیان و فرمانداران حساس می‌باشد. امام(ع) می‌فرماید: «اگر والی و فرماندار به دنبال هواهای نفسانی و خواسته‌های شخصی خود باشد، این کار، او را از اجرای عدالت در بسیاری مواقع دور نگاه می‌دارد.»حاکمی که به دنبال منافع شخصی و امیال و هوس‌های خود باشد، از طرفی بخش مهمی از بهترین اوقات وی صرف آن خواهد شد و از آن مهم‌تر اینکه برای رسیدن به امیال و آرزوهای خود و رسیدن به منافع شخصی خود، باید به عده‌ای امتیاز داده و با برخی ساخت و پاخت داشته باشد و از اجرای عدالت در مورد بسیاری از این افراد خودداری کند. حاکمی که زندگی ساده و بی‌آلایشی داشته باشد، خود را از بسیاری قیود و موانع نجات داده و چیزی ندارد که برای حفظ آن و یا افزایش ثروت و مکنت خویش نیاز به دادن امتیاز به افراد و عدول از عدالت داشته باشد. چنین حاکمی در رفتار خود، هیچ‌گونه ملاحظه کاری و سیاست بازی و مصلحت اندیشی دروغین نخواهد داشت.