اثر نیرنگ و دروغ (حکایت خوبان )
مرحوم کلینی و شیخ مفید از اسماعیل بن محمد نقل نمودهاند که گفت: سر راه امام حسن عسکری(ع) نشستم، چون بر من گذشت از نیازمندی خود به او شکایت کردم و سوگند خوردم که هیچ درهم و دیناری و حتی صبحانه و شام هم ندارم. حضرت فرمود: به نام خداوند سوگند دروغ میخوری! در صورتی که دویست دینار زیر خاک مدفون ساختهای، و من این سخن را برای این که چیزی به تو ندهم نمیگویم. و بعد به غلامش دستور داد هر چه همراه خود داری به او بده، و غلام صد دینار به من داد. سپس حضرت رو به من کرد و فرمود: تو به آن دینارهایی که در زیر خاک پنهان کردهای وقتی سخت به آنها نیازمند هستی، از آنها محروم خواهی ماند.
اسماعیل بن محمد گوید: حضرت راست فرمود: زیرا من پیش از این دویست دینار زیر خاک پنهان کردم و با خود گفتم: پشتیبان و پسانداز روز احتیاج و درماندگیام باشد. لذا بعد از آن پولی را که حضرت به من داده بود خرج کردم، به شدت برای مخارجی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد. و به ناچار به سراغ آن پولی را که زیر خاک پنهان کرده بودم رفتم و خاکها را کنار زدم ولی پولی را نیافتم، بعد معلوم شد پسرم یا پسرعمویم جای پولها را دانسته و آنها را برداشته و گریخته است و من نیز به هیچ چیزی از آن پولها دست نیافتم.(1)
_________________
1- اصول کافی، ج2، ص 441