پیدا و پنهان شکلگیری وهابیت
قتل عام حجاج یمنی بدون سلاح توسط متحدان عبدالعزیز !(پاورقی)
در حالي كه پيمان عبدالعزيز در جهت حفاظت از زائران خانه خدا با انگلستان بسته شده بود، سلطان سعودي در عمل نه ميخواست و نه ميتوانست اخوان را آرام نگه دارد. اين جماعت باديهنشين كه به شبيخون زدنها عادت داشتند، با در دست گرفتن قرآن و شمشير به مناطق مختلف ميرفتند و به قتل و غارت ميپرداختند.
Research@kayhan.ir
آنها همگي حجاج يمني را كه سلاح به همراه نداشتند و حدود هزار نفر بودند، كشتند. از جمعيت كثير زائران تنها دو نفر توانستند فرار كنند و ماجراي اين كشتار را به اطلاع مردم برسانند.
اخوان همچنين به ماوراي عمان حمله كردند و اگر انگليسيها از حمله و قتلعام مردم دهكدهها باخبر نشده بودند، افراد بيشتري را قتل عام ميكردند.
اخوان كه حدود 1500 نفر شتر سوار بودند، با ديدن هواپيماها با سرعت هرچه تمامتر از كشتار دست كشيدند و به سمت جنوب فرار كردند اما توسط زره پوشها و هواپيماها تعقيب شدند.
هري سنت جان فيلبي كه از مدتي قبل علامت مخصوص باديهنشينان عنيزه را بر روي خرابههاي ساختماني در زمان روميان در حوالي عمان ديده بود، به وجود جاسوسان فرقه اخوان كه تا آن حد به اميرنشين نزديك شده بودند، پي برده بود.
او كه در آن زمان نماينده بريتانيا در ماوراي اردن شده بود، روز بعد در بيابان به اجساد وهابيان كه در مسير فرار توسط هواپيماهاي انگليسي كشته شده بودند، برخورد. عبدالعزيز به طور قطع دلش ميخواست تا اين گروه تاختن و شبيخون زدن را تا هر جايي كه ميخواستند، ادامه دهند و به اين طريق قلمرو او را گسترش دهند اما با اعتراض بريتانيا، به ظاهر از آنها عذر خواست و سران فرقه را براي مدتي به زندان انداخت.
اگرچه اين شيوه برخورد با اخوان دستكم در آن زمان نوعي اطاعت از بريتانيا بود اما اين را هم نميتوان منكر شد كه عبدالعزيز خود نيز در مواقعي از عملكرد و طرز فكر وهابيان به ستوه ميآمد. او به امين ريحاني گفته بود كه بعضي اوقات در شهر خودش احساس غربت ميكند و وقتي با تندروترين گروه وهابيها روبهرو ميشود، نميتواند هيچ نوع تماسي نه از نظر منطقي يا احساسي و نه حتي از نظر روحي با آنها برقرار كند.
علماي وهابي كه به دليل وجود فرقه اخوان، نفوذ و قدرت بسياري داشتند، ميتوانستند عبدالعزيز را تحت فشار قرار دهند و در رياض اين راز آشكار شده بود كه سلطان نجد از سختگيريهايي كه به نام دين بر جامعه تحميل ميشد، رضايت نداشت. گفته ميشد لحظهاي كه او از ديد و معرض شنيده شدن در رياض دور ميشد، به آن دسته از همراهانش كه صداي خوبي داشتند، دستور ميداد تا با صداي بلند آواز بخوانند؛ در حالي كه آوازخواني و آلات موسيقي از چيزهايي بودند كه حتي حرف زدن درباره آنها مجاز نبود.
در نوامبر 1922عبدالعزيز برخلاف آموزههاي وهابيت كه هر نوع مشروب و سيگار را حرام اعلام ميكردند،۱۱۱وقتي سرگرم مذاكره با پرسي كاكس درباره نابسامانيهاي موجود كه فرقه اخوان در مرزهاي كويت و عراق ايجاد ميكردند، در خاك عربستان بود، به عبدالله القصيبي، نمايندهاش در شرق عربستان دستور داد تا تمام كوشش خود را در راه آسايش ميهمانان انگليسياش به كار بندد. بنابراين در چادر خارجيان ميوههاي هندي؛ آب معدني، ويسكي جاني واكر و سيگارهاي برگ به وفور ديده ميشد. ۱۱۲
عبدالعزيز از اين گروه بسيار متوقع بود؛ چرا كه آنها ميبايد در حالي كه مسلمانان را مورد تكفير قرار ميدهند، برخي از دوستان و مشاوران خارجي وي را كه بخش اعظم آنها مسيحي بودند و تمثالهاي حضرت مريم و مسيح را به همراه داشتند، در كنار او ناديده بگيرند. البته وهابيان نيز چنين كردند. صرفنظر از هيئتهاي سياسي انگليسي كه عبدالعزيز در كنارش داشت، او از پزشكان انگليسي و آمريكايي بهره ميبرد، حتي در سال 1921 او با پذيرفتن پزشكي يهودي از كارمندان پرسي كاكس به نام دكتر آلكس من موافقت كرد.۱۱۳
مذهب دكتر آلكس براي عبدالعزيز مشكلي به وجود نميآورد و او تمام اعتمادي را كه نسبت به دستاندركاران حرفه پزشكي داشت، به اين پزشك يهودي نشان ميداد. در سال 1922 عبدالعزيز او را به عنوان نماينده شخصياش به لندن فرستاد. امين ريحاني كه در دسامبر 1922در رياض به سر ميبرد، درباره اخلاق حاكم بر رياض نوشته است: «تمام چيزهايي كه به شكوه انسان كمك ميكند، ممنوع شناخته شده است.»
زماني كه اين لبناني دورگه كه نيمه ديگرش آمريكايي بود، از رياض ديدن ميكرد، حتي يك گياه يا گلدان گل در بالكن يا حياط خانههاي رياض نديد. مردم در قسمتهايي از شهر حتي نميتوانستند در خانه خودشان بخندند، زيرا هميشه احتمال آن ميرفت كه عابري صداي خنده آنها را بشنود، در خانه را بزند و بخواهد آن شخص به دليل سبكسرياش مجازات شود.
اما اين ستيزه جويان در ظاهر مذهبي كه در طول ساليان بعد به پليس مذهبي تغيير نام داده و جانشين گروههاي اوليه وهابي شدند و خيابانهاي رياض را قرق كردند، نسبت به خاندان سعود رفتار و عقيدهاي ملايم و دوستانه و بسيار متضاد با اصولشان نشان دادند.