به یاد سردار شهید «مهدي خوش سيرت»
صحنههایی که قلم از نگارش و ترسیم آن عاجز است (حدیث دشت عشق)
شهید «مهدي خوش سيرت» 19 شهريور1339 در شهرستان آستانه اشرفيه ديده به جهان گشود. وی سال 1358 موفق به اخذ ديپلم گرديد و در خنثي نمودن توطئههای استکبار در منطقه گنبد، حضوري دلاورانه داشت. آقا مهدي از روزي که به جبهه گام نهاد در مدرسه عاشقان روح الله ثبت نام کرد و هرگز تسويه حساب نگرفت و در عملياتهاي افتخارآفرين طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس، فتح خرمشهر، رمضان، مسلم ابن عقيل، محرم، والفجر4، والفجر6، هور العظيم، قدس، بدر، والفجر8، کربلاي2، کربلاي5، و نصر4 حضور پيدا کرد .
بهترين دليل بر رشادتهای «شهید» اينکه پس از 13 بار مجروحيت در عملياتهاي مختلف، هيچگاه در استراحت کامل بسر نبرد بلکه پس از درمان مختصر، دوباره خود را به صحنه مبارزه و جهاد رساند. آقا مهدي با رشادت و مديريتي که از خود نشان داده بود به فرماندهي تيپ دوم محرم و معاونت فرماندهي لشکر قدس گيلان برگزيده شد . او در عمليات نصر 4 – فتح ماووت عراق در تاريخ 6/4/1366 نداي ارجعي الي ربک را از معشوق حقيقي اش شنيد و بيتابانه و لبيک گويان به سويش پرکشيد.
بخشی از دست نوشته «شهید»: من این جملات را موقعی مینویسم که گلولههای آتشین دشمن تمام نقاط پاسگاه را سوراخ میکند و عزیزان شما در اتاقهای پاسگاه چارهای جز انتظار ندارند. آری انتظار اینکه گلوله در کجا فرود میآید و چه کسی از این جمع به پرواز در میآید. عجب صحنههایی است که قلم از نگارش و ترسیم آن عاجز است. به هر گوشهای که نگاه میکنی بچهها زانو بغل کردهاند و به همدیگر نگاه میکنند. در یک اتاق دیگر مجروحین برروی تخت افتادهاند و منتظر سرنوشت هستند و از درد ناشی از مجروحیت به خود میپیچند و ناله میزنند و دشمن نیز یک لحظه ازگلوله باران دستبردار نیست. با یا زهرا(س) و یا حسین و یا مهدی است که آرامش وجود انسان را فرامی گیرد. نمیدانم با این اوضاع آیا عمر اجازه میدهد که جملاتم را به آخر برسانم؟ خدا میداند.