نگاهی به فیلم سینمایی «پسران ابوغریب» ساخته «لوک موران»
هالیوود دهکده جهانی دروغ!
پژمان کریمی
به نظر میرسد؛ تا به امروز، جذابترین توصیف برای ذاتشناسی و چیستی «هالیوود»، متعلق به انسانشناسی به نام «هورتنس پودرمیکر» است.او صنعت سینمای آمریکا را «کارخانه رویاسازی» معرفی کرد.
در وهله نخست؛ چنین نامی و توصیفی، هالیوود را مصدری فرض میکند که برای مخاطب خود، جهانی از «رویا» به پا میکند و غایت این استغراق رویایی«سرگرمی و لذت» است.
اما شاید «پودرمیکر» نیز هنگام مطالعه و ارزیابی هالیوود، میدانست سرگرمی و لذت، تنها کارکرد کارخانه رویاسازی هالیوود نیست!
رویای جذاب و رنگارنگی که کابوی سینماگر دودستی، سخاوتمندانه و پرطمطراق به ما هدیه میکند، در نگاه سیاسی سکولار، لیبرالیستی و اومانیستی محض خود، از دو شیوه توامان و کلی و روشن، پیروی میکند:
یک: تحریف تاریخ
هالیوود تعهدی به جوهره و گوهر تاریخ ندارد.درک وخوانش و روایت سینمای آمریکا از متن تاریخ، چیزی است که در فرآیندی تحریفگرایانه؛ «ارزشهای جامعه دینگریز و دنیامدار آمریکایی» و «دخالت و اشغال سرزمینها و استعمار مدرن» و «سرکوب اقلیتهای درون جامعه موزاییکی آمریکا» را ترویج وتوجیه میکند!
در فیلم «جستجوگران (The Searchers)محصول 1956 ساخته «جان فورد» ساکنان اصلی سرزمین و قاره آمریکا یعنی سرخپوستان، مردمانی بدوی و ستمپیشه معرفی میشوند که شرارتشان فطری است و پدیدهای چون «دگرپذیری» و «تمدن» را برنمیتابند!
مخاطب در مواجهه با این فیلم، چارهای ندارد بپذیرد؛ اشغال سرزمین سرخپوستان بدست مهاجران و بهتر بگوییم متجاوزان سفیدپوست و رخداد هولوکاست علیه بومیان، راه ناگریز سفیدپوستانی است که در پی یک زندگی توام با آشتی و آرامشاند!
«جستوجوگران» به همان میزان که بر مظلومیت سفیدپوستان تاکید می کند، از امانتداری تاریخی میگریزد! نه در این فیلم که در هیچ فیلم آمریکایی، اشارهای به ستمدیدگی سرخپوستان و اعمال هلوکاست تاریخی علیه آنها نمیشود!
آیا قتل عامی نظیر آنچه در سال 1890 در داکوتای جنوبی اتفاق افتاد و طی آن 400 زن و کودک و مرد قبیله «سو» بهدست سواره نظام ارتش سفیدپوستان کشته شدند، قابل انکار است؟
در اثر اسکارگرفته «12سال بردگی» (12Years a Slave) محصول 2014 ، ساخته استیو مک کویین، نجات دهنده سیاهان از غل و زنجیرهای بردگی، نه بیداری و پیوستگی و خروش و پایداری جامعه سیاهان و نه اتفاق ناگزیرجنگهای داخلی آمریکا در قرن نوزدهم که؛ مهرورزی قاطع و روح نجاتبخش سفیدپوستان آمریکایی تصویر میشود.
به بیان دیگر؛ به طرز مضحکی، زمینههای تاریخی رهایی ظاهری رنگینپوستان از زیربار ستم و حلقه منحوس بردگی، هدف سانسور تهیهکنندگان و سازنده فیلم قرار میگیرد!
دو: تحمیل باور«برتری نژادی»
یونانیان، مردمان بیرون از حوزه تمدنی سرزمینشان را «بدوی» و «بربر» مینامیدند. آنها خود را لایق کار فکری و تراز پویش فلسفی و سیاسی میدانستند.
آنان در مقابل، بربرها را به دلیل انحطاط فکری و اخلاقی، شایسته کار یدی قلمداد مینمودند!
اما حس وتفکر «برتری نژادی» را نباید در حدود جغرافیایی و قاب زمانی یونان و غرب باستان و قرون وسطا جستوجو کرد.
خاستگاه حس و تفکرکابویی «همه چیز برای ما-هیچ چیز بدون ما» به انسانهای قرن بیست و یکم میگوید که بخشی از ساکنان کره زمین، هنوز در پیوند با توهمچهارهزارساله برتری نژادی و بردهخواهی تلاش میکند!
هنر به طور عام و هنر هفتم به شکل خاص، به یاری برتریجویان آمده است تا برتری متوهمانه و خودخواهانه کابویها را به رخ زمینیان کشد و ملکه اذهان جهانی سازد!
فیلم «تک تیرانداز» یا (American Sniper) محصول 2014 ساخته بازیگر مشهور ژانر وسترن «کلینت ایستوود» بازگویی زندگی واقعی کماندوی بیرحم نیروی دریایی ایالات متحده، به نام «کریس کایل» با بازی«بردلی چارلزکوپر» است.
در این اثر، کایل، حرمت ملیت و پرچم کشورش را دلیل موجه و منطقی قتل عام 160 عراقی جلوه میدهد!
«آرگو (argo) محصول 2012 ،ساخته «بن افلک» نیز از نمونه فیلمهایی است که میکوشد با جعل واقعیت، برتری فطری و شکستناپذیری آمریکایی را القاءکند!اما همه آنچه گفته شد، مقدمهای بود برای درنگی کوتاه رو به فیلم سینمایی «پسران ابوغریب» (Boys of Abu Ghraib)!
این اثر، محصول 2014 و ساخته لوک موران - ایفاگر شخصیت نخست فیلم و تهیهکننده هالیوود- اثری «سیاسی - جنگی» و هدف توقع از سینمای آمریکاست:
رویاپردازی آشکار
از جنگ 20 مارس 2003!
همکاری صدام حسین افلقی با سازمان تکفیری و تروریستی القاعده و تولید و مخفی نگه داشتن انبارهای تسلیحات کشتار جمعی، مستمسکی برای آمریکا و متحدانش از 29 کشور فراهم کرد تا به حکومت حزب بعث و رهبری و اتوریته شخص صدام حسین - عنصری که در برابر قدرت حامی خود، یاغی و گستاخ شده بود- پایان دهند!
به دنبال تهاجم 20 مارس، کشور عراق بدست ارتش متحدین تا 19 اوت 2010 اشغال شد.
طی همین سالها، اخبار درز شده، پرده از فجایع زندان ابوغریب در 32 کیلومتری غرب بغداد و زندان گوانتاناموی جنوب شرقی کوبا کنار زد.
شکنجهگری بیرحمانه سربازان آمریکایی و انگلیسی، مانند تجاوزهای جنسی، وصل کردن جریان برق به بدن، روبهرو کردن زندانی با حیوانات درنده، و... احساسات جهانی را علیه متجاوزان بسیج کرد.
باز هم نوبت به هالیوودیان بود که با ابزار، تفسیر رویایی و بشر دوستانه ی تازهای از حضور متجاوزانه و اشغالگرانه کاخ سفید و متحدانش در عراق بدست دهند.
در افتتاحیه فیلم پسران ابوغریب، خانواده به ظاهر متمول آمریکایی در میان قاب دوربین قرار میگیرند: جشن تولد پسر بزرگ خانواده است!
سکانس، به شدت عاطفی است و حکایت از همدلی و همبندی اعضای یک خانواده دارد.
«جک» باید به عنوان یک سرباز معمولی، به عراق گسیل شود تا در پادگانی و در محل نگهداری خودروهای جنگی و سنگین، به کشورش خدمت کند!
جک که در محیطی سرشار از آرامش و رفاه مادی تربیت شده است، قدم به سرزمین گرم و سوزان و کم آب و پر از مرگ، میگذارد. او به حدی به خانوادهاش وابسته است که تعداد روزهای بجا مانده تا مرخصی و بازگشت به خانه را با گچ به روی دیوار ثبت میکند.
تاکید کارگردان به روی برگ های کوچک تقویم و تقویم دیواری گچی، به خوبی از فشار روحی حاکم بر وجود جک و اندوه او نسبت به دوری از خانه حکایت میکند و تماشاگر بیخبر از پهنه سیاست و دغلکاری رسانهای را به همدردی وامیدارد.جک اما در همان بدو ورود به پادگان و زندان ابوغریب، از رفتار همقطارانش با سربازان اسیر مسلمان و پایبند به شعائر مذهبی، میرنجد و برافروخته میشود!
قهرمان قصه، با یک زندانی به نام «قاضی» (با بازی یک ایرانی به نام امید ابطحی که قبلا در آرگوی ضد ایرانی هم بازی کرده بود) ارتباط دوستانه مییابد. اما دیری نمیگذرد که قاضی رو در روی جک، به کشتار سربازان ارتش آمریکا طی یک عملیات نظامی، اعتراف میکند. جک، با درک ماهیت تروریستی قاضی، از وی متنفر میشود، شکنجه و بدرفتاری را درخور زندانیان تروریست توصیف، تلقی و مبادرت به اعمال شکنجه میکند!
ارائه تصویری عاطفی از جک و اصرار بر اینگونه تصویرسازی و سپس بهتزدگی و خشم جک از آنچه جنایت قاضی و سایر زندانیان معرفی میشود، شکنجهگری جک و همقطارانش را علیه تروریستها برآمده از حس نوعدوستی و احترام به حق زندگی آدمها، وانمود میکند.
استفاده زیرکانه فیلمساز از تصاویر واقعی شکنجه زندانیان ابوغریب نیز، ناخودآگاه ذهن مخاطب را به سوی تایید« شکنجه افراد درون عکس و فاجعه» ابوغریب میراند!سرباز، حالا برای حضور در میدان جنگ و رویارویی مستقیم با حریف یا بهتر بگوییم، «دشمن» انگیزهای قوی دست و پا کرده است.
خوب است بدانید؛ در هیچ صحنهای از اثر یادشده، مخاطب شاهد حملهای از سوی اشغالگران رو به افراد مسلح بومی نیستیم! تنها اشغالگران هستند که هدف حملات سلاحهای سنگین دشمنانشان قرار میگیرند و برخیشان، مظلومانه زخمی میشوند!
در واقع آنچه فیلم ترسیم میکند؛ مظلومیت اشغالگران است! همان اشغالگرانی که دوبار به یاری متحدانشان مثل انگلیس و لهستان، به عراق یورش آوردهاند و در نهایتسرزمینی را ۱۰سالتصرف کردهاند!
در فیلم، در هیچ صحنهای، کارگردان خود را ملزم نمیبیند که به تماشاگران کارش، سخاوتمندانه از دلایل یورش به عراق و اشغال این سرزمین حرفی بزند. همانطور که ضروری نمیبیند از هلوکاست یک میلیون عراقی در طی یک دهه درگیری و تنش داخلی در سایه حضور و پیش نگاه اشغالگران جملهای به زبان آورد.
نکته قابل تامل، نوع طراحی صحنه فیلم است!
جز صحنههای مربوط به حضور قهرمان داستان در خانه و کشورش، صحنههای مربوط به عراق، یکسره - داخلی و خارجی - بیروح، کسالتبار و بدون رنگهای شادیبخش به نظر میرسد.
این تمهیدی است که از قبل آن، فیلمساز خواسته؛ شکوه و شایستگی نژادی خود نسبت به «زندگی و رفاه» را ترسیم کند و در مقابل؛ عقبماندگی و تیرگی و نومیدی حاکم بر کشور هدف تجاوز را توصیف نماید!
«پسران ابوغریب» داستان بکری ندارد. شخصیتها دچارعمق چندانی نیستند. بازیها معمولی است. اما کار، برای تماشاگر سطحیزده، بیخبر از تاریخ و ناآشنا با فرمولها و پیچیدگیهای دنیای سیاست و البته هالیوود، شاید باورکردنی به شمار آید!
17 ژوئن یک جوان 21 ساله سفیدپوست به کلیسایی در شهر چارلستون کارولینای جنوبی رفت. او 9 سیاهپوست را با خونسردی کشت. 18 ژوئن، رئیسجمهور باراک اوباما زیر فشار جامعه سیاهان، اعتراف بزرگی کرد: «نژادپرستی و بردهداری در دیانای ماست!»«پسران ابوغریب» و دیگر آثار سلف آن، یادآوری گستاخانه و اثبات این اعتراف است.
در پایان تاکید میکنیم:
«رویا» همیشه در حد «رویا» بجا نمیماند.پذیرش و باور رویا - به ویژه از نوع مهاجم اجنبی ساخته - تا مسخ زندگی در واقعیت، به دورافتادگی از واقعنگری و فراموشی ارزشهای خودی و تضعیف اراده پیش میرود. واشنگتن، در دهکده رویاسازی خود و با نگاه به مخاطب جهانی این روند را به خوبی هدف گرفته است!
به نظر میرسد؛ تا به امروز، جذابترین توصیف برای ذاتشناسی و چیستی «هالیوود»، متعلق به انسانشناسی به نام «هورتنس پودرمیکر» است.او صنعت سینمای آمریکا را «کارخانه رویاسازی» معرفی کرد.
در وهله نخست؛ چنین نامی و توصیفی، هالیوود را مصدری فرض میکند که برای مخاطب خود، جهانی از «رویا» به پا میکند و غایت این استغراق رویایی«سرگرمی و لذت» است.
اما شاید «پودرمیکر» نیز هنگام مطالعه و ارزیابی هالیوود، میدانست سرگرمی و لذت، تنها کارکرد کارخانه رویاسازی هالیوود نیست!
رویای جذاب و رنگارنگی که کابوی سینماگر دودستی، سخاوتمندانه و پرطمطراق به ما هدیه میکند، در نگاه سیاسی سکولار، لیبرالیستی و اومانیستی محض خود، از دو شیوه توامان و کلی و روشن، پیروی میکند:
یک: تحریف تاریخ
هالیوود تعهدی به جوهره و گوهر تاریخ ندارد.درک وخوانش و روایت سینمای آمریکا از متن تاریخ، چیزی است که در فرآیندی تحریفگرایانه؛ «ارزشهای جامعه دینگریز و دنیامدار آمریکایی» و «دخالت و اشغال سرزمینها و استعمار مدرن» و «سرکوب اقلیتهای درون جامعه موزاییکی آمریکا» را ترویج وتوجیه میکند!
در فیلم «جستجوگران (The Searchers)محصول 1956 ساخته «جان فورد» ساکنان اصلی سرزمین و قاره آمریکا یعنی سرخپوستان، مردمانی بدوی و ستمپیشه معرفی میشوند که شرارتشان فطری است و پدیدهای چون «دگرپذیری» و «تمدن» را برنمیتابند!
مخاطب در مواجهه با این فیلم، چارهای ندارد بپذیرد؛ اشغال سرزمین سرخپوستان بدست مهاجران و بهتر بگوییم متجاوزان سفیدپوست و رخداد هولوکاست علیه بومیان، راه ناگریز سفیدپوستانی است که در پی یک زندگی توام با آشتی و آرامشاند!
«جستوجوگران» به همان میزان که بر مظلومیت سفیدپوستان تاکید می کند، از امانتداری تاریخی میگریزد! نه در این فیلم که در هیچ فیلم آمریکایی، اشارهای به ستمدیدگی سرخپوستان و اعمال هلوکاست تاریخی علیه آنها نمیشود!
آیا قتل عامی نظیر آنچه در سال 1890 در داکوتای جنوبی اتفاق افتاد و طی آن 400 زن و کودک و مرد قبیله «سو» بهدست سواره نظام ارتش سفیدپوستان کشته شدند، قابل انکار است؟
در اثر اسکارگرفته «12سال بردگی» (12Years a Slave) محصول 2014 ، ساخته استیو مک کویین، نجات دهنده سیاهان از غل و زنجیرهای بردگی، نه بیداری و پیوستگی و خروش و پایداری جامعه سیاهان و نه اتفاق ناگزیرجنگهای داخلی آمریکا در قرن نوزدهم که؛ مهرورزی قاطع و روح نجاتبخش سفیدپوستان آمریکایی تصویر میشود.
به بیان دیگر؛ به طرز مضحکی، زمینههای تاریخی رهایی ظاهری رنگینپوستان از زیربار ستم و حلقه منحوس بردگی، هدف سانسور تهیهکنندگان و سازنده فیلم قرار میگیرد!
دو: تحمیل باور«برتری نژادی»
یونانیان، مردمان بیرون از حوزه تمدنی سرزمینشان را «بدوی» و «بربر» مینامیدند. آنها خود را لایق کار فکری و تراز پویش فلسفی و سیاسی میدانستند.
آنان در مقابل، بربرها را به دلیل انحطاط فکری و اخلاقی، شایسته کار یدی قلمداد مینمودند!
اما حس وتفکر «برتری نژادی» را نباید در حدود جغرافیایی و قاب زمانی یونان و غرب باستان و قرون وسطا جستوجو کرد.
خاستگاه حس و تفکرکابویی «همه چیز برای ما-هیچ چیز بدون ما» به انسانهای قرن بیست و یکم میگوید که بخشی از ساکنان کره زمین، هنوز در پیوند با توهمچهارهزارساله برتری نژادی و بردهخواهی تلاش میکند!
هنر به طور عام و هنر هفتم به شکل خاص، به یاری برتریجویان آمده است تا برتری متوهمانه و خودخواهانه کابویها را به رخ زمینیان کشد و ملکه اذهان جهانی سازد!
فیلم «تک تیرانداز» یا (American Sniper) محصول 2014 ساخته بازیگر مشهور ژانر وسترن «کلینت ایستوود» بازگویی زندگی واقعی کماندوی بیرحم نیروی دریایی ایالات متحده، به نام «کریس کایل» با بازی«بردلی چارلزکوپر» است.
در این اثر، کایل، حرمت ملیت و پرچم کشورش را دلیل موجه و منطقی قتل عام 160 عراقی جلوه میدهد!
«آرگو (argo) محصول 2012 ،ساخته «بن افلک» نیز از نمونه فیلمهایی است که میکوشد با جعل واقعیت، برتری فطری و شکستناپذیری آمریکایی را القاءکند!اما همه آنچه گفته شد، مقدمهای بود برای درنگی کوتاه رو به فیلم سینمایی «پسران ابوغریب» (Boys of Abu Ghraib)!
این اثر، محصول 2014 و ساخته لوک موران - ایفاگر شخصیت نخست فیلم و تهیهکننده هالیوود- اثری «سیاسی - جنگی» و هدف توقع از سینمای آمریکاست:
رویاپردازی آشکار
از جنگ 20 مارس 2003!
همکاری صدام حسین افلقی با سازمان تکفیری و تروریستی القاعده و تولید و مخفی نگه داشتن انبارهای تسلیحات کشتار جمعی، مستمسکی برای آمریکا و متحدانش از 29 کشور فراهم کرد تا به حکومت حزب بعث و رهبری و اتوریته شخص صدام حسین - عنصری که در برابر قدرت حامی خود، یاغی و گستاخ شده بود- پایان دهند!
به دنبال تهاجم 20 مارس، کشور عراق بدست ارتش متحدین تا 19 اوت 2010 اشغال شد.
طی همین سالها، اخبار درز شده، پرده از فجایع زندان ابوغریب در 32 کیلومتری غرب بغداد و زندان گوانتاناموی جنوب شرقی کوبا کنار زد.
شکنجهگری بیرحمانه سربازان آمریکایی و انگلیسی، مانند تجاوزهای جنسی، وصل کردن جریان برق به بدن، روبهرو کردن زندانی با حیوانات درنده، و... احساسات جهانی را علیه متجاوزان بسیج کرد.
باز هم نوبت به هالیوودیان بود که با ابزار، تفسیر رویایی و بشر دوستانه ی تازهای از حضور متجاوزانه و اشغالگرانه کاخ سفید و متحدانش در عراق بدست دهند.
در افتتاحیه فیلم پسران ابوغریب، خانواده به ظاهر متمول آمریکایی در میان قاب دوربین قرار میگیرند: جشن تولد پسر بزرگ خانواده است!
سکانس، به شدت عاطفی است و حکایت از همدلی و همبندی اعضای یک خانواده دارد.
«جک» باید به عنوان یک سرباز معمولی، به عراق گسیل شود تا در پادگانی و در محل نگهداری خودروهای جنگی و سنگین، به کشورش خدمت کند!
جک که در محیطی سرشار از آرامش و رفاه مادی تربیت شده است، قدم به سرزمین گرم و سوزان و کم آب و پر از مرگ، میگذارد. او به حدی به خانوادهاش وابسته است که تعداد روزهای بجا مانده تا مرخصی و بازگشت به خانه را با گچ به روی دیوار ثبت میکند.
تاکید کارگردان به روی برگ های کوچک تقویم و تقویم دیواری گچی، به خوبی از فشار روحی حاکم بر وجود جک و اندوه او نسبت به دوری از خانه حکایت میکند و تماشاگر بیخبر از پهنه سیاست و دغلکاری رسانهای را به همدردی وامیدارد.جک اما در همان بدو ورود به پادگان و زندان ابوغریب، از رفتار همقطارانش با سربازان اسیر مسلمان و پایبند به شعائر مذهبی، میرنجد و برافروخته میشود!
قهرمان قصه، با یک زندانی به نام «قاضی» (با بازی یک ایرانی به نام امید ابطحی که قبلا در آرگوی ضد ایرانی هم بازی کرده بود) ارتباط دوستانه مییابد. اما دیری نمیگذرد که قاضی رو در روی جک، به کشتار سربازان ارتش آمریکا طی یک عملیات نظامی، اعتراف میکند. جک، با درک ماهیت تروریستی قاضی، از وی متنفر میشود، شکنجه و بدرفتاری را درخور زندانیان تروریست توصیف، تلقی و مبادرت به اعمال شکنجه میکند!
ارائه تصویری عاطفی از جک و اصرار بر اینگونه تصویرسازی و سپس بهتزدگی و خشم جک از آنچه جنایت قاضی و سایر زندانیان معرفی میشود، شکنجهگری جک و همقطارانش را علیه تروریستها برآمده از حس نوعدوستی و احترام به حق زندگی آدمها، وانمود میکند.
استفاده زیرکانه فیلمساز از تصاویر واقعی شکنجه زندانیان ابوغریب نیز، ناخودآگاه ذهن مخاطب را به سوی تایید« شکنجه افراد درون عکس و فاجعه» ابوغریب میراند!سرباز، حالا برای حضور در میدان جنگ و رویارویی مستقیم با حریف یا بهتر بگوییم، «دشمن» انگیزهای قوی دست و پا کرده است.
خوب است بدانید؛ در هیچ صحنهای از اثر یادشده، مخاطب شاهد حملهای از سوی اشغالگران رو به افراد مسلح بومی نیستیم! تنها اشغالگران هستند که هدف حملات سلاحهای سنگین دشمنانشان قرار میگیرند و برخیشان، مظلومانه زخمی میشوند!
در واقع آنچه فیلم ترسیم میکند؛ مظلومیت اشغالگران است! همان اشغالگرانی که دوبار به یاری متحدانشان مثل انگلیس و لهستان، به عراق یورش آوردهاند و در نهایتسرزمینی را ۱۰سالتصرف کردهاند!
در فیلم، در هیچ صحنهای، کارگردان خود را ملزم نمیبیند که به تماشاگران کارش، سخاوتمندانه از دلایل یورش به عراق و اشغال این سرزمین حرفی بزند. همانطور که ضروری نمیبیند از هلوکاست یک میلیون عراقی در طی یک دهه درگیری و تنش داخلی در سایه حضور و پیش نگاه اشغالگران جملهای به زبان آورد.
نکته قابل تامل، نوع طراحی صحنه فیلم است!
جز صحنههای مربوط به حضور قهرمان داستان در خانه و کشورش، صحنههای مربوط به عراق، یکسره - داخلی و خارجی - بیروح، کسالتبار و بدون رنگهای شادیبخش به نظر میرسد.
این تمهیدی است که از قبل آن، فیلمساز خواسته؛ شکوه و شایستگی نژادی خود نسبت به «زندگی و رفاه» را ترسیم کند و در مقابل؛ عقبماندگی و تیرگی و نومیدی حاکم بر کشور هدف تجاوز را توصیف نماید!
«پسران ابوغریب» داستان بکری ندارد. شخصیتها دچارعمق چندانی نیستند. بازیها معمولی است. اما کار، برای تماشاگر سطحیزده، بیخبر از تاریخ و ناآشنا با فرمولها و پیچیدگیهای دنیای سیاست و البته هالیوود، شاید باورکردنی به شمار آید!
17 ژوئن یک جوان 21 ساله سفیدپوست به کلیسایی در شهر چارلستون کارولینای جنوبی رفت. او 9 سیاهپوست را با خونسردی کشت. 18 ژوئن، رئیسجمهور باراک اوباما زیر فشار جامعه سیاهان، اعتراف بزرگی کرد: «نژادپرستی و بردهداری در دیانای ماست!»«پسران ابوغریب» و دیگر آثار سلف آن، یادآوری گستاخانه و اثبات این اعتراف است.
در پایان تاکید میکنیم:
«رویا» همیشه در حد «رویا» بجا نمیماند.پذیرش و باور رویا - به ویژه از نوع مهاجم اجنبی ساخته - تا مسخ زندگی در واقعیت، به دورافتادگی از واقعنگری و فراموشی ارزشهای خودی و تضعیف اراده پیش میرود. واشنگتن، در دهکده رویاسازی خود و با نگاه به مخاطب جهانی این روند را به خوبی هدف گرفته است!