kayhan.ir

کد خبر: ۴۸۲۱۲
تاریخ انتشار : ۰۲ تير ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۰

انسان، در گرو اعمال خود(خوان حکمت)


انسان در مصاف با مرگ، مرگ را مي‌ميراند نه بميرد!! اين حرف گرچه در كلمات بزرگان ما هست، در نثر و نظم از آن سخن گفتند؛ اما اين حرف خيلي بزرگتر از همه اين بزرگان است، اين حرف فقط حرف وحي است. در زير اين آسمان كسي نيست اين مطلب را بگويد جز اهل بيت و وحي! كه انسان مرگ را مي ميراند، نه مرگ انسان را. مائيم كه در مصاف مرگ، مرگ را مچاله مي‌كنيم، همين جا مي اندازيم و مي‌رويم؛ ديگر مرگي نيست.
در سوره مباركه جمعه دارد كه مرگ با شما برخورد مي‌كند، اما در اين مصاف چه مي‌شود؟ آیا هر دويتان مي‌ميريد، هر دويتان مي‌رويد؛ يا نه، يكي اينجا مي‌ماند، ديگري مي‌رود! فرمود: اِنَّ المُوتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنهُ فَاِنَّهُ مَلاقِيكُم(1). در اين نبرد، در جنگ با مرگ چه مي‌شويد؟ هر دو مي‌رويد، ثُمَّ تُرَدّان؛ يا نه شما اين را اينجا مي‌گذاريد؛ ثُمَّ تُرَدُّون، شما مي‌رويد ؟! فرمود: مرگ به همراه شما نمي‌آيد، شما مرگ را مي‌چشيد، هضم مي‌كنيد: كُلُّ نَفسٍ ذائِقَهُ المُوت(2)، نه كُلُّ نَفسٍ يَذُوقُهَا المُوت. مرگ ما را نمي‌چشد، ما مرگ را مي‌چشيم و هضم مي‌كنيم، خودمان مي‌رويم؛ ديگر مرگي نيست! اگر إن‌شآءَ‌الله بهشتي شديم كه خالِدينَ فِيهَا اَبداً، اگر (معاذ‌الله) دوزخي شديم كه حكم خاص خودش را دارد؛ كسي نمي‌ميرد! پس ما مرگ را از پا درمي‌آوريم.
اين در روايات ما هست. فرمود: تَنتَقِلُونَ مِنْ دارٍ اِلَي دار(3)، از عالمي به عالم ديگر منتقل مي‌شويد، هرگز نابودي در كار نيست. مرگ انتقال و هجرت است و از جائي به جاي ديگر رفتن؛ منتها بايد مواظب باشيد مسافر، زاد راه مي‌خواهد، زاد راهتان را همراه داشته باشيد: تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خِيرَ الزّادِ التَّقوي(4).
انكار « معاد »، ريشه تكذيب رسولان الهي و مشكلات جوامع بشري
مهمترين مشكلي كه براي انسان‌ها و جوامع بشري بود و هست؛ همين مسئله ( معاد ) است. چون مسئله مبدأ، خيلي مشكل را حل نمي‌كند. اصل اينكه واجب‌الوجودي در عالم هست، آن را غالب مشركين پذيرفته بودند. واجب‌الوجود وَحدَهُ است، شريك ندارد؛ اين را هم غالب مشركين پذيرفته بودند كه ما دو تا واجب نداريم. خالق كلّ، خالق آسمان و زمين خداست. آن خدا، مدير كلّ است، ربّ الاَرباب است، ربّ نهائي است؛ نسبت به این هم حرف نداشتند. در اين امور و مانند آن مشركين هيچ مشكلي نداشتند.
مي‌ماند مسئله « ربوبيت »؛ حالا انسان را كي بايد اداره كند‌؟ ربّ انسان كيست ؟ ربّ كشاورزي كيست ؟ ربّ زمين كيست ؟ ربّ دريا كيست ؟ اين كمك‌ها را از كي بخواهيم ؟ اينجا گرفتار ارباب (خدایان) متفرّق بودند. مي‌گفتند: آن ارباب (خدایان) رابط بين ما و خدايند، شفيعند و مقرّبند، ما بايد اينها را عبادت كنيم؛ مشكل مشركين از اينجا شروع مي شد. مهمترين مشكل اينها هم انكار ( معاد ) بود. مي گفتند: انسان كه مرد، تمام شد؛ هر كسي هر چه كرد، كرد! تعبير سورة مباركة صاد اين است كه تمام مشكلات اين است كه بِمَا نَسُوا يُومَ الحِساب(5)، اينها چون قيامت را فراموش كردند. اگر (معاذ الله) قيامتي نباشد، چه كنترلي براي اعمال و عقائد و افعال و اخلاق ماست ؟! هر كس دستش هر چه رسيد مي‌كند!
اصرار قرآن بر اثبات معاد و همراهي عمل با عامل خود
اصرار قرآن كريم بر اين است كه هم ربوبيت جزئي و موضعي را ثابت كند كه او ربّ شماست، إله شماست، معبود شماست؛ و هم مسئله معاد را، كه هيچ عملي از بين نمي‌رود. عمل زنده است، يك. يك موجود زنده مي افتد در خط توليد، دو. براي اينكه ما تعطيل در عالم هستي نداريم كه يك چيزي موجود باشد و بيكار! اگر ما كاري كرديم، مي‌افتد در خط توليد. لوازمي دارد، ملزوماتي دارد، ملازماتي دارد، مقارناتي دارد. سه؛ همة اين توليدها با ما درگيرند نه با ديگري! هيچ اشتباهي در صحنة هستي نيست، كه عمل كسي اشتباها پا پيچ ديگري بشود؛ اين محال است. اينكه فرمود: لَيسَ لِلاِنسانَ إلا مَا سَعي، وَ اَنَّ سَعيَهُ سُوفَ يُري (6). همين است
پس اصل اوّل اين است كه عمل نابود نمي‌شود، دوم اين است كه هيچ موجودي در جهان بيكار نيست. اگر يك چيزي موجود شد، مي‌افتد در خط توليد؛ لوازمي دارد، ملزوماتي دارد، طولي نمي كشد مي شود يك اردو. سوم اين است كه هه اينها با خود فاعل در ارتباطند و لا غير، هيچ عملي اينطور نيست كه اشتباه بكند، پا پيچ ديگري بشود؛ دامنگير خود آن آدم مي‌شود.
انسان، در گرو اعمال خود
چهار؛ هر كسي گرفتار اين اردو است. كُلُّ نَفسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَهٌ (7)، كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهينٌ (8)؛ اين اردو دور آدم را مي گيرند، آدم مرهون است. وقتي بدهكار باشد، بايد گرو بدهد. گرو با زمين و خانه و فرش نيست، خود آدم را گرو مي‌گيرند. نفرمود انسان معصيت كار بايد خانه‌اش يا زمينش را گرو بدهد! اين « رَهين » فَعيل به معني مفعول است؛ هر كسي در گرو كار خودش است، آزاد نيست.شما در گرو اين اردوئي، آن رهايتان نمي‌كند! آنها را اول اصلاح كن. تا آنها اصلاح نشوند، آدم اصلاح نمي‌شود! انسان تا دِينش را نداد، حقُّ الله را نداد، حقُّ النّاس را نداد؛ آزاد نمي شود. اصحاب يَمين اين كاره اند؛ يا بدهكار نيستند، يا اگر بدهكارند دِينشان را اداء مي‌كنند. فرمود: كُلُّ نَفسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينِه. اِلّا اَصحابَ اليَمين(9). كساني كه در صحابت يُمن و بركتند؛ يا بدهكار نيستند، گرو نمي شوند يا اگر بدهكار شدند و گرو رفتند، فورا خودشان را آزاد مي‌كنند. اينها آزادند. اينها كه آزاد بودند، ديگر آن حرف را نمي‌زنند كه قيامت خبري نيست: اِنْ هِيَ اِلّا حَياتُنَا الدُّنيا (10).
قرآن كريم اصراري كه دارد اين است كه مسئله معاد را مسئله روز كند؛ چون انسان هر عملي كه انجام مي‌دهد، بايد جوابش را بدهد! لذا آني كه ثمرة علمي داشت و ثمرة عملي‌اش كم بود، اين را مشركين مي‌پذيرفتند؛ كه بله،‌ يك واجبُ‌الوجودي در عالم هست؛ يك. واحد هم هست، شريك ندارد؛ دو. ربُّ الاَرباب و مدير كلّ هم هست، سه. إلهُ الآلِه هم هست، چهار. اما كار به دست كيست؟ كار به دست ربُّ الاَرض است، به دست ربُّ السَّماء است، به دست ربُّ الاِنسان است؛ ارباب متفرق(خدایان مختلف) است. بعد از مرگ هم كه خبري نيست! اصرار قرآن اين است كه بگويد نه، همة كارها به دست خداست، يك. و بعد از مرگ خبري هست، هر انساني در گرو كار خودش است، دو. و هيچ عمل اشتباه نمي‌كند. ميلياردها عمل و كار، هيچ كدامشان يك ذرّه اشتباه نمي‌كنند، همة اينها به صاحبشان مربوط است.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس تفسير سوره مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميّه قم -19 و 28/ 2/ 1390