kayhan.ir

کد خبر: ۴۷۲۵۵
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۱
نگاهی دیگر به سریال «شمعدونی»

تلویزیون،دانشگاهی عمومی است؟

 مریم آخوندی

 با توجه به جایگاه رسانه در جهان امروز و حجم عظیم اطلاعات از سوی رسانه‌های جمعی، کاملا مشهود و واضح است که اکنون رسانه‌ها، حتی در نقشی جایگزین خانواده، بستری هستند که فرایندهای مهم جامعه پذیری در آنها به وقوع می‌پیوندد و فارغ از بحث تاثیر رسانه‌های جمعی که خود، موضوعی ثابت شده است و در این مجال نمی‌گنجد، نقش بسیار مهمی در القای ارزش‌های جامعه و نگرش‌ها و الگوهای رفتاری به مخاطبان دارند.
بعد از اتمام پر حاشیه سریال طنز در حاشیه، سریال طنز «شمعدونی» جایگزین آن شد. داستان این سریال، روایت زندگی خانواده‌ای گسترده و مشکلاتی است که برای آنها اتفاق می‌افتد. آنچه در این سریال شاخص و بارز است و شاید بتوان آن را محتوای غالب و تامل برانگیز داستان تصور کرد، نوع و چگونگی برقراری ارتباط میان اعضای خانواده و تعاملات اجتماعی است. آنچه در ارتباطات میان افراد این خانواده، در درون یا بیرون آن اتفاق می‌افتد، چیزی نیست جز هزل و هجو و تمسخر دیگران و خنداندن و خندیدن به هر بهانه، غافلگیری‌های کلیشه‌ای و بدون منطق، عدم وجود احترام و تربیت دینی و اجتماعی در نسل‌های مختلف، دروغ گویی، بدبینی و در یک نگاه ایجاد سرگرمی صرف و پرکردن آنتن تلویزیون با هر محتوایی که می‌تواند در نازل‌ترین سطح اتفاق بیفتد.
البته هدف این نوشتار، واکاوی این سریال و نقد درونی و فنی و زیباشناختی آن نیست، بلکه بیان عوارض و مشکلات و معضلات و انحرافات ناشی از این سریال است که  نقش رسانه ملی در آن قابل تامل است.
در جامعه شناسی هنر، دو دیدگاه بازتاب و شکل دهی درارتباط میان جامعه و هنر وجود دارد.
در رویکرد بازتاب تلاش می‌کنیم شرایط و موقعیت جامعه را درهنر انعکاس دهیم مانند همان چیزی که در سریال «در حاشیه» اتفاق افتاد و در رویکرد شکل دهی، اصول و مبانی آنچه مایل هستیم به آن دست پیدا کنیم را به تصویر می‌کشیم. که البته در نگاه راهبردی، این دو رویکرد در کنار یکدیگر استفاده می‌شوند.در ارتباط با سریال «شمعدونی»، ظاهرا به نظر می‌رسد، تنها رویکرد بازتاب مورد توجه بوده است. یعنی شمعدونی - به نظر نویسنده و کارگردان سریال در گفت‌وگو با رسانه‌ها- نمایش مسائلی است که در جامعه در حال رخ دادن است.
در وهله اول، با مشاهده این سریال، قطعا این سوال ایجاد می‌شود که اگر این چنین است، آیا واقعا مردم جامعه ما در تعاملات اجتماعی و خانوادگی خود همواره در حال دروغ گفتن و لجبازی و بی‌احترامی و بدبینی و آنچه در این سریال می‌گذرد، هستند؟! می‌توان در نگاهی خوش بینانه به سریال «شمعدونی»، فرض کرد درصدی از مردم جامعه با چنین وضعیتی زندگی می‌کنند و ناهنجاری‌های اخلاقی در روابط آنها وجود دارد؛ ولی آیا در رسانه‌ای به عمومیت تلویزیون، صرفا باید بگوییم چه چیزی هست و وجود دارد و این شرایط و موقعیت‌های بازنمایی شده، نیاز به نقدی جدی و اساسی ندارد؟ و در ضمیمه آن نباید گفته شود چه چیزی باید وجود داشته باشد که مطلوب یک زندگی اجتماعی است؟ نباید سبک زندگی ایرانی – اسلامی را در مقدس‌ترین بنیان جامعه یاد آور و متذکر شد؟! مگر قرار نبوده است به  فرموده امام راحل و رهبر عزیزمان،  تلویزیون، دانشگاه و مدرسه‌ای عمومی برای همه قشرها در سطح کشور باشد و آنچه در آن تدریس می‌شود پیام‌ها و مفاهیم و درس‌های اسلام واقعی باشد و بزرگ‌ترین خدمت رسانی به مردم را در جهت تربیت آنان در همه حوزه‌ها داشته باشد تا بتواند کشور را اصلاح نماید و اگر انحراف در آن پدیدار شود، قطعا می‌تواند کشور را منحرف نماید.
در پیوند با آنچه گفته شد، این نکته را متذکر شوم که به قول فردیناند دو سوسور، هیچ گاه نشانه، موضوعی فردی نیست و به یک نظام تعلق دارد و ارزش هر نشانه در روندی تقابلی، سلبی و افتراقی در یک نظام معنا پیدا می‌کند. یعنی هر نشانه، بودن آن چیزی است که نشانه‌های دیگر نیستند(سجودی، فرزان. نشانه شناسی کاربردی، ص 25.) به عبارت دیگر نمایش و دیدن نیمه خالی لیوان، قطعا در کنار نیمه پر آن معنا پیدا می‌کند به این معنی که قطعا نشر گناه و زشتی‌ها که از نظر نگاه دینی و در روایات ما مطرود است و بخش خالی سریال شمعدونی را تشکیل می‌دهد، در کنار  بشارت آمرزش الهی و بهشت جاودان برای کسی که گناه را پنهان می‌دارد و در فکر توبه است، معنا پیدا می‌کند.
همان طور که حضرت موسی بن جعفر(ع)می‌فرماید: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن، حتی اگر پنجاه نفر سوگند خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او بپذیر و از آنها نپذیر، هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ او است و شخصیتش را از میان می‌برد در جامعه پخش مکن که از آنها خواهی بود که خداوند درباره آنها فرموده: کسانی که دوست می‌دارند زشتی‌ها در میان مومنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند
اما متاسفانه با آنچه در سریال «شمعدونی» مشاهده می‌شود، به نظر می‌رسد سروش صحت  این مسئله را نادیده گرفته که یک بازتاب صرف و نورافکنی که معتقد است باید به سمت اشتباهات گرفت و آنها را بزرگ کرد تا دیده شود و مردم از آنها پرهیز کنند، بهایی سنگین در جامعه خواهد داشت.
در ضمن این نکته که تکرار موقعیت‌های منفی و همین گناهان ساده و شاید به نظر عامه مردم، سطحی، همان اصرار بر گناه نیست که در مبانی دینی ما نهی شده است؛ چرا که باعث شکستن قبح آن در جامعه خواهد شد و از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، جامعه بزرگی که در آن زندگی می‌کند نیز از یک نظر، خانه او محسوب می‌شود، پاکی جامعه به پاکی او کمک می‌کند و آلودگی او به آلودگی‌اش و به همین علت است که اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند، شدیدا مبارزه شده است.
به نظر شما، چرا دراین روند تقابلی، نیمه خالی لیوان و زشتی‌ها پررنگ و معنی‌دار شده و از نیمه زیبای آن با سکوت گذشته شده است؟ آیا این امر حتی ناخواسته به معنی صحه گذاشتن و زیبا جلوه دادن  نیمه خالی نبوده است؟! ونورافکن مورد نظر کارگردان و نویسنده سریال شمعدونی، مصداق زینت دادن اعمال زشت در نظر مردم که کاری شیطانی است، محسوب نمی‌شود؟!
نکته اصلی که فراتر از تحلیل موردی این سریال متاسفانه در حال اتفاق افتادن است، بروز و ظهور نگاهی اپیزودیک و جزیره‌ای در سیما است.
از سویی برای ایجاد سرگرمی و ایجاد فضایی مفرح و شاد و انبساط خاطر خانواده در جهت رهایی از غوغاسالار زندگی روزمره با ادعای بازتاب زندگی عادی مردم، سریال‌ها و محتواهایی به نمایش گذاشته می‌شود که اصرار بر گناه را بهانه‌ای برای خلق موقعیت‌های خنده آور می‌سازند و به این صورت مخاطبان به آسانی به گناه و فساد و زشتی می‌خندند؛ غافل از اینکه چون مخاطب با ذهنی خالی و برای تفریح در مقابل تلویزیون قرار می‌گیرد، قطعا در ناخوداگاه ذهن او تاثیر خواهد گذاشت و ماندگار خواهد گشت؛ هوس ایجاد رذایل اخلاقی به تدریج در آنها برانگیخته می‌شود و عوارض قابل تامل و جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت و در مقابل با برنامه‌های معارفی و اندرزهای دینی و گریه‌ها و ندبه‌هایی روبه رو می‌شویم که مردم را از زشتی و فساد نهی می‌کند. ولی آیا حضور گناه در همنشینی با فضایل اخلاقی، امری پذیرفتنی و قابل درک است؟ و تناقض محسوب نمی‌شود؟ و نقض غرض در رسانه‌ای که ادعای رسانه دینی را دارد، نیست؟ و می‌تواند زمینه و بستر جامعه عصر ظهور را فراهم آورد؟