ثبات مدیریت و بازیابی هویت (نکته ورزشی)
فوتبال ایران با وجود همه داشتههای مادی و سرمایههای انسانی و به رغم امکانات اکتسابی و ذاتی، از کمبودهایی هم رنج میبرد که به خاطر بعضی از همین کمبودهاست که به درستی و به طور کامل و تمام عیار از آن داشتهها و سرمایهها و امکانات استفاده کند و در جهت ترقی و پیشرفت خود به کار بگیرد و تواناییهای بالقوه و مورد تصدیق غریبه و خودی را به فعلیت درآورد.
سرویس ورزشی
فوتبال ایران با وجود همه داشتههای مادی و سرمایههای انسانی و به رغم امکانات اکتسابی و ذاتی، از کمبودهایی هم رنج میبرد که به خاطر بعضی از همین کمبودهاست که به درستی و به طور کامل و تمام عیار از آن داشتهها و سرمایهها و امکانات استفاده کند و در جهت ترقی و پیشرفت خود به کار بگیرد و تواناییهای بالقوه و مورد تصدیق غریبه و خودی را به فعلیت درآورد. یکی از این کمبودهای مهم و اساسی و تعیینکننده موضوع «هویت» است. فوتبال ما طی سالهای اخیر به سمت «بیهویتی» حرکت میکند و بیهویت شده و از همین ناحیه سخت زجر میکشد و متحمل خسارات فراوان در ابعاد فنی و اخلاقی شده است. پاسخ به این که دلیل این اتفاق چیست؟ چرا چنین چه شده؟ از کی و کجا و با چه انگیزهای این حرکت به شکل خزنده، خود آگاه یا ناخودآگاه، آغاز شده؟ مسببان و کارگردانان آشکار و نهان آن چه کسانی و جریاناتی هستند؟ و... سؤالاتی از این دست، به کاری مفصل، نوشتهای مطول و مستند احتیاج دارد که در هر صورت کار این نوشته وهدف نگارنده نیست، اینجا قصد داریم فقط به این «کمبود» اشاره و در واقع بر آن تاکید ورزیم و بر یکی از علل عمده آن تاکید کنیم و از مسئولان دردآشنا و اهل کار و درمان بخواهیم فکری بیندیشند و چارهای پیدا کنند.
برای ریشهیابی علت و عوامل و در واقع خاستگاه این «بیهویتی» باید بررسی کنیم فوتبال ما در سطح ملی و قهرمانی در کجا شکل میگیرد و هویت پیدا میکند؟ در محلات؟ در مدارس؟ در... باشگاهها؟ فکر میکنیم خوانندگان و کارشناسان هم مثل ما گزینه «باشگاهها» را برای پاسخ به این سؤال انتخاب میکنند. اگر چنین است صریح و بدون مقدمهچینی بیشتر عرض میکنیم که فوتبال ملی ما بیهویت شد. یا به سمت بیهویتی (از لحاظ فنی، فرهنگی، اخلاقی و...) حرکت شتابندهای را آغاز کرده است چون باشگاههای ما بیهویت شده یا در حال از دست دادن هویت، اصالت و شخصیت خودشان هستند. باشگاههایی که هر یک روزی روزگاری در حکم یک «مکتب» بودند و از نظر فنی و اخلاقی، روشهای مشخص واصولی لازمالاجرا داشتند که وقت تخطی از آن، قبل از مراجع ذیصلاح و فلان کمیته فدراسیون، خود باشگاه، مدیریت باشگاه و بزرگ ترهای باشگاه وارد عمل میشدند و به قیمت از دست دادن امتیاز و ضعیف شدن در برابر حریفان، ستارگان خود را طبق ضوابطی خاص، تنبیه و جریمه و محروم میکردند. باشگاههایی که قبل از آن به فکر سبقت برای «خریدن بازیکن» و پول ریختن به پای ستارهها و سرطلاییها و پاطلاییها باشند، به فکر تفهیم این نکته به بازیکن تازه وارد بودند که کجا آمدهاند؟ پیراهن چه تیمی را قرار است بپوشند؟ و قرار است در پست کدام «بزرگ» بازی کنند و جانشین کدام ستاره شوند و...امروز باشگاههای ریشهدار و با هویت ما یا از بین رفته و در «بازارسیاه» فوتبال و هیاهوی دلالها و جیرینگ جیرینگ سکهها محو شده اند یا نتوانستهاند ادامه بدهند و مصلحت را در سکوت و کنار ماندن میبینند، باشگاههایی چون بانک ملی، شاهین، دارایی، آرارات و هما و... یا در حال از دست دادن هویت خود هستند. باشگاههایی چون استقلال، پرسپولیس، ابومسلم و صنعت نفت و... همینها و همانها که بالاتر عرض شد روزگاری نه چندان دور فقط یک تیم فوتبال نبودند، بلکه در حد و سهم خود یک «مکتب» بودند که به بازیکن درس فوتبال و زندگی میدادند و ترکیب کلی آنها به فوتبال ملی ما «هویت» میبخشید. بدون تردید یکی از دلایل این امر یعنی «هویت داشتن» باشگاهها و مشخص بودن راه و رسم و خط مشی ومرام آنها رعایت اصل «ثبات» بود. ثباتی که بر سراسر چارت سازمانی و تشکیلاتی این تیمها جاری و حاکم بود. ثباتی که از «مدیریت» باشگاه شروع میشد و تا نگهبان در ورودی و آبدارچی زحمتکش تداوم مییافت. ثباتی که اجازه برنامهریزی، اجرای برنامهها، انگیزه برای دفاع از اصول و... را به آن تیم و سازمان میداد و به آنها جرات میبخشید که از باختن نهراسند و برای بردن و ماندن تن به هر باج دادن و منتکشی و دست زدن به هر وسیله مشروع یا نامشروعی ندهند. امروز فوتبال ما از بیهویتی رنج میبرد، چون بر تاروپود آن، بنیاد و اساس آن، اصل «ثبات» رعایت نمیشود. در یک کلام برای اینکه شکلدهندگان به فوتبال ما یعنی باشگاه (با عرض پوزش) غالبا بیصاحب هستند و هر روز هر کس از راه میرسد، نسخه و راهحل و منش و روش خودش را حاکم میکند، آدمهای خودش را میآورد، بازیکنان خودش را میآورد، مربی مورد نظر خودش یا مشاورانش(!؟) را میآورد و... این است که مثلا اگر از بنده نوعی سؤال شود ترکیب تیمی مثل ملوان بندرانزلی، یا پرسپولیس ده سال پیش را راحتتر میگویم یا ملوان و پرسپولیس 35، 36 سال پیش را، بدون مکث و درنگ دومی را انتخاب میکنم چون تیمها از نظر بازیکن، هم «ثبات» و هم «هویت» داشتند. رنگ پیراهن معنی داشت، پیراهن باشگاه ارزش داشت، احساسات و علاقه و توقع هواداران در نزد بازیکن و سایر ارکان تیم اهمیت داشت و به این راحتیها که امروز میبینیم و اسمش را هم میگذارند «حرفهایگری»! پیراهن و نام باشگاه تعویض نمیشد و تغییر نمییافت.
امروز از مدیران تا بازیکنان، همه خود را «میهمانان فصلی» تیمها میدانند، نه سربازان و خدمتگزاران هواداران و مردم. عرض کردیم، سخن درباره این مقوله خیلی فراوان و طولانیتر از این حرفهاست. اینجا ما به همین اشاره بسنده میکنیم و از مسئولان محترم ورزش میخواهیم که برای «بازیابی هویت فوتبال» ما کاری بکنند. فوتبالی که در دورانی اسمش «فوتبال ایران» بود و نامش لرزه بر اندام حریفان ریز و درشت آسیا میانداخت و تیم برتر و بلامنازع آسیا با سه دوره قهرمانی پیاپی در مهم ترین آوردگاه قارهای بود و...
فوتبالی که افکار و آدمهای کوچک اما پرمدعا، جریانات تازه از گرد راه رسیده و هنوز غوره نشده، مویز شده بودند. به بهانه مدرن شدن، علمی شدن، رسیدن به فوتبال روز دنیا و به اسم «فوتبالفارسی» به جان خودش، سابقهاش، بزرگانش و... افتادند و... با کمک ابزار در اختیار «هویت» آن را که امروز مربیای مثل کروش لزوم بازگشت به آن را تذکر و یادآوری میکند(و این حرفهایش از جانب همین جریانات بایکوت میشود!) آماج تحقیر آمیزترین و شدیدترین حملات به ویژه از نوع «رسانهای» و علیالخصوص از نوع «تصویری» آن، قرار دارند و... شد، آنچه که شد! تا عنان قلم از کف نرفته، برگردیم سر حرف قبلی و برای این شماره تمامش کنیم. برای نجات فوتبال از بحران بیهویتی که اخلاق و فن آن را آسیب جدی رسانده، یکی از کارها رعایت اصل «ثبات مدیریتی و تشکیلاتی» است. با مدیریتهایی که عمر مدیریتیشان 2 و حداکثر 3 سال است نمیتوان هویت فوتبال ایران را احیاء کرد. میدانیم که برای رعایت اصل ثبات باید شرایطی در شخص مدیر و شرایط و ابزاری برای تداوم عمر مدیریت و ثبات آن، فراهم آید، میتوان برای شروع این امر ضروری و حیاتی، حداقل در بحث «شرایط» مدیر و «لوازم ضروری برای دوام مدیر» فکر و... آنها را در عمل به کار بست تا حداقل بهانهای برای دست زدن به تغییرات پیاپی و عدم رعایت اصل ضروری ثبات مدیریتی، وجود نداشته باشد و...