چرا «خودکفایی در کشاورزی مزخرف» نیست؟!
مانور دروغین دوگانه قحطی آب یا ادامه کشاورزی
اشاره:
یکی از جالبترین بحثهایی که به محض ابلاغ سیاستهای کلی افزایش جمعیت به ناگاه با حمایت مجموعهای از رسانههای داخلی و خارجی در ایران به جریان افتاد، بحث بحران «بی آبی» است. موضوعی که با توجه به حجم وسیع تبلیغات دولتی و در عین حال فقدان برنامهریزی و تلاش مشهود برای مدیریت منابع آبی و جلوگیری از هدررفت بالای آب در کشورمان، مقداری عجیب مینماید. علاوه بر آن تحریک بیش از حد رسانههای خارجی معاند از جمله بیبی سی فارسی، خودنویس، دویچهوله فارسی و غیره در کنار بازیسازی برخی از مدیران سیاست زده همچون رئیس سازمان محیط زیست همراه با بالا بردن عَلَم «مبارزه با کشاورزی و دامداری» به علت حفظ منابع آب، به سرخ شدن پرونده ادعایی «بی آبی در ایران» حقیقتاً کمک شایانی کرده است. در این یادداشت تلاش میکنیم با استناد به بخشی از تحقیقات انجام شده در این حوزه، از چند و چون بحران مذکور مطلع شده و راهکارهایی برای مواجهه با مشکلات بیابیم.
کم آبی یا قحطی؟
قرن 21 قرن كم آبي است و این گرفتاری در همه دنيا قابل اثبات است و افت آبهای زيرزميني در اكثر نقاط جهان رخ داده است. كم آبي در منطقه خاورميانه از جمله ايران نیز جدي است. بنا بر بررسیهای فائو شدت «برداشت از منابع آب زیرزمینی در قسمتهای وسیعی از چین، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، ایران، ایالات متحده آمریکا، مکزیک و اروپا در بالاترین میزان قرار دارد. چنین فرایندی «میتواند» منجر به از دست رفتن ذخایر آب شیرین در زمانی که ذخیره آب زیرزمینی برای تامین امنیت آبی و سازش با تغییرات اقلیمی بسیار حیاتی است، شود.»
آب برای انرژی یا کشاورزی؟
بارندگي ايران كمتر از يك سوم متوسط بارندگي جهان و پتانسيل تبخير در ايران 3 برابر پتانسيل تبخير جهان است. به عبارت ديگر آب قابل برنامه ريزي ایران، حدود يك نهم جهان است. حدود 75 درصد بارندگي تنها در 25 درصد از سطح كشور فرو مي ريزد و حدود 75 درصد بارندگي در فصول غير آبياري و در زمانهايي اتفاق مي افتد كه گياه نياز آبي ندارد و به ذخيره سازي آب نیز توجه كافي نمي شود. در اين شرايط مقايسه بهره وري با ديگر كشورها مقايسه مناسبي نیست. بلکه سوال اصلی اين است كه جهت تأمين و ذخيره سازي آب براي زمان مورد نياز گياه چه سازه اي در كشور ايجاد و احداث شده است؟ براي تأمين، توليد و ذخيرهسازي آب كشاورزي چه اقدام درخور و شايستهاي انجام شده است؟ واقعيت اين است كه اغلب سازه هاي آبي با ظرفيت بالا براي توليد انرژي و برق و با هدف خاص تأسيس شدهاند و استفاده كشاورزي هدف فرعي بوده است! حتي براي كانال هاي انتقال آب اين سدها، اقدامي بايسته صورت نگرفته و هنوز كانالها و شبكههاي آن تكميل نشدهاند. در سرزميني كه منابع انرژي فسيلي و غير فسيلي و منابع انرژي زاي پاك همچون آفتاب و باد و... وجود دارد و حتي از زباله مي شود انرژي توليد كرد، آب اين عنصر باارزش و كمياب براي توليد انرژي اختصاص مييابد و سطح عظيم و عرصه وسيعي به درياچه پشت سدها اختصاص يافته است!
حقایق تلخ پشت پرده سیاه بازان
نكته قابل توجه اين است كه جامعه نگران هدر رفت آب پشت اين سدها نبوده و نيست و هدررفت آب در این حوزه در محاسبات و تحليلها منظور نمي گردد و در آمار و اطلاعات و يا هيچ منبعي ميزان آب اختصاص يافته به توليد انرژي و برق محاسبه نشده و حساسيتي در اين زمينه وجود ندارد يا ابراز نمي شود! در برخي نيروگاهها، براي خنك كردن سيستم هاي حرارتي نيز آب بسيار زيادي مصرف مي شود. اين رويكرد تنها مختص به گذشته نبوده و هنوز حاكم است!
اكنون به راحتي گفته مي شود در بخشي از كشور تمامي سدهای حوضه اروميه (به جز دو سد با پيشرفت 99 درصد) تعطيل شده است! واقعاً بايد توجيه نمود و توضيح داده شود كه چه كسي و چه نهادي چنين مسيري را پیش روی كشور گذاشت؟! امروز دیگر نميتوان به چنین افرادی تكيه كرد و راه حل هاي پيشنهادي را بدون واهمه پذيرفت! به عبارت ديگر كساني كه مسئله ايجاد كردند، خود نمیتوانند برای مشکلات ایجاد شده راهکار ارائه دهند.
بايد يك سيستم ديواني در قالب ديوان مديران شكل بگيرد كه در آن مديران، همواره پاسخگوي تصميمات و اقدامات خود باشند، نه اينكه فرار به جلو كنند و خيلي راحت بگويند اين تعداد سد تعطيل شود! اين يك فاجعه مدیریتی بوده و لاجرم نيازمند اصلاح است. ما در کشوری زندگی میکنیم که هوچی بازان با اهداف خاص در حوزه امنیت غذایی، سوار بر پروپاگاندای رسانهای براي توليد انرژي برق، از ارزش ذاتي و ارزش اقتصادي آب صرف نظر میکنند و به قول معروف صدایش را در نمیآورند، اما به نام «حفظ دریاچه ارومیه» نظرسنجی تعطیلی کشاورزی در دو استان سرآمد در حوزه کشاورزی کشور را ارائه میدهند!
طرح «نکاشت» با هدف گذاری و دوگانهسازی غلط حفظ دریاچه ارومیه و قربانی کردن کشاورزی، توسط مشاور جهانگیری با سابقه منفی 13 ساله در وزارت کشاورزی ارائه شد که پیش از این در سخنانی مشعشع گفته بود: «خودکفایی در کشاورزی مزخرف است(!)»
کشاورزی شرط توسعه یافتگی
واقعيت تاريخي اين است که كشاورزي مسير توسعه كشورها بوده و كشور توسعه يافته اي وجود ندارد كه كشاورزي آن توسعه نيافته باشد. حتی پس از پایان مراحل پیشرفت و توسعه نیز حمایت یارانهای از کشاورزی پایان نیافته است! براساس سیاست حمايت يارانه اي که توسط مركز ملي تحليل سياست هاي آمريكا منتشر شده، مجلس سناي آمريكا بطور متوسط سالانه پرداخت 100 ميليارد دلار و براي دهه آينده 955 ميليارد دلار يارانه به بخش كشاورزي را مصوب نموده است.
بالغ بر 40 درصد بودجه سالانه كشاورزي اتحاديه اروپا نیز اختصاص به پرداخت يارانه دارد. اين رقم براي سال 2010حدود 57 ميليارد يورو بوده است! پرداخت يارانه به كشاورزي داراي آن چنان اهميتي است كه در صورت حذف آن چين و هند كه 40 درصد جمعيت جهان را تغذيه ميكنند، قادر به تأمين امنيت غذايي خود نخواهند بود!
بازگردیم به ایران...چند درصد از 90 درصد آبي كه ادعا مي شود به كشاورزي اختصاص مييابد، براساس «كنتور» به كشاورزان تحويل ميشود؟ آيا در بهترين شرايط اين ميزان به 10 درصد مي رسد؟ چرا زمينه مناسب براي تحويل حجمي آب به کشاورز فراهم نشده است؟ واقعاً با توجه به جميع جهات نسبت بهره وري در آب كشاورزي و صنعت و شرب و مصرف شهري و خانواده و ساختمان به چه ميزان است؟ آيا همين كه سهم صنعت و يا سهم مصرف خانوار تحت عنوان شرب كم است بايد از كنار ميزان بهره وري آن گذشت؟ اصلاً برمبناي چه منطق و استدلالي ادعا مي شود سهم بخش كشاورزي زياد است؟! چرا طوري وانمود مي گردد که گویی «آب» كاملا كنترل شده و در «بطري» تحويل كشاورز مي شود و كشاورز بايد و مي تواند در زمان نياز به گياه آب دهد و حتي درصدي از آن را بايد به مصرف شهري و صنعت هم اختصاص دهد و در اين صورت هيچ مشكلي ايجاد نميشود؟! چرا درمديريت آب به قانون توجه كافي نمي شود و حفاظت و صيانت از آب مورد توجه قرار نمي گيرد تا امروز شاهد حفر دهها هزار چاه غيرمجاز نباشيم؟
کدام نرخ بهرهوری؟
علاوه بر اين يك خطاي استراتژيك اتفاق افتاده و آن هم نحوه محاسبه بهره وري است. اگر براساس تعريف بپذيريم كه بهره وري نسبت داده به ستانده است و همه فاكتورهاي ديگر را بي اثر فرض كنيم بايد دقيقاً ميزان آبي را كه به گياه داديم و ميزان آبي كه گياه مصرف نموده است را محاسبه كنيم، در اين محاسبه دو انحراف مهم صورت ميگيرد؛ اولاً آب از محل استحصال حساب مي شود در حالي كه بايد آبي كه در مزرعه و پاي بوته گياه ريخته مي شود محاسبه گردد و نبايد عبور آب از كل مسير را به حساب كشاورز گذاشت و آن هم باید به شكل برآورد كارشناسي باشد. ثانياً محاسبه براين اساس صورت مي گيرد كه نياز خالص آبي و نياز ناخالص آبي چقدر است. در اينجا اشتباه بدين صورت است كه فرض گرفته مي شود به ميزان نياز، آب به گياه اختصاص داده مي شود در حالي كه اينچنين نيست. مثلاً نياز آبي يك هكتار گندم 6/5 هزار متر مكعب در هكتار است در حالي كه در واقعيت اين ميزان آب به مزرعه اختصاص پيدا نمي كند و كم آبياري صورت مي گيرد. براي تقريب به ذهن مثلا يك نفر در سن 20 سالگي روزانه بايد 120 گرم پروتئين و 3000 كيلو كالري انرژي دريافت كند تا نياز فيزيولوژيک او تأمين شود، اما در اغلب جوامع به كمتر از اين ميزان دسترسي يافته ولي متابوليسم او فعال بوده و به حيات ادامه ميدهد ولی در هر حال سوء تغذيه وجود دارد. بنابراين دقت در نحوه محاسبه بهره وري هم داراي اهميت است.
قحطی آب دروغ است
پس آنچه اکنون ایران با آن دست و پنجه نرم میکند، بحران مصرف آب در حوزه «کشاورزی» یا «خانگی» نیست و هیچ قحطی آبی نیز در معرض وقوع نیست. بلکه ضعف شدید مدیریت و بیبرنامگی موجب شده دارایی و ثروت کشورمان در حوزه «آب» به هدر رفته و با بحرانی خودساخته مواجه شویم. در این میان داد امثال کلانتری و ابتکار و وزیر نیرو بر سر کشاورز و دامدار ایرانی و ارائه تزهای مضحکی همچون «ضرورت کوچ 50 میلیون ایرانی به علت بیآبی از کشور» برآمده از نظرات کسانی است که در خصوص انگیزشهای خاص آنها لازم است تحقیقاتی جدی صورت گیرد و گرنه چه کسی باور میکند یک مسئول اجرائی مهم به جای برنامهریزی و چاره اندیشی برای بخشی از سیاهه ذکر شده، پیشنهاد دهد «معصومه ابتکار» مدیر حوزه آب در کشور شود که بیشتر وقتش در این رابطه صرف سیاسی کاری و نامه نگاری برای تعطیلی «سدسازی در کشور» و هدم «کشاورزی و دامداری» است!
آب در برابر استقلال
هیچ جریان یا گروه رسانهای پر قدرتی از پس تخریب مفاهیمی همچون «استقلال» یا «آزادی» با یک دوئل مستقیم برنمی آید. ارزشهایی همچون «استقلال» بالذات در همه جای دنیا مثبت و خواستنی تلقی میشوند و کسی نمیتواند به نام «تجارت آزاد» و «تعامل با جهان» دیگران را قانع کند که دست از استقلال خود کشیده و تبدیل به کشوری وابسته شوند. داستان «بحران بیآبی» در ایران نیز بیشباهت به مثال ارائه شده نیست.
استقلال كشور از اهداف محوري انقلاب اسلامي است. دستيابي به اين مهم بدون توجه به تأمين مواد غذائي غيرممكن است. با عنايت به اينكه بخش كشاورزي و منابع طبيعي تأمين كننده مـواد غـذائي كشور است، لذا توجه به اين بخش و فراهم نمودن شرايط توسعه اي براي آن از روي حكمـت بـوده و در حقيقت استقلال و امنيت و عزت سياسي كشور را تضمين مينمايد.
سياستمداران اذعان دارند كشاورزي در فرايند پیشرفت نقش حياتي داشته و عزم و اراده سياسي و بسيج منابع براي توسعه اين بخش ضروري است. دركشورهاي توسعه يافته با اتكا به فناوريهاي نوين و حمايت هاي هدفمند نسبت به ارتقا بهرهوري و بهبود عملكرد در واحد سطح برای ايجاد امنيت غذايي، اهتمام ويژهاي صورت ميپذيرد. در برخي از اين كشورها با اعطاي يارانه هدفمند به اندازه نيمي از ارزش محصولات از توليد كننده و محصول حمايت به عمل مي آيد. در بسياري از كشورهاي درحال توسعه نيز براي توسعه پايدار و تكميل زنجيره ارزش سرمايهگذاري مناسبي صورت گرفته و از كشاورزي حمايت مي شود به این ترتیب كشاورزي دركل فرآيند توسعه ملي، نقش حياتي ايفا مي كند.
با این وجود، كشاورزي در ايران از حداقل حمايت برخوردار بوده و از تنگناهاي سرمايهگذاري و زير ساختي و زيربنايي در رنج است و با توجه به كاركرد آن در ابعاد مختلف از جمله اقتصاد و امنیت استراتژیک، نيازمند توجه ویژه است.
هجمه به امنيت غذايي به بهانه بحران آب
اینگونه است که هجمه به امنيت غذايي و خودكفايي ضمن اينكه به دلايل متعدد ناصـواب مـي باشـد از نگـاه صـرف «بحران آب» هم جاي تامل دارد و به شدتي كه در رسانهها و افكار عمومي در جامعه مطرح مي شود، نگراني فزاينده ايجاد نموده و هر گونه اقدامي را تحت الشعاع فضاي ايجاد شده قرار مي دهد. از جمله القای این موضوع به مردم که فرزندآوری یا کشاورزی و دامداری رفتارهایی در مسیر افزایش «بحران بیآبی» محسوب میشوند! حقیقتا چنین عملیات روانی جدی در حوزه «اذهان عمومی» نیازمند ورود هوشمندانه نهادهای امنیتی و قوه قضائیه است. کما اینکه پیش از این در موضوعاتی همچون «ارتباط پارازیت و سرطان و سقط جنین» و «بنزین تولید داخل و ابتلا به سرطان» مانوری مشابه و بلند مدت در کشور اجرا شد و متاسفانه نهادهای امنیتی و قضایی از ماجرا جا ماندند!
از طرفي بايد ملاك و مبنا را درست طراحي كرد تا فضا برای هوچی گری مدعیان، این چنین گشوده باقی نماند و جدلها به سمت بحثهای علمی و چاره جوییهای حقیقی مدیریت شود. صـرف بيان اين نكته كه تعداد چاههای حفر شده در کشور زياد است، حقیقتا جاي تامل دارد و علمی محسوب نمیشود. هند 20 ميليـون چـاه دارد ولـي برخـورد با آن متفاوت است. آيا تعداد چاه مهم است يا ميزان آبي كه استحصال ميشود؟ اين كه چـه تعـداد چـاه مي توان فرضاً در اطراف دریاچه ارومیه حفر نمود يا چه ميزان آب استحصال گردد در هاله اي از ابهام است. براساس آمار رسمي، در يك دوره تعداد چاه 16 برابر افزایش یافته اما ميزان استحصال آب تنها 5 برابر شده است. بررسيها نشان مي دهد كه مناطق ممنوعه در توليد محصولات كشاورزي از نظر شدت بحران و تاثير آن يكسان نيستند. ممنوعه بودن دشتها مترادف با عدم امكان افزايش توليد محصولات راهبردي و حصول به خودكفايي در همه اين سطح و همه دشتها وتعطيلي كشاورزي كشور نيست. در بـدترين شرايط حدود 25 درصد از توليد كشاورزي در دشت هايي صورت مي گيرد كه در موقعیت بحران قرار دارند.
منابع آب مشترك و متعلق به عموم مردم است. در برداشت آن بايد منافع ملي براي همه اصل باشد. بدون ترديد، برداشت بي رويه موجب مشكلات زيادی از جمله شور شدن و از دست رفتن منابع مي شود، پس ظرافتها و حساسيتهاي خاص در سياست گذاري هاي كوتاه مدت و بلندمدت نياز است و در این میان هیچ فضایی برای موج سواران و اخلالگران امنیت ملی باقی نمیماند. در یادداشت هفته بعد، از منافع همهگیری شایعات حول محور در پیش بودن قحطی آب و ضرورت واردات محصولات کشاورزی و سودهای هنگفت دلالان واردات گندم و میوه و رابطههای عجیب و غریب لابی ایرانی و آمریکایی خواهیم نوشت، انشاءالله. ۱
ــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. برداشتی آزاد از مقاله « چند گفتار پیرامون بحران مدیریت در آب»، نوشته دکتر مجتبی پالوج