67 سال از روز «فاجعه» گذشت
ننگ نکبت بر پیشانی اسرائيل
یوم النکبه یا روز نکبت، اصطلاحی است که اشاره به جنگ اسرائیل و فلسطین در سال 1327 دارد که در نتیجه آن، هزاران فلسطینی به اجبار ترک وطن کردند و آواره سرزمینهای دیگر شدند. به عبارت دیگر، یومالنکبه اشاره به روز منحوسی دارد که در آن روز، رژیم جعلی صهیونیستی تشکیل شد.
فلسطینیها به طور عادی کلمه «نکبت» را برای توصیف حوادث فاجعهباری که در پی اشغال سرزمینهای اشغالی به همراه داشته، به کار میبرند.
اظ نظر فلسطینیها این روز یادآور روزهای تلخ یعنی اشغال سرزمینشان و مصادره اراضی و اولین موج آوارگی و اخراج بیش از 800 هزار فلسطینی از خانه و کاشانهشان است.
بعد از گذشت 67 سال از تشکیل این غده سرطانی و اشغال سرزمینهای اشغالی، اکنون شمار آوارگان فلسطینی به 5 میلیون نفر رسیده که همچنان بر تعداد آن افزوده میشود. بیشتر این آوارگان در اردوگاههایی در کرانه باختری، نوار غزه و دیگر کشورهای همسایه عربی زندگی میکنند.
67 سال از صدور قطعنامه ننگین تقسیم فلسطین گذشت و صفحهای دیگر از قطعنامههای تبعیضآمیز سازمان ملل دوباره ورق خورد و خاطرات تلخ یک ملت آواره و ستم دیده بار دیگر زنده شد و در کنار آن تجاوزات، حملات، بازداشتها و سرکوب روزانه این ملت بر تلخی این خاطرات میافزاید.
در واقع تنها نمیتوان صهیونیستها را عامل توطئه اشغال و آوارگی ملت فلسطین دانست. بلکه باید این حقیقت را هم در نظر گرفت که اشغال فلسطین نتیجه پروسهای بود که در سال 1897 میلادی در شهر «بال» سوئیس شروع شد و طی مراحلی با قیمومت انگلستان بر فلسطین و صدور اعلامیه شوم بالفور در سال 1917 میلادی مقدمات حضور صهیونیستها در فلسطین و واگذاری این سرزمین به آنها فراهم گردید تا این که سازمان ملل متحد در تاریخ 29 نوامبر سال 1947 میلادی نزدیک به یک سال قبل از وقوع فاجعه دردناک اشغال فلسطین در سال 1948، قطعنامه شمار 181 خود را در مورد فلسطین صادر کرد و این کشور را میان صهیونیستها و اعراب تقسیم کرد.
32 کشور از جمله آمریکا و انگلیس و کشورهای اروپایی به این قطعنامه رای مثبت دادند و 13 کشور به آن رای مخالف و 10 کشور هم رای ممتنع دادند.
این زمان بود که توطئه «اشغال قلب جهان اسلام» توسط مجامع بینالمللی شکل آشکارتری به خود گرفت و قطعنامه 181 در سازمان ملل مهر تاییدی شد بر وجود یک توطئه جهانی برای اشغال فلسطین و جدا کردن این منطقه مهم و حیاتی از پیکره کشورهای اسلامی و عربی و واگذاری آن به مهاجران صهیونیست.
این گونه بود که در آن زمان، سازمان ملل با تصویب این قطعنامه زمینه اشغال فلسطین و آواره شدن میلیونها فلسطینی بیگناه را فراهم کرد و عملا پا به عرصه پروسه واگذاری فلسطین به صهیونیستها گذاشت.
جالب این که درآن زمان حتی خود صهیونیستها با این قطعنامه مخالفت کردند، علت مخالفت آنها با این قطعنامه به زیاده خواهی صهیونیستها باز میگشت. آنها معتقد بودند که پس از تصویب این قطعنامه تنها صاحب نزدیک به نیمی از مساحت فلسطین میشوند در حالی که به دنبال کل فلسطین بودند تا از آن پلی برای تحقق توهم دیرینه «صهیونیسم» یعنی تشکیل «اسرائیل بزرگ» از نیل تا فرات بسازند.
اما نزدیک به یک سال بعد از این قطعنامه، فلسطین به طور کامل به اشغال صهیونیستها در آمد و فاجعه آوارگی و بیخانمانی ملتی در تاریخ نوین که شعار دموکراسی و آزادیخواهی را سر میدهد، شکل گرفت که مجامع جهانی، سازمان ملل، کشورهای اروپایی و غربی در این جنایت شریک صهیونیستها بودند.
در این میان، کوتاهی کشورهای عربی و اسلامی بر کسی پوشیده نیست و همه واقفند که اگر سستی و ضعف و چند دستگی کشورهای عربی نبود، ما اکنون شاهد دردناکترین واقعه تاریخ یعنی مسئله فلسطین نبودیم و آوارگی این ملت مظلوم را به نظاره نمینشستیم.
مردم فلسطین شصت و هفتمین سالروز اشغال کشورشان توسط رژیم صهیونیستی را با برگزاری تظاهرات و تجمعهایی تحت عنوان «روز استقلال آنها روز نکبت ماست» به افکار عمومی جهان یادآور میشوند.
در این روز 15 مه (25 اردیبهشت) راهپیماییهایی در مناطق مختلف فلسطین در اعلام مخالفت آنها با سیاستهای نژاد پرستانه رژیم صهیونیستی برگزار میشود.
رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر تلاش فراوانی کرده تا مانع برگزاری روز نکبت شود اما در برابر تعداد زیاد شرکتکنندگان در این راهپیماییها تاکنون ناموفق بوده است.
این رژیم پنج سال قبل قانونی تصویب کرد که به دنبال آن بودجه شوراهای شهر و روستا که از برگزاری راهپیماییهای نکبت حمایت میکنند کاهش پیدا میکند اما این مساله هم مانع برگزاری این راهپیماییها نشده است.
ریشه تاریخی
اگر چه رژیم صهیونیستی در سال 1327 تنها یک روز پس از خروج آخرین سرباز انگلیسی از فلسطین تشکیل شد، اما این اقدام زمینهها و ریشههایی داشت که به گذشتهها و افکار نامقدس باز میگشت. زمینهسازی برای تشکیل این رژیم به نیم قرن قبل از روز اعلام تشکیل این رژیم یا روز نکبت باز میگردد.
پس از برپایی نخستین کنگره صهیونیسم در سال 1865 میلادی در شهر «بال» سوئیس و تصویب تشکیل «دولت یهود» در سرزمین فلسطین، مهاجرت صهیونیستها به این سرزمین تحت حمایت استعمار انگلیس توسط «سازمان جهانی صهیونیسم» آغاز شد. چهار سال پس از این تاریخ، سازمان جهانی صهیونیسم با هدف تسریع در روند مهاجرت یهودیان، شرکتی تحت عنوان «صندوق ملی یهود» تشکیل داد تا برای سکنی گزیدن یهودیان مهاجر در فلسطین زمین تهیه کند. زمینهای تهیه شده توسط این صندوق به عنوان «دارایی غیر قابل انتقال مردم یهود» محسوب میشد.
پس از پایان جنگ جهانی اول، مهاجران یهودی به سمت فلسطین روانه شدند. در این تاریخ «آژانس یهود» برای هماهنگسازی و تسریع در روند مهاجرت صهیونیستها تشکیل شد.
با روی کار آمدن هیتلر در آلمان، نازیسم بهانهای شد تا روند مهاجرت یهودیان صهیونیست به فلسطین شدت یابد بهگونهای که شمار صهیونیستهای ساکن در فلسطین به بیش از 650 هزار نفر در سال 1327 رسید، این در حالی بود که تنها 12 درصد از خاک اشغالی فلسطین در تصرف صهیونیستها بود.
از این زمان به بعد با حمایتهای علنی استعمار انگلیس، خشونت برنامهریزی شده صهیونیسم با هدف فراری دادن فلسطینیها و اسکان صهیونیستهای مهاجر آغاز شد. جنبش «عزالدین قسام» در همین دوران شکل گرفت اما توسط انگلیسیها سرکوب شد. در سال 1326 سازمان ملل که تازه توسط طرفهای پیروز جنگ جهانی تشکیل شده بود و کاملا در اختیار آنان قرار داشت قطعنامهای صادر کرد و سرزمین فلسطین را به دو بخش یهودی و فلسطینی تقسیم کرد.
بلافاصله پس از صدور قطعنامه 181، کشتارهای خونین گروههای ترور صهیونیستی آغاز شد، از سال 1326 تا اردیبهشت 1327 چند کشتار وسیع از جمله بلده الشیخ، سعسع، الجلیل، قطار قاهره، حیفا، دیر یاسین و ناصرالدین توسط گروههای ترور صهیونیستی «هاگانا اشترون» انجام گرفت که در این قتلعامها هزاران فلسطینی اعم از مرد و زن و پیر و جوان کشته شدند و صدها هزار نفر از ساکنان بیپناه فلسطینی مجبور به رها کردن خانه و کاشانه خود شدند. تنها در کشتار «دیریاسین» که توسط دو گروه «ایرگون» و «اشترون» انجام شد 254 تن از افراد غیرنظامی کشته شدند.
و سرانجام در چهاردهم ماه مه، انگلیس استعمارگر از حضور خود در فلسطین چشم پوشید و همزمان با خروج کمیسر عالی انگلیس از فلسطین، صهیونیستها به سرکردگی «دیوید بن گوریون» موجودیت رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی را با نام «اسرائيل» اعلام کردند و ساعتی بعد از این اقدام آمریکا و شوروی سابق این رژیم را به رسمیت شناختند و آژانس یهود نیز از قطعنامه 181سازمان ملل متحد به عنوان سند شناسایی این رژیم نام برد!
امنیت، کالای نایاب برای صهیونیستها
اما از آنجا که مقوله «امنیت» با هستی و بقای رژیم اشغالگر صهیونیستی مترادف است، لذا تمام امکانات داخلی و خارجی اسرائیل برای حفظ امنیت ملی بسیج شده و روند امنیت و عوامل ذاتی آن پیوسته در حال تغییر، تحول و ارتقا است. 3 تهدید امنیتی اسرائیل را میتوان در عنوانهای زیر مورد بررسی قرار داد:
- تهدیدات ناشی از عدم مشروعیت: بعد از گذشت 67 سال، رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت اشغالگر خود همچنان از سوی اغلب کشورهای منطقه خاورمیانه تحت تحریم است و مورد شناسایی قرار نمیگیرد. به همین دلیل، یافتن همپیمانان وفادار در منطقه در راس سیاست خارجی این رژیم قرار دارد. اگرچه تحولات اخیر نشان میدهد برخی از این کشورهای مرتجع عربی، عملا با صهیونیستها زد و بندهایی دارند.
- تهدیدات ناشی از موقعیت ژئوپلتیک: امنیت ملی رژیم غاصب صهیونیستی تحت تاثیر منفی عامل جغرافیای سیاسی قرار گرفته است. فقدان عمق استراتژیک قابل قبول برای اسرائیل به عنوان یک آسیبپذیری استراتژیک مطرح است. قلمرو محدود اراضی اشغالی و انزوای جغرافیایی از دیگر مسائل ژئوپلیتیکی است که اسرائیل همواره با آن مواجه بوده و استراتژیهای انتقال جنگ به خارج از اراضی اشغالی و رفتارهای هجومی اسرائيل پس از 67 سال به هیچ روی از بار تهدیدات مذکور نکاسته است. رژیم صهیونیستی در حالی به استقبال شصت و هفتمین سالگرد اشغال فلسطین میرود که سیاستهای غاصبانه این رژیم در تصرف خاک همسایگانش همچنان ادامه داشته و موجب همجواری مداوم این رژیم با بحران شده است.
- تهدیدات ناشی از مسائل جمعیتی: تمرکز جمعیتی در چند شهر خاص و کمی جمعیت نسبت به دشمنان منطقهای عامل دیگری در تزلزل امنیت ملی اسرائيل به شمار میرود. نزدیک به 80 درصد ساختار اقتصادی و جمعیتی اسرائیل در سه شهر بیتالمقدس، حیفا و تلآویو قرار گرفته است که با توجه به حساسیت تلفات انسانی برای این رژیم در صورت تهاجم، ضربه شدیدی به موجودیت اسرائيل وارد خواهد آمد.
اما مشکل بزرگتری که در این حوزه، امنیت ملی اسرائیل را تهدید میکند بافت ناهمگون همین جمعیت اندک است. صهیونیسم بینالملل که با شعار «سرزمینی بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین»، فلسطین را اشغال کرد، با توسل به ادعاهای تاریخی و داعیه تلفات انسانی یهود در جریان جنگ جهانی دوم به توجیه مهاجرت صهیونیستها به فلسطین و اشغال آن پرداخت.
و امروزه با گذشت 67 سال از اشغال فلسطین مسایل و پیامدهای ناشی از بافت ناهمگون فکری اجتماعی و اقتصادی اسرائیل که برخاسته از ماهیت مهاجرنشین جمعیت صهیونیستی است خود به عامل تهدیدآمیز جدیدی تبدیل شده که راهبردهای کابینههای پیشین برای مواجهه با آن تاکنون بینتیجه بوده است. شورش یهودیان اتیوپیاییتبار طی روزهای گذشته، که این رژیم را به مرز جنگ داخلی کشاند، یکی از پیامدهای این باخت ناهمگون است که به نظر نمیرسد، به این زودیها از آن خلاصی یابند.
پایان عمر مترسک
به اعتقاد تحلیلگران امور سیاسی، پیروزی انقلاب اسلامی ایران را باید سرآغاز افول دولت جعلی اسرائیل و آشفته شدن رویاهای صهیونیسم دانست، جراکه این انقلاب ضمن درهم پیچیدن طومار طرحها و مذاکرات سازشکارانه، استراتژی جدیدی در نحوه مبارزه مردم فلسطین و جهان اسلام با سلطهگران جهانی ارائه کرد و آن سلاح «شهادتطلبی» است که «شارون» از آن به عنوان «توازن وحشت» یا «وحشت اسلامی» نام برده و گفته است که «این سلاح مخوف، محصول ایدئولوژی دستگاه حاکم ایران است که در صحنه فلسطین ظهور یافته و ما را در چگونگی جذب این نیروها و اجرای عملیاتهای آن، سردرگم و پریشان ساخته است.»
در تأیید سخنان شارون، «افرایم سینه» از اعضای برجسته حزب لیکود، در کتابی تحت عنوان «آینده اسرائیل» میگوید: «بزرگترین چالش دولت اسرائیل، حکومت اسلامی ایران است. تهدیدات غیرقابل تصور جمهوری اسلامی ایران، حیات دولت یهود را به مخاطره افکنده و نفوذ ایدئولوژیک این حکومت در جنبشهای افراطی منطقه، همراه با توانمندیهای دفاعی جمهوری اسلامی ایران، دولت اسرائیل را که از کمبود جمعیت و فقدان عمق استراتژیک رنج میبرد، با چالشهای جدی و ساختارشکن مواجه ساخته است.»
امروز ورای امپریالیسم رسانهای که میکوشد از جامعه صهیونیستی یک «کل» غیرقابل گسست و از رژیم صهیونیستی یک «قدرت همیشه برتر» و تصویری واضح و فراموش نشدنی ارائه دهد، واقعیت آن است حیات رژیمی که همزاد «نژادپرستی»، «تروریسم دولتی»، «نسلکشی»، «ساخت و بکارگیری سلاحهای مرگبار و کشتار جمعی»، «نقض حقوق بشر»، «کشتار غیرنظامیان» و «اشغالگری» است، سخت به خطر افتاده و شمارش معکوس برای فروپاشی و اضمحلال این مترسک دروغین آغاز شده است.
منابع: فارس، تابناک، باشگاه اندیشه و خبرگزاری قدس