علل آشکار و پنهان حمله عربستان به یمن
تحلیلگران مسائل سیاسی دلایل مختلفی را در بیان علل حمله عربستان به یمن برشمرده و اظهار نظرهای متفاوتی را در مورد نتایج این تهاجم وحشیانه مطرح کردهاند. اما بیشک این تجاوز، مغایر قوانین و مقررات بینالمللی بوده و هر دلیلی که داشته باشد، توجیه بیتفاوتی و بلکه حمایت و همراهی کشورهای سلطهگر و حتی سلطهپذیر و نیز نهادهای بینالمللی با این ائتلاف خودساخته امکانپذیر نیست، مگر اینکه همانند سایر رویدادهای مشابه، به نوعی در جهت تأمین منافع غرب و به ویژه آمریکا تعریف شده باشد.
برای درک بهتر مطلب کافی است رفتارهای متناقض غرب به ویژه آمریکا در برخورد با حوادث و رخدادهای سیاسی گذشته و معاصر از جمله؛ نحوه برخورد کشورها و نهادهای مذکور با کودتای نظامی در مصر که توسط گروهی غربگرا علیه حکومت قانونی این کشور صورت گرفت و متقابلاً واکنش آنها نسبت به حرکت مردمی یمن که علیه یک حاکم دیکتاتور صورت گرفته است، مورد مقایسه قرار گیرد.
در مورد اول نه تنها سازمان ملل در برابر رخداد صورت گرفته سکوت اختیار کرد، بلکه اقدام کودتاگران مورد تأیید و حمایت مالی و سیاسی غرب و آمریکا هم قرار گرفت و سرانجام از تأیید نهادهای بینالمللی نیز برخوردار شد، اما در مورد دوم در یک واکنش کاملاً متفاوت، نه تنها خواسته مردم بیدفاع و انقلابی یمن با بیمهری کامل غربیها مواجه شد، بلکه با نادیده انگاشتن آشکار دموکراسی و حقوق بشر مورد ادعای غرب، در اولین فرصت تجاوز خودسرانه و غیرقانونی عربستان و حامیان آن به کشور یمن به تأیید سازمان ملل و کشورهای استکباری رسید و طی یک اقدام بیشرمانه و ناجوانمردانه، قیام مردم و نظام جدید و در عین حال ائتلافی یمن از سوی این سازمان مورد تحریم تسلیحاتی و مالی قرار گرفت و مردم این کشور حتی از کمکهای دارویی و غذایی نیز محروم شدند.
این رفتار دوگانه و بلکه چندگانه کشورهای غربی و به خصوص آمریکا اگرچه ریشه در ایدئولوژی و مبانی منحط فکری و نظری دنیای سرمایهداری غرب دارد و بیانگر استیصال و درماندگی کشورهای استکباری در برابر تحولات جهانی در دهههای اخیر است، اما اهداف و علل آتشافروزی و حمایت همهجانبه دشمن از این جنگ و همچنین امکان ادامه و نتایج و دستاوردهای این منازعه برای عربستان را باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد.
الف- دلایل و اهداف فرا منطقهای: از نگاه فرا منطقهای، مهمترین اهداف دشمن از زمینهسازی برای بروز جنگ و ایجاد درگیری بین عربستان و یمن را میتوان در موضوعات ذیل خلاصه نمود:
تحقق سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن از طریق دامن زدن به اختلافات قومی و قبیلهای و دینی و مذهبی در سرزمینهای اسلامی، نسلکشی مذهبی از طریق تداوم و گسترش جنگهای نیابتی بین مسلمانان، اثبات و اثربخش نمودن سیاست اسلامهراسی و ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی از طریق ایجاد ناامنی در منطقه، افزایش تسلط بیشتر بر کشورهای منطقه از طریق درگیر ساختن آنها با یکدیگر، فراهم نمودن شرایط تجزیه کشورهای اسلامی به کشورهای کوچک با قابلیت کنترل بیشتر، افزایش فروش محصولات نظامی بنگاههای تسلیحاتی غرب و مهمتر از همه، منحرف نمودن افکار عمومی جهان اسلام از مقابله با دشمنان اصلی و در نهایت تخریب امکانات و زیرساختهای حیاتی جهان اسلام و چپاول منابع کشورهای اسلامی و حتیالمقدور حذف و تضعیف دین اسلام و جلوگیری از پیشرفت مسلمین.
آمریکاییها تلاش کردند تا با مشروعیت بخشیدن به این جنگ کاملا غیرقانونی یمن از طریق سازمان ملل و همراه کردن سایر کشورهای غربی با این اقدام، امکان ایجاد اجماع جهانی و تشکیل یک ائتلاف بینالمللی برای ورود مستقیم یا غیرمستقیم به درگیری احتمالی میان ایران و عربستان بر سر این منازعه را فراهم نمایند، تا به خیال خام خود شاید بتوانند با استفاده از همکاری دیگران به اهداف پلید خود برای نابودی انقلاب اسلامی دست پیدا کنند، در حالی که این سناریو نیز خود گویای درک نادرست از شرایط جدید جهانی و ناآگاهی سردمداران نظام استکبار از موقعیت متزلزل غرب و آمریکا نزد افکار عمومی جهان است.
ب- دلایل و اهداف مورد ادعای عربستان: در این رابطه میتوان علاوه بر موارد فوق اهداف متعددی را برای حکام سعودی نیز متصور شد، بهعنوان مثال؛ از دیرباز تسهیل در دسترسی به آبهای خلیج عدن و تسلط بر باب المندب یکی از آرزوهای بزرگ خاندان آل سعود به شمار میرفته است، به همین دلیل است که وزیر دفاع عربستان در اظهاراتی گستاخانه به خود اجازه میدهد تا در سایه سکوت و همراهی سازمان ملل و کشورهای غربی، علناً از کشورگشایی و الحاق استان حضرموت و احتمالا استان المهره به خاک عربستان به عنوان یکی از اهداف اصلی حمله به یمن نام ببرد.
از سوی دیگر با بررسی نقشه منطقه مشخص خواهد شد که هماکنون شبهجزیره عربستان در احاطه کامل کشورهای انقلابی ایران، عراق، سوریه، یمن، حزبالله لبنان و آتش زیر خاکستر در مصر و سایر کشورهای همجوار قرار دارد و طبیعی است که حکام دیکتاتور آل سعود و همپیمانان وی، برای زهرهچشم گرفتن و انتقام از انقلایون سایر کشورهای مورد اشاره و رهایی از آثار احتمالی و ناخواسته نهضت بیداری اسلامی بر ساختار حکومتهای فاسد و پوسیده خویش و همچنین جلوگیری از قدرت گرفتن حوثیهای یمن و به تبع آن تقویت روحیه مخالفین اهل سنت و به خصوص شیعیان تحت ستم عربستان، تضعیف و تخریب کشورهای نوپای انقلابی را هدف خود قرار دهند.
جلوگیری از نفوذ و دخالت ایران در یمن، هدف دیگری است که به شکل پنهان و آشکار از سوی حکام عرب و غربیها برای این جنگ مطرح شده است و این در حالی است که جمهوری اسلامی بارها هرگونه دخالت در امور داخلی کشورها را نهی نموده و تنها بر سیاست حمایت سیاسی و معنوی از مظلوم تاکید داشته است.
در رابطه با سایر اهداف نیز میتوان به مواردی مانند: تقویت پایگاه و جایگاه وهابیت، تضعیف موقعیت شیعیان در یمن و جلوگیری از اتحاد آنها با اهل سنت، بازگرداندن مجدد یک همپیمان دیکتاتور به حکومت و قدرتنمایی برای اثبات نقش ادعایی رهبری جهان عرب، جلب توجه غربیها و تاثیرگذاری بر روند مذاکرات و کاهش نگرانیهای ناشی از توافق احتمالی گروه 5+1 با ایران و در نهایت رفع اثرات نامطلوب دیپلماسی ضعیف و همچنین جبران خسارت جنگها و سیاستهای شکست خورده قبلی آل سعود و بازگرداندن روحیه سلحشوری مبتنی بر حس ناسیونالیستی به شهروندان عربستانی اشاره کرد.
ج- بررسی امکان ادامه جنگ: موارد فوق واقعیات و بعضاً فرضیاتی هستند که طرح معقول، منطقی، یکجا و یکپارچه آنها نمیتواند، حاصل اندیشه مغزهای فسیل شده و معیوب متجاوزان و خائنین به اسلام و مسلمین باشد و لذا به یاری خدا همه این موارد در ردیف اهداف ناممکنی است که آل سعود بیهوده به کسب آن دلخوش کردهاند، اهدافی که با استناد به سنتها و وعدههای الهی مبنی بر پیروزی نهایی حق بر باطل نه تنها محقق نخواهند شد، بلکه با عنایت به دلایل ذیل استمرار این تجاوز آشکار را ناممکن خواهند ساخت.
در بیان و اثبات این ادعا قبل از هر چیز باید به نفرت مسلمین جهان اسلام و حتی بسیاری از مسلمانان اهل سنت نسبت به رفتارهای جاهطلبانه حکام سعودی و تنفر افکار عمومی جهان از حامیان غربی این حکومت اشاره کرد، تداوم این حملات نه تنها ماهیت دیکتاتورمأبانه حکام آل سعود را برملا و واکنشهای گسترده جهانی را به دنبال داشته، نارضایتی و عدم همراهی تعداد زیادی از شاهزادگان سعودی و نیز تعداد زیادی از صاحبنظران و روشنفکران و بخش عمدهای از قشر محروم این کشور با این خواسته نامشروع حکام جدید را نیز به همراه داشته است.
علاوه بر این؛ ناتوانی ارتش کلاسیک عربستان برای ورود به یک جنگ تمام عیار نامتقارن چالش دیگری است، که حکام سعودی با آن مواجه هستند، ارتشی که علیرغم در اختیار داشتن تسلیحات نسبتا مدرن، از وجود نیروهای متخصص، مجرب و با انگیزه بی بهره بوده و اداره آن به شدت مستلزم استخدام و به کارگیری نیروهای اجارهای از دشمنان اسلام است و درست به همین دلیل است که عربستان تا این لحظه فقط به جنگ هوایی بسنده کرده و علیرغم نگرانی از نتایج قدرت گرفتن گروههای تروریستی و تکفیری و تاثیر آن بر پایههای لرزان حکومت خود در آینده، میکوشد تا با استفاده ابزاری از آنها، در این جنگ به اهداف خود دست یابد.
مشکلات عبور از مرز مشترک در مناطق بیابانی گسترده در شمال شرق یمن و سکونت و تسلط حوثیها و سایر شیعیان سلحشور یمن که در کوره جنگافروزیهای متعدد حکومتهای وقت و رژیمهای مختلف حاکم بر عربستان، آبدیده و مجرب شدهاند، بر این مناطق و سایر مرزهای شمالی یمن، چالش برزگ دیگری است که رفع آن برای ارتش ناکارآمد عربستان بسیار سخت و بلکه ناممکن است.
انسجام شکل گرفته بین اقوام و قبایل مختلف و بسیج و اراده عمومی مردم انقلابی یمن برای مقابله با تجاوز آل سعود، مشکل دیگری است که حکام آل سعود نمیتوانند آن را نادیده بگیرند، چرا که این وحدت و انسجام فراگیر میتواند در حال و آینده به شدت برای آنها هزینهساز باشد.
عدم توفیق در کنترل اعتراضات شاهزادگان معزول و مخالف سعودی و ناتوانی در نفوذ موثر بر جریانهای سیاسی منطقه و نیز حکومتهای همسو و شکست طرح رهبری بر جهان عرب و در نتیجه عدم همراهی و کنارهگیری تدریجی کشورهای فراخوان شده به ائتلاف و اکتفا کردن آنها به حمایتهای ظاهری و غیرعملی از یکسو و پیشبینی شکست و تاثیر نتایج نامطلوب احتمالی این جنگ بر روند تعاملات بینالمللی آینده عربستان با سایر کشورها به ویژه کشورهای تحت سیطره از سوی دیگر، تردیدهای فراوانی را در فکر و ذهن حکام آل سعود برای تداوم این جنگ ایجاد نموده و این مشکل دیگری است که میتواند مانع از استمرار این فاجعه شود.
مرور نتایج قابل پیشبینی: حمله عربستان به یمن همانند تعرض به جان و مال و ناموس فرد حقطلب و بیدفاعی است که با همکاری الوات و قلدرهای محله دست و پای او و خانوادهاش را کاملا بسته باشند و با چوب و چماق به جان وی و خانوادهاش افتاده و جسم و جان و اموال و داراییهای او را نابود نمایند. بدیهی است در چنین شرایطی هر ابله بیدست و پایی خواهد توانست در این تعرض مشارکت و حتی رهبری آن را برعهده بگیرد، اما بدیهی است که عرض اندام در چنین حرکت ناجوانمردانهای نه تنها قدرتنمایی تلقی نخواهد شد، بلکه مشارکت در جنایتی است که کینهها نسبت به افراد معارض را مضاعف و نفرتها را تعمیق خواهد نمود.
بنابراین اولین نتیجه تداوم این جنگ برای عربستان میتواند، افشا و اثبات بیش از پیش ماهیت سرسپردگی و همراهی این کشور با دشمنان قسمخورده اسلام و بشریت و فراگیر شدن افکار ضد آل سعود در ممالک اسلامی و سایر کشورهای جهان و در نتیجه انزوای کامل این رژیم باشد و شرایط برای محاکمه حکام جدید آل سعود به عنوان جنایتکار جنگی را فراهم و امکان سقوط آنها را تسریع نماید.
تحمیل هزینههای سنگین ناشی از بهکارگیری نیروهای اجارهای و استفاده از تجهیزات و مهمات گرانقیمت و به خصوص اعطای رشوههای کلان برای جلب و حفظ حمایت کشورهای غربی و سایر کشورهای همپیمان، ضربات سنگینی به اقتصاد وابسته این کشور وارد نموده و بیشک افشای آن نیز گسترش نارضایتیهای عمومی در داخل این کشور را به دنبال خواهد داشت.
این جنگ نه تنها انسجام مطلوب مورد نظر عربستان در داخل و خارج این کشور را در پی نداشت، بلکه باعث تشدید اختلاف نظر بین شاهزادگان سعودی گردیده و متقابلا در یک رویداد نه چندان غیرمنتظره، باعث ایجاد و تقویت وحدت مردم و قبائل مختلف یمن بر ضد آل سعود شده و اجماع افکار عمومی جهان علیه رفتارهای غیرمنطقی حکام عربستان را نیز تقویت کرده است.
دستاورد نامطلوب دیگر حاصل از این منازعه، تجهیز و توسعه گروههای تکفیری مانند داعش است، در حالی که این اقدام با توجه به عملکرد افراطگرایانه و افکار بلندپروازانه این گروههای مرتجع و جنایتکار برای ایجاد حکومت فراگیر با نام اسلام، قبل از هر کشوری میتواند منافع حکام آل سعود و امکان استمرار حکومت آنها را در معرض خطر قرار داده و به شدت پایههای این حکومت را متزلزل سازد.
عدم همراهی کشورهای فراخوان شده برای اعتلاف و شکست حتمی و قطعی عربستان در این نبرد نابرابر، دستاورد نامطلوب دیگری را برای عربستان رقم زده و اندک اعتبار باقی مانده این رژیم را نیز به تاراج خواهد بود.
اگرچه به ظاهر غرب و در راس آنها آمریکا به حمایت از تجاوز ناجوانمردانه عربستان پرداختند، اما حکام این کشور نباید فراموش کنند که کشورهای غربی و به ویژه آمریکا مدتهاست که به دلایل مختلف از جمله؛ ورشکستگی اقتصادی، مشکلات مختلف فرهنگی و اخلاقی در درون جامعه خود، خستگی و ناتوانی ناشی از جنگافروزیهای متعدد در نقاط مختلف جهان، نفرت افکار عمومی جهان از نظام سرمایهداری و انزوای سیاسی مسئولین آنها، نمیتوانند وارد جنگ جدیدی شوند و لذا با حمایت از این منازعه قصد داشتهاند تا با قربانی کردن آل سعود، از موقعیت عربستان در جهت تامین منافع خود بهره ببرند.
به این ترتیب با اطمینان میتوان اظهار داشت که تنها دستاورد این جنگ برای عربستان، اثبات سرسپردگی برای خدمت به بیگانگان و کمک به کسب اهداف دشمنان قسم خورده اسلام ناب محمدی(ص) بوده است، خدمتی که همانند؛ منازعات تحمیلی به لبنان، لیبی، افغانستان، سوریه، عراق و سایر کشورهای اسلامی، تنها نابودی زیرساختها و سایر منابع و امکانات حیاتی بخش دیگری از جهان اسلام در جهت تضعیف مسلمین و حفظ منافع نظام سرمایهداری و نیز منافع شخصی خاندان آل سعود را در پی داشته و در نتیجه به رسوایی و بیآبرویی ظالمین در نزد افکار عمومی جهان و تسریع در سقوط عاملان و حاکمان آن منجر خواهد شد.
احمدرضا هدایتی