kayhan.ir

کد خبر: ۴۳۵۵۸
تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۶

نقش فوق العاده « استغفار »(خوان حکمت)

فرمود:مَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفّارَهٌ لَهْ وَ مَنْ لَمْ يَحكُمْ بِمَا اَنزَلَ اللهُ فَاُولئِكَ هُمُ الظّالِمُون (1). اين مَنْ لَمْ يَحكُم ناظر به بحث احکام وحریم حکم خداست.درباره حكم خدا جاي تساهل و تسامح و امثال ذلك نيست،حكم خدا در اختيار كسي نيست! امّا در مسئله حقوق كه قانون با آن هماهنگ است، اگر كسي بخواهد قانون را، حقّي را اعمال بكند؛ مي شود (عدل). اگر بخواهد عفو كند، مي شود «احسان».
اگر در آيه 22 سوره مباركه رعد فرمود: مردان مؤمن و مردان الهي كساني‌اند كه يَدرَؤُنَ بِالحَسَنَهِ السَّيِئَه، ناظر به بخش مناسب خودش است.اين مي شود اخلاق. اگر اين رعايت بشود، ما ديگر 7 ميليون پرونده در دستگاه قضائي نداريم! آن دفاع مقدّس سر جايش محفوظ است، براي اينكه اين مخالفت با حكم خداست: رُدُّوا الحَجَرَ حِيثُ جآء. امّا اين 7 ميليون براي اين است كه اخلاق رعايت نشده! يك وقتي يك كسي غفلت كرده، اشتباه كرده، سبقت بيجا گرفته، يك حرف بدي زده، فوراً آدم برود شكايت بكند؛ يك چك بي محل كشيده، فوراً برود شكايت بكند؛ اين نتيجه اش همين است.
اداره جامعه بر مبناي اخلاق، سيره ائمه (ع) و علماء
كشور را اخلاق اداره مي كند، نه (صرفا) قانون. شما مي بينيد كشورهاي ديگر با قانون نتوانستند مشكل خودشان را حل كنند! ما شاهد بوديم بعضي از منطقه هائي كه يك روحاني وارسته‌اي داشت، ساليان متمادي مردم آنجا زندگي مي‌كردند. آنوقتي كه مسئله ژاندارمري و شهرباني مطرح بود، اصلاً پاي ژاندارم و پليس به آنجا نمي‌رسيد! هر حرفي داشتند به اين روحاني وارسته می‌گفتند. البتّه او، هم عاقل بود، هم عادل بود، وارسته بود، مدير و مدبر بود و خوب آن منطقه را اداره مي كرد. اين با اخلاق مي شود مشكل را حل كرد! اینکه فوراً شكايت، فوراً اعتراض بکنیم؛ نتيجه اش همين است!
در آيه 40 سوره مباركه شوري جريان قانون را با اخلاق كنار هم مطرح كرده: وَ جَزآءُ سَيِّئَهٍ سَيِّئَهٌ مِثلَها، اين حق است و عدل. امّا فَمَنْ عَفا وَ اَصلَحَ فَاَجرُهُ عَلَي الله. كجا عفو است، كجا اصلح است؛ خود متفكران و عقلاء مي دانند. يك وقت است يك اوباشي نظم جامعه را به هم مي زنند، آنجا جاي عفو نيست، آنجا جاي همان عدل است. يك وقت است يك غفلتي شده و اگر عفو بشود جبران پذير است؛ اين بخش پاياني ناظر به آن است: فَمَنْ عَفا وَ اَصلَحَ فَاَجرُهُ عَلَي اللهِ اِنَّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمين. وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعدَ ظُلمِهِ فَاُولئِكَ مَا عَلَيهِمْ مِنْ سَبيل. اگر كسي مظلوم شد و حق خودش را خواست بگيرد؛ كار عاقلانه و عادلانه است، اين عيبي نكرده! حَرجي بر او نيست، مشكلي ندارد، اعتراضي بر او نيست!پس مظلوم اگر بخواهد انتقام بگيرد‌، مَا عَلَيهِ مِنْ سَبيل؛ ولي اگر خواست عفو بكند و صبر بكند، لَهُ اَجرٌ عَظيم.اين بود كه فرمود: اِدْفَعْ بِالَّتِي هِيَ اَحسَنُ السَّيِئَهَ نَحنُ اَعلَمُ بِمَا يَصِفُون.
« استغفار »، راهكار قرآن در كاهش اضطراب
 و رهائي از دشمن درون
وجود مبارك حضرت رسول(ص) نيازي به طلب آمرزش  نداشت؛ اما روزي 70 بار استغفار مي كرد،‌ به تعبير لطيف مرحوم شيخ بهائي در كتاب أربعين اش، اين دفع است نه رفع.اين مثل آن است كه دائماً يك پارچه لطيف و تميزي دست آنهاست،‌ روي اين آينه تكان مي دهند كه گرد نگيرد. اين براي دفع گرد است، نه غبار روبي و گرد گيري! استغفار آنها اين است، استغفار ديگران براي رفع غبارِ آمده، می‌باشد. اين شيطان دست‌بردار نيست. بالأخره انسان يك خاطراتي در خود مي بيند، يك؛ اين خاطرات كه امر وجودي است، بالأخره جَوَلاني دارد، ذهن را مشغول مي كند، عدمي كه نيست!چون يك امر وجودي است، يك پديده اي سبب مي خواهد؛ اين دو. اگر شرّ و فتنه و امثال ذلك باشد، براساس يُوَسوِسُ فِي صُدُورِ النّاسْ. مِنَ الجِنَّهِ وَ النّاس(2) مبداء شيطاني دارد. اگر آرامش و استقامت و طهارت و قداست روح باشد، اَلَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللهْ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلِيهِمُ المَلائِكَهُ اَلّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا (3) دارند.
گاهي مي بينيد يك حادثه اقتصادي يا غير اقتصادي پيش مي آيد، بعضي‌ها مضطربند كه گراني چه مي شود؛ بعضي‌ها مي گويند اصلاً مسئله نيست.
چه جور مي شود كه بعضي‌ها مضطربند، بعضي مطمئن ؟! كي مضطرب كرده، كي مطمئن كرده؟! اين شورش دروني كه باعث اضطراب است، نمي‌گذارد كسي نماز با حضور قلب بخواند! امّا يك عدّه كاملاً آرام هستند. اينكه آرامند، به بركت تَتَنَزَّلُ عَلِيهِمُ المَلائِكه اَلّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا است. حالا آن ملائكه اي كه مثل جبرئيل (ع) عاملان وحي‌اند و عامل انبياء و اولياء هستند، حسابشان جداست؛ امّا همين ملائكه كه آرام بخش‌اند، اين نعمتي است! دو نفرند، در يك حجره زندگي مي‌كنند؛ يكي مضطرب است و يكي مطمئن. آن اضطراب از كجا آمده، اين طمأنينه از كجا آمده ؟ آن: يُوَسوِسُ فِي صُدُورِ النّاسْ. مِنَ الجِنَّهِ وَ النّاس آمده، اين از اَلّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا آمده. بنابراين ما همواره يا برای دفع  يا رفع بايد دست به دستمال باشيم، گردگيري كنيم. يا نگذاريم كه اين دل را غبار بگيرد يا اگر گرفته پاك كنيم.
فرمود: قُلْ رَبِّ اَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشّياطِين.شیاطین گاهي مي آيند، حواس آدم را پرت مي‌كنند؛ نمي گذارند آدم مشغول كار خودش باشد. گاهي هم مي آيند، فشار هم مي دهند.خدايا! من پناه مي برم از اينكه آنها فشار بدهند، پناه مي برم از اينكه اينها بيايند مزاحم من بشوند. حالا بعضي‌ها منتظرند كه ديو چو بيرون رود فرشته در آيد، بعضي‌ها با فرشتگاني ارتباط دارند كه آن آمده ديو را بيرون مي كند! حرف اين دو شاعر مال دو مقطع است؛ حافظ در حدّ مياني است، آن يكي(مولوی)درحدّ برتر است. حافظ مي گويد: ديو چو بيرون رود فرشته در آيد، او(مولوی) مي گويد: فرشته را بياور ديو را بيرون كند! آن يك حرف ديگر است؛ غرض هر دو راه ممكن است.آني كه يَدرَؤُنَ بِالحَسَنَهِ السَّيِئِه، مي‌گويند: ديو چو بيرون رود فرشته در آيد؛ اينكه مي گويد فرشته مي آيد اين را بيرون مي كند، اِدْفَعْ بِالَّتِي هِيَ اَحسَنُ اَلسِّيِئَهَ.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه)
 در جلسه درس تفسير سوره مؤمنون در جمع طلاب
و فضلاي حوزه علميّه قم    ـ    6 / 7 / 1390
_______________________
(1) مائده / 45
(2) ناس / 5 و 6
(3) فصّلت / 30
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.