به بهانه اجرای نمایش «گلوله جادویی» در جشنواره تئاتر فجر
حقارت جهان سومی!
نمایش گلوله جادویی که در بخش چشمانداز سی و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در تالار سمندریان مجموعه ایرانشهر به صحنه آمد، معلوم نیست به مخاطبین خود چه میخواهد بگوید؟ از گنگی نمایش همین بس که تماشاگران گروه گروه از لابهلای صندلیها پا به فرارمی گذاشتند!
نمایش گلوله جادویی که در بخش چشمانداز سی و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در تالار سمندریان مجموعه ایرانشهر به صحنه آمد، معلوم نیست به مخاطبین خود چه میخواهد بگوید؟ از گنگی نمایش همین بس که تماشاگران گروه گروه از لابهلای صندلیها پا به فرارمی گذاشتند!
پخش ماهوارهای ازدواج ولیعهد انگلیس، محور چهار اپیزود نمایش است. نمایشی که حول این رویداد، بدبختی و غبن جهان سومی را به رخ میکشد؛ شکوه و جلال و لذت یک ازدواج شاهانه و حسرت و ریزهخواری مشتی عقب مانده!
این عقبماندهها در نخستین اپیزود، سه پیر دختر در کارگاه دوخت لباس عروس هستند که از خلال یک به دو، حین نمایش پخش تلویزیونی ماهوارهای سه پیر دختر، عقدههای سرکوفتهشان سر باز میکند و بدبختی و حسرت رقتانگیز خود را به نمایش میگذارند.
در اپیزود دوم، وضعیت اسفناک آدمهای این نمایش به نحوی رقتبار و خندهآور به تصویر و اجرا درمیآید. دختر دانشآموز در جلسه خصوصی معلم زبان عربی پرده از یک خوشگذرانی بچهگانه برمیدارد. دختر به معلم میگوید تو باید بیایی شهادت بدهی که دیدهای نصاب مقتول ماهواره قصد تعرض به دختر جوان را داشته است. معلم سرباز میزند، اما دختر او را تهدید میکند نامههای عاشقانه پسر (معلم) را به معرض دید مادر او خواهد گذاشت. دختر میگوید به مادرش دروغ گفته کلاس تقویتی مدرسه بوده و در حقیقت با دوستانش در منزل یکی از دختران مشغول تماشای پخش مستقیم ازدواج شازده انگلیسی بودهاند که ماهواره خراب شده و دختر صاحبخانه از دوست پسر اینترنتی خود که نصاب ماهواره است خواسته بیاید ماهواره را که ایراد پیدا کرده درست کند. پسر میخواسته به میان دختران تنها برود که درگیر شده، دختر صاحبخانه را به ضرب چاقو راهی بیمارستان کرده و خود بعد از سقوط از پلکان مرده است! و در وضعیتی استعاری و فانت ستیک برای اپیزود سوم دو دارکوب نر و ماده را میبینیم که ازدواج، بارداری و سایر وقایع زندگی زوج انگلیسی، آنان را به جدالی بیپایان میکشاند!
وضعیت چهارم، دعوای قبیلهای دو طایفه افغان و کشمکش و جدال خونین شان فقط به دلخوشی تصویر زوج خوشبخت و افسانهای بر لباسهای بازاری ایشان و در پایان تحقیر و تحقیر و تحقیر! اما از این روایتهای تحقیرآمیز جهان سومی که بگذریم، سؤال این است که ضرورت و چالشهایی که این ضرورتها را میآفرینند در کدام شورای سیاستگذاری به اجماع رسیدهاند که حاصلش میشود گلوله جادویی؟ هجمه و تهاجم و انفعال روشنفکرانه در مقابل آن تا کی اصالتهای دینی و تاریخی و سنتی ایران را هدفگیری خواهد کرد؟ سیاستگذاران و مدیران و دستگاههای فرهنگی از مصادف بودن ایام برگزاری جشنوارههای هنری و سینمایی خود به چه اولویتهایی باید بیندیشند که هیچوقت نمیاندیشند؟ اگر همین منوال طی شود، لازم است فکری جدی درباره مدیریت فرهنگی انفعال یا فعال و متناسب با ارزشهای ملی و مذهبی انقلاب، حماسه و یادگاران بیش از یک صد هزار شهیدش کرد!
سال گذشته مدیر هنرهای نمایشی وقت و دبیر اجباری جشنواره حاضر در جلسه مطبوعاتی خود، اذعان داشت هنوز جشنوارههای فرهنگی و هنری فجر، متناسب و شایسته ارزشهای واقعی انقلاب شکوهمند اسلامی نشده و لازم است برای این خلأ چارهای اندیشید. این در حالی است که وی با انتصاب دبیری ناشناخته برای جشنواره تئاتر فجر پیش رو ناچار شد از خیر هر اندیشهای جز دست به کار شدن به سرعت بگذرد. در کمتر از 10 روز مانده به آغاز رویداد از دبیری که تمام قد پشت او ایستاده بود و با اعتماد سخن میگفت، دست میکشد خود به ناچار سکان این کشتی به گل نشسته را به دست میگیرد.
بدیهی است که عاقبت کار عجلهای میشود نظیر همان خلأ و همان انفعالی که از آن هراس داشتند.
نمایشهایی دیگر نظیر «فرجام سفر طولانی طوبا»، «کوین»، «یوبیستومه»، «در شورهزار»، «در همین نزدیکی»، «خون و گل سرخ»، «سه جلسه ترایی و یک میهمانی»، «پیتو» و... منباب همان انفعالی است که بیشتر ارزشها را هدف میگیرند تا آن که ارزشی را به ضیافت مخاطب نیازمند بیاورند. به عینه در این نمایشها، آفرینندگان، فرهنگ، مناسبات، ریشهها و ناکامی کژاندیشیهای خانگیشان را به سخره و استهزا میگیرند. خود را و مخاطب را دست میاندازند تا جهان گرسنه و درنده پیرامون به نجات آنان بیاید.
چیزی که مسلم است، نابسامانی و عدم کارآیی بخش فرهنگی هنری کشور است که همواره در رویکرد همه دولتها تجربه میشود و آخر هیچ...