به یاد شهید «محمود بدیعی» خورشید ز خون سرختان رنگ گرفت (حدیث دشت عشق)
به یاد شهید «محمود بدیعی» خورشید ز خون سرختان رنگ گرفت
سال 1343 در خوراسگان چشم به جهان گشود. دوره کودکیاش در کنار خانوادهای که پیرو مکتب زهد و پرهیزکاری بودند، سپری شد. از این رو عشق الهی در وجودش موج میزد و دلش اقیانوسی ژرف از طلب و خواستن وصال بود. همواره زمزمهگر آیات نورانی قرآنکریم بود به همین واسطه خود نیز معلمی شده بود که رسالت آموزش این آیات کریمه را برعهده داشت.
تا مقطع سیکل کسب علم و دانش کرد و پس از آن شرافتمندانه کنار پدر به کار و تلاش در کشاورزی و دامداری پرداخت.
آن هنگام که امواج سرکش انقلاب بر کنارههای بیداد و ظلم طاغوت تاختن آغاز کرد و ناخدای پیر، کشتی حق و حقانیت را به سوی جزیره روشنایی رهنمون کرد، او هم همراه مردان دریایی شد و قدم به وادی مبارزه نهاد.
زمانی که ایران اسلامی مورد تهاجم دشمنان دین و انسانیت قرار گرفت، آستین جوانمردی بالا زد و با گذراندن دورههای آموزشی عازم دیار انسانسازی شد. اگرچه تنها یک بار سعادت حضور در سلک مردان خدا را داشت اما همین یک بار برایش کافی بود چرا که چندماهی از حضورش نگذشته بود که با اصابت مستقیم تیر بر پیکر پاکش در تاریخ 1361/5/12 در محور «سردشت بانه» به شهادت رسید.