از نوشته بسیجی شهید «عسکری رضا کاظمی»
آرزوی بزرگتری نصیبم شد!(حدیث دشت عشق)
به نام خداوند شهیدان و تمامی پیامبران از آدم تا خاتم و سالار شهیدان، حسینبنعلی علیهالسلام و آنکه امروز جهان در انتظار اوست و سلام بر نایب برحقش خمینی بتشکن، در هم کوبنده ظلم و ستم و یاور مستضعفین امت شهیدپرور خصوصا مردم محترم سمنان اگر میتوانید بیایید در جبههها تا خدای خویش را در این جا بیابید.
پیامی که با خانواده خود دارم این است که بدانند من هم مانند آن برادرم، زمان، عاشق شهادت هستم. برای من گریه و زاری نکنید؛ اگر خواستید گریه کنید، برای سالار شهیدان حسینبنعلی علیهالسلام گریه کنید.مادرجان! ناراحت نباش که دو پسرت را در راه خدا دادهای، باید خوشحال باشی به خاطر امانتی که خدا به تو داده و این امانت را به خوبی به او برگرداندی.
مادرجان! آرزو داشتم تو را به کربلا ببرم ولی به آرزویم نرسیدم. اما آرزوی بزرگتری نصیبم شد.مادرجان! هیچ ناراحت نباش که تو در قیامت کنار فاطمه زهرا سلامالله علیها هستی.آن مقدار پولی که از من باقی مانده است نصفش را به مادرم بدهید تا هر طوری میخواهد خرج کند و نصف دیگر را به برادرم، عباس، بدهید تا هر طوری که میل اوست در راه اسلام خرج نماید.
پیامی که به دوستانم دارم این است، که در نمازهای جماعت و بسیج شرکت کنند، راه شهیدان را ادامه دهند چون راه شهیدان، راه انبیا و امامان است.
بسیجی شهید «عسکری رضا کاظمی»، سال 1346 در سمنان متولد شد و در 1364/11/22 در عملیات والفجر هشت به شهادت رسید.