چه کسانی فضای سینما را امنیتی میکنند؟
آرش فهیم
«فضای فرهنگ و هنر نباید امنیتی باشد»، «تقسیم هنرمندان به هنرمند ارزشی و غیر ارزشی بی معناست»، «افراد قابل ممیزی نیستند» و ... همه ازجمله صحبتهایی هستند که طی ماههای اخیر عرصه مدیریت فرهنگی کشور را پر کرده اند. صحبتهایی که بیشتر در دو حوزه سینما و کتاب مخاطب یافته و با مخالفان، موافقان و منتقدانی مواجه شدهاند.
یکی از بندهای اصلی این مباحث، مخالفت با امنیتی بودن فضای فرهنگ و هنر است. معنای واقعی این عبارت، این است که نباید در حوزه فرهنگ و هنر فضایی حاکم باشد که اهالی فرهنگ و هنر برای خلق آثار خود یا انجام فعالیتهای مورد علاقهشان، تحت فشار باشند و احساس ترس کنند. این حرف درستی است. اما مسئله مهم این است که به راستی چه کسانی فضا را در عرصههایی چون کتاب و سینما امنیتی میکنند؟ برای یافتن پاسخ این پرسش کافی است چند اتفاق را صرفا در عرصه سینما مرور کنیم:
یک - درجریان انتخاب دوم خرداد سال 76 دولتی روی کار آمده که شعارهایش، بسط جامعه مدنی، توسعه سیاسی، گسترش آزادی بیان، تساهل و تسامح و ... است. اما در عرصه فرهنگ و هنر، آزادی بیان تنها به گروه خاصی منحصر میشود. در این دوره، اغلب افرادی که سالها برای فرهنگ و هنر کشور خون دل خورده بودند منزوی میشوند و با سیاستهای دولت وقت، شرایطی فراهم میشود که نتوانند فیلم بسازند یا نقشآفرینی کنند. بازیگر و کارگردانی که جسمش از گلولههای دشمن پر است از کار محروم میشود، اما فیلمسازی که تنش از پولهای شاه و آمریکا فربه شده، سینمایی مملو از بوی کافور را به ارمغان میآورد. نتیجه اش هم این میشود که مردم از سینما زده میشوند، صفهای گیشهها روز به روز خلوتتر شده و سینماها یک به یک تعطیل میشوند.
دو- در دوران حاکمیت آقایان و خانمهای طرفدار آزادی بیان، تنها یک فیلم در انتقاد از رئیس جمهور –خاتمی- ساخته میشود. اما همین آقایان و خانمها نمیتوانند تحملش کنند. این است که ظرف چند روز، این فیلم از پرده سینماها پایین کشیده میشود.
سه - سال 84 مردم با حضور حماسی خود، انتخابات شگفتی را رقم میزنند. در دوره جدید، سینمای ایران پویاتر میشود، فروش فیلمها کمی آبرومندتر میگردد و تنوع بیشتری به سینما بخشیده میشود. اما در این دوره، پای خارجیها بیش از پیش به سینمای ایران باز میشود. گروهی از اهالی اسکار به شیوهای امنیتی به ایران میآیند و به طور سری و محرمانه در تهران پرسه میزنند، مدیران خانه سینما که متولی این برنامه هستند، از دادن هر گونه اطلاعات درباره این موضوع به رسانهها طفره میروند(پس از این مسافرت، ساخت فیلمها و سریالهای ضدایرانی در آمریکا افزایش پیدا کرد). در این دوره برخی از بازیگران ایرانی به کشورهای غربی میروند و حتی یکی از آنها تبدیل به پادوی آمریکاییها میشود و برای دلخوشی دشمن، به مردم کشورش توهین میکند، یک بازیگر دیگر که خود و مادرش پادوی گروههای سیاسی شبه اصلاحطلب هستند نیز خبرنگار دویچه وله (خبرگزاری وابسته به سازمان امنیتی آلمان) میشود، جشنوارههای غربی آرایش امنیتی مییابند و سفارت خانههای غربی به بعضی از سینماگران ایرانی خط میدهند تا امنیت کشورشان را تهدید کنند و ...
چهار- سال 88 است ملت ایران، حماسه باشکوهی را میآفرینند؛ 88 درصد مردم در انتخابات شرکت میکنند. اما عدهای از سیاستمدارها رأی مردم را برنمیتابند و با حمایتهای خارجی، در بعضی از خیابانهای تهران آشوب به پا میکنند. قرار بر این میشود که تعدادی فیلم درباره این اتفاقات ساخته شود. اما هنوز فیلمها ساخته نشده، گروهی برای ساخته نشدن این فیلمها فضاسازی میکنند.
مثلا یک بازیگر فیلمنامه یکی از این فیلمها را میخواند و به بازی در آن علاقهمند میشود و حتی برای نقشآفرینی در این فیلم قرارداد هم میبندد. اما از طرف گروهی که خود را «اصلاحطلب» میدانند آن قدر به او فشار آورده میشود تا مجبور شود از تصمیم خودش برگردد. بازیگرانی هم که در این فیلمها حضور یافته اند، دچار آتش خشم اصلاحطلبها میشوند. حتی برخی افرادی که این فیلمها را ندیده اند، در محفل ها، سایتها و شبکههای اجتماعی، به نام حمایت از آزادی و اصلاحات، به بازیگرهای این فیلمها فحاشی میکنند!
پنج - در جریان کمپین جمع آوری کمکهای مردمی برای زلزله زدگان مناطق شمال شرقی کشور، کارگردان محترمی که خودش را «اصلاح طلب» میداند، یکی از بازیگران را از محل جمع آوری کمکها اخراج کرد، تنها به این دلیل که در فیلمی بازی کرده بود که موافق اصلاح طلبها نبود!
شش- سال 92 است و باز هم مردم با حضور هوشمندانه و حماسی خود در انتخابات، همه جهان را مبهوت میکنند. باز هم مدیریت سینمایی به سمت گروهی که خودشان را اصلاح طلب معرفی می کند تمایل پیدا مینمایدد، اما اوضاع همچنان بر همان منوال است؛ یکی از اهالی سینما به عنوان معاونت فرهنگی بنیاد فارابی منصوب میشود، اما هنوز پست خود را تحویل نگرفته مجبور به استعفا میشود، تنها به این دلیل که در انتخابات از رقیب رئیسجمهور حمایت کرده است. یک فیلم به رغم شایستگی از جشنواره سینماحقیقت کنار گذاشته میشود، تنها به این جرم که سازندهاش، متعلق به جریان رسانهای منتقد فرد مورد علاقه رئیس جشنواره است! (این فیلم هم اکنون در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر پذیرفته شده است). یکی از سینماگران که در جشنوارههای فجر قبلی سیمرغ بهترین کارگردانی را گرفته بود، در هیچ نشست و برنامهای دعوت نمیشود، تنها به این دلیل که منسوب به جریان اصولگرایی است! و ...
به راستی چه کسانی سینمای ایران را امنیتی میکنند؟ چه کسانی هنرمندان را به خودی و غیرخودی تقسیم میکنند؟ آیا واقعا افراد قابل ممیزی نیستند؟