kayhan.ir

کد خبر: ۳۸۹۸
تاریخ انتشار : ۰۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۳:۰۹

آزمون‌ وعده‌ها ! (یادداشت روز)

عبور از هیجانات ایام انتخابات و ورود جامعه به بستر آرام و معمول زندگی و مواجه شدن دولت منتخب با نیازهای جاری و روزمره مردم، بهترین محک برای آزمون وعده‌ها و قول‌های انتخاباتی است. 
صد البته در کوتاه‌ مدت نمی‌توان انتظار داشت که همه وعده‌ها محقق شده و مردم به آنچه در نظر داشته‌اند برسند. حتی منصفانه باید گفت ممکن است برخی وعده‌های دولت‌ها به دلایلی که از اختیار آنها خارج است هرگز اجرایی نشود و نباید آنها را به خاطر وعده‌ای که با مانعی پیش‌بینی نشده از دایره عمل خارج شده، سرزنش کرد. اما در این بین یک چیز را باید بپذیریم و آن این که صرف‌نظر از زمان‌بندی و اجرای وعده‌ها، هر دولتی باید برای تحقق وعده‌هایش، «برنامه» داشته باشد و این موضوع حتی در روزهای نخست یک دولت هم قابل راستی‌آزمایی است و نکته مهم دیگر، همراهی با مردم است که پایه صلاح و فلاح هر دولت است. با این مقدمه می‌توان دولت یازدهم را تا حدودی قابل قبول به ارزیابی نشست ،‌اگرچه این ارزیابی در گذر زمان قابل تغییر خواهد بود.
واقعیت این است که اظهارات و اقدامات برخی مقامات دولتی به روشنی و البته دردمندانه حکایت از آن دارد که بر خلاف آن همه هیاهو و  ادعای به کارگیری نخبگان و فرهیختگان، برنامه و راهبرد مشخصی برای تمشیت امور کشور  در پی ندارد! در بسیاری از موارد علی‌رغم وعده همراهی و همدلی با مردم، پاسخ‌های مناسبی به درخواست‌های منطقی و طبیعی آنان داده نمی‌شود. نمونه‌های این روش یعنی پاک کردن صورت مسئله و تحکم‌آمیز با مردم سخن گفتن بسیار است که صرفا جهت یادآوری به چند مورد آن اشاره می‌شود؛
1- گفته شد که «کلید» تدبیر، کارکردی غیر از «داس» دارد و قرار نیست مدیران با «اتوبوس» جابجا شوند. زمان زیادی برای آزمون این سخن لازم نبود. امروز و کمتر از شش ماه از استقرار دولت یازدهم بیش از 2600 تن از مدیران کشور عوض شده‌اند! که در نوع خود رکوردی بی‌نظیر در تاریخ مدیریت کشور است و البته هنوز تمام نشده و عده‌ای در سودای فشار برای  تغییر مسئولان دیگری نیز  هستند و البته از سخن یکی از وزرا برای متابعت قوه قضائیه از دولت هم نمی‌توان چشم‌پوشی کرد! این یعنی بدعهدی با مردم و سوزاندن ریشه‌های اعتماد مردمی که امید دارند مدیران خلاق و با تجربه، فارغ از جناح‌بندی‌ها، کماکان در خدمت کشورشان باشند نه آن که به قول نایب رئیس مجلس شورای اسلامی، کار به عوض کردن سرایدار مدارس هم برسد! اکنون باید پرسید این بود آن وعده کلید و داس!؟
2- برخورد انفعالی با مشکلات جامعه و پاک کردن صورت مسئله یکی از تلخ‌ترین و ناپسندترین رفتاری است که ممکن است با مردم صورت پذیرد. در روزهایی که تهران در فشار آلودگی از نفس افتاده و همه از پیدا کردن راه علاجی برای آن سخن می‌گویند، معاون رئیس جمهور که بنا به وظیفه ذاتی‌اش متولی چاره‌اندیشی برای محیط زیست مردم است در اظهارنظری شگفت‌آمیز و باورنکردنی، بالاترین راهکار خود را به مردم ارائه می‌کند و می‌گوید برای نجات از آلودگی هوا، از تهران بروید! واقعا این اظهارات مشعشع نیازمند در اختیار داشتن دستگاهی عریض و طویل تحت عنوان سازمان حفاظت محیط زیست است!؟ این سخنان به روشنی ثابت می‌کند که معیار و ملاک انتخاب و به کار گماردن افراد، سیاسی‌کاری و قبیله‌گرایی است نه تخصص و توانمندی! چرا که به یقین یک دانشجوی رشته محیط زیست هم چنین سخنانی را بر زبان نمی‌آورد و مردم را از برنامه‌ریزی و تدبیر و امید ناامید نمی‌کند!
3- برخورد تحکم‌آمیز با درخواست‌های منطقی مردم که براساس وعده‌های انتخاباتی شکل گرفته است نیز از نامناسب‌ترین رفتارهایی است که شاهد آن هستیم یقینا درخواست برای تعدیل قیمت و افزایش کیفیت خودروهای داخلی که عامل بسیاری از تصادفات جاده‌ای و آلودگی‌های زیست‌محیطی است، انتظار ناحق و ناروایی نیست. اما پاسخ وزیر محترم صنعت، آب سردی بود بر این انتظار به‌حق! او در برخوردی تحکم‌آمیز اظهار می‌دارد که اگر نرخ دلار در بازار آزاد 2500 تومان هم بشود قیمت خودروهای تولید داخل کاهش نمی‌یابد! به‌راستی مخاطب این سخنان که کسی جز مردم نیست چه فکری با خودش می‌کند!؟ آیا نمی‌گوید قبل از انتخابات وعده بهبود کیفیت و کاهش قیمت‌ها بود و امروز سخن دیگری در میان است؟!
4- و بالاخره کتمان حقایق از مردمی که قرار بود دانستن حقشان باشد و برخورد تحکم‌آمیز با صداهای منتقد موضوع دیگری است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت. نمونه ساده آن، همین توافقنامه پرحاشیه و غیراصولی ژنو است که دائم تاکید بر محرمانه بودن محتوای آن و توصیه به نپرداختن به آن می‌شود! آنقدر محرمانه که حتی نمایندگان مردم هم چیز زیادی از آن نمی‌دانند! مثلا به مردم می‌گویند که براساس توافقنامه غنی‌سازی 5 درصد ادامه دارد اما نمی‌گویند براساس همان توافقنامه،  ادامه غنی‌سازی، یعنی حق قانونی کشورمان و میزان و محل آن موکول به توافق 5+1 آنهم بر اساس اعلام نیاز از جانب آنهاست. آیا این خوشحالی و ذوق‌زدگی دارد!؟ و این یعنی به زانو درآوردن ابرقدرت‌ها!؟ تلخ‌تر آنجا می‌شود که به مردم می‌گویند: لطفا نفهمید! آن یکی منتقدان را با لبوفروش و راننده تاکسی مقایسه می‌کند و دیگری پرسش و انتقاد مردم در رسانه‌ها را حرف بزرگی که از دهان بچه بیرون آمده می‌داند و با حربه تحقیر به آنها پاسخ می‌دهد!
اکنون به ابتدای این نوشتار برگردیم. ظاهرا برنامه‌ای برای برون‌رفت از مشکلات وجود ندارد و آنچه ذکر شد، نه تحلیل بلکه عین اظهارات برخی مقامات ارشد دولتی بود که منصفانه در معرض قضاوت خوانندگان محترم قرار گرفت و صد البته مصادیق فراوان دیگری هم وجود دارد که به آنها نمی‌پردازیم.
یقینا انتظار نداریم مسئله آلودگی هوا ظرف شش ماه حل شود اما انتظار داریم به جای دعوت مردم به کوچ از تهران، یک برنامه 2 صفحه‌ای برای رفع این مشکل ارائه شود. انتظار نداریم خودرویی که بی‌جهت و غیرمنطقی به چند برابر مشابه خارجی فروخته می‌شود 6 ماهه ارزان شود اما انتظار داریم به جای حرف زدن به شیوه دلالان، از یک برنامه منطقی افزایش کیفیت و کاهش قیمت- حتی در طی چند سال- خبر بدهید. و بالاخره انتظار نداریم که همه دشمنان قسم خورده مردم- همان‌ها که تندترین تحریم‌ها را بر ما تحمیل کرده‌اند- محرم راز باشند ولی مردم حتی از دانستن متن فارسی توافقنامه محروم و آنها هم که دانسته‌اند و لب به سؤال گشوده‌اند با لبوفروش و راننده تاکسی- که افرادی با شرافت و زحمتکش‌اند- و یا کودک خوانده شدن، تحقیر شوند. آیا این سخنان را شما نگفته‌اید!؟
حسین شمسیان