مستنداتی از سیر حوادث و اظهارات و اعترافات متهمان وقایع پس از انتخابات (۸)
مدعیان تقلب به ایران خیانت کردند (پاورقی)
مسئله بعدی که باز من قبل از اینکه حضرتعالی بفرمایید وقتم تمام شده انشاءالله سعی میکنم سریعتر به آن اشاره کنم، مسئله نهادینه شدن دموکراسی است. ببینید من خودم را جزو نیروهای اصلاحطلب میدانم، همه ظرفیتهای این حرکت تاریخی را من معتقدم آقای خاتمی حق نداشتند پای آقای مهندس موسوی بریزند که آقای مهندس موسوی خودشان ظرفیت اصلاحات را نداشتند، من این را به عنوان یک نکته خیلی بدی در تاریخ اصلاحات میدانستم که این اتفاق افتاد و جریان اصلاحطلب تحقیر شد و آقای موسوی هم آن را نپذیرفتند اما درعین حال همه این اتفاق بزرگ تاریخی پای ایشان ریخته شد و نکته مهم این است که شاید هیچکس از دوستان در این جمع نباشد که نداند که هم طرفدار ریاستجمهوری شدن آقای احمدینژاد نبودم و دوست نداشتم که آقای احمدینژاد رئیسجمهور باشد، اما وقتی که 11 میلیون رای بیشتر آقای احمدینژاد آورد، به عنوان یک کسی که طرفدار مردمسالاری است، به عنوان یک کسی که طرفدار دموکراسی است، به عنوان یک کسی که طرفدار استقلال این کشور است من احساس کردم که وقتی ما این 11 میلیون اختلاف رای را نپذیرفتیم به خاطر کسی که دوست نداشتیم کاندیدا باشد و نسبت به آن انتقاد کردیم به مردمسالاری به دموکراسی، به تاریخ ایران و به عظمت ایران خیانت کردیم و مهمتر اینکه از فضای رشد مردم به سمت دموکراسی و نهادینه شدن جامعه مدنی جلوگیری کردیم. چون ما اگر یک پیام تبریک سادهای را به جای اینکه آقای موسوی کاندیداتوری خودشان را اعلام کنند و آقای خاتمی به او تبریک بگویند، به جای آن یک پیام کوتاهی تبریک داده بودیم و به آقای احمدینژاد برای این پیروزی به خاطر 11 میلیون، علیرغم اینکه دوست نداشتیم کاندیدا بشوند، هم در ایران ما سربلند بودیم و هم در تاریخ ایران سربلند بودیم و هم میتوانستیم بهترین وضعیتی را برای تاریخ ایران داشته باشیم.
من مورد بعدیاش را کوتاه باز عرض میکنم، من طرفدار آقای کروبی بودم در انتخابات. البته با رای 300 و خردهای هزار دیگر فرصت اینکه ما مثلا حالا در آن راهپیمایی هم شرکت کردم، صادقانه هم این جا دارم میگویم جناب آقای کروبی به من گفتند که ما با این رایی که داریم که نمیتوانیم بیاییم افراد را دعوت کنیم برای شرکت در انتخابات و آقای مهندس موسوی از ما خواستند دعوت کردند که بیایید شرکت کنیم. ما تنها جایی است که میتوانیم برویم آنجا لااقل ما هم مثلا دیدگاه اعتراضمان را بتوانیم مطرح کنیم ولی متفاوت بود اما در عین حال هم نمیخواهیم بگویم که معنای این آن است که من کار خوبی کردم رفتم آنجا. من هم عذرخواهی میکنم از این رفتن به یک تظاهرات غیرقانونی اما به این دلیل بود. حالا آقای موسوی به آقای کروبی همان روز دوشنبهای که تظاهرات بود پیغام داده بودند که من چیزی برای از دست دادن ندارم، آقای کروبی ایستادم تا آخر. روی این قضیه هم حسابی تاکید کرده بودند.
من اینجا باز هم امیدوارم صدایم به گوش آقای مهندس موسوی برسد و احساس نکنند که من غرض شخصی خدای ناکرده دارم اما اگرچه ایشان چیزی را برای از دست دادن نداشتند اما وقتی در یک جایگاهی قرار گرفت که 13 میلیون رای را به خودشان اختصاص داده بودند، این 13 میلیون راي، رای آقای مهندس موسوی بود، وقتی که آقای مهندس موسوی این اتفاقات یا این نوع پیگی ری آشوبهای بعدی را انجام دادند ما ایران، اسلام، انقلاب و خیلی چیزها را از دست میدادیم. ممکن است ایشان چیزی برای از دست دادن نداشته باشند اما ما افتخار 40 میلیون رای را که در دنیا مخدوشش کردیم به دست خودمان از دست دادیم. ما قدرت کشور بسیار بزرگی را به دست خودمان مخدوش کردیم که میتوانست بعد از این انتخابات بسیار کشور بزرگی باشد. ما میتوانستیم بهترین محل جذب سرمایهگذاریهای خارجی باشیم که بیشترین اطمینان جامعه جهانی به آن جلب بشود. میتوانستیم در اعماق دل مردم نفوذ کنیم. آقای مهندس موسوی از بزرگترین شعارهایش همیشه این بود که من طرفدار مردم مسلمان در جاهای مختلف هستم، خوب مردم مسلمان دل بسته بودند به این 40 میلیون رای، این مردم مسلمانی که دل بسته بودند به این 40 میلیون رای با این آشوبهایی که اتفاق افتاد، این آشوبها همه آن دلبستگیها را از بین برد. نکته دیگر بعدی توهم باز در حقیقت که به همین موضوع برمیگردد این است که آقای مهندس موسوی توهم این را داشتند که یکی از کسانی هستند که طرفدار جدی خط امام هستند. حتی گاهی اوقات یک جورهایی با الفاظی مطرح میکردند که این طرفداری آنقدر جدی است که شاید مثلا از طرفداری مقام معظم رهبری هم بیشتر است، ایشان همیشه همراه امام بودند، شخصیت فردیشان شخصیت فردی خوبی بوده، زندگی شخصی خوبی داشتند، مرتبا روی نظام تاکید میکردند، روی امام تاکید میکردند، و من آن را قبلا گفتم وحالا این جا هم اشاره میکنم هیچکس نمیتواند در این کشور روی نظام و روی امام تاکید بکند و بعد کوچکترین کاری را انجام بدهد که این نظام به صورت کلی دچار آسیب بشود. وقتی که دعوت به یک آشوبهای ناشناخته و بیدلیل، یعنی آشوب 11 میلیونی، اصلا فرضم این است که این 11 میلیون را رهبر معظم انقلاب میپذیرفتند و میگفتند میخواهیم بیاییم بررسی بکنیم مجدد، خوب باز تازه یک آشوب بسیار بزرگتری نسبت به آن جمعیتی بود که رای دیگری داده بودند. یعنی در حقیقت کشور دچار آشوب میشد اگر این اتفاقات شکل نمیگرفت. هیچکسی نمیتواند ادعای حمایت از نظام بکند، ادعای حمایت از امام بکند وقتی که امام حفظ نظام را واجبتر از نماز و روزه و حج، اوجب واجبات میداند، طبیعی است که آن حفظ نظام از همه اینها مهمتر است و آن توهم است اگر کسی چنین اتفاقی را [قبول] داشته باشد.
رهبری حتی اگر یک گام عقب مینشستند
امروز ما منطقه هلال ناامنی ایران - افغانستان - عراق را داشتیم
من در این قسمت آخر صحبتم این را عرض میخواهم بکنم که اگر رهبری انقلاب نبود واقعا با این نخبگانی که تجربه بدی در این انتخابات دادند و مصالح کشور را خوب درک نکردند و رهبری حتی اگر یک گام به عقب مینشستند که من امیدوارم اگر یک فرصتهایی باشد بعدها بتوانم اینها را توضیح بدهم که یک گام به عقب نشستن یعنی چه، حتی اگر یک گام به عقب مینشستند امروز ما منطقه هلال ناامنی ایران - افغانستان - عراق داشتیم در منطقه. این هلال ناامنی، هلالی است که کمتر به آن توجه میشود و اگر ناامنی در هر کشوری به وجود بیاید طبیعی است که در آن کشور هیچچیز نمیماند، هیچ تاریخی نمیماند، هیچ دستآوردی از هیچ انقلابی نمیماند و اگر جایی غیر از ایران بود دوستان، اگر جایی غیر از ایران بود با قدرتی کمتر بود، با رهبری ضعیفتر بود، با امکانات نظامی و قضایی کمتر بود. همه چیز آماده شده بود برای اینکه این ناامنی شکل بگیرد و این هلال در حقیقت ناامنی ایران - افغانستان و عراق در ایران هم بتواند مکمل باشد. ملت ایران به اعتقاد من باید قبل از هر چیزی از تیزهوشی رهبر انقلاب اسلامی، سربازان بانام و بینام انقلاب اسلامی که این کار را انجام دادند و ایران را از این شرایط بحرانی نجات دادند تشکر بکند.
خوب، من این جا این را شاید اولین بار است که جلوی جمع به این مفصل خبرنگاری با خواست خودم و با اراده خودم علاقهمند بودم که این توضیحات را بدهم. این را میخواهم بگویم که دوستان من و همه کسانی که ممکن است بشنوید این حرف را، شجاعت را معمولا ما نیمی از آن را تعریف کردیم. نیمی از شجاعت این است که انسان در برابر یک قدرت حاکمی که قدرت دارد برود بایستد و اپوزیسیون باشد، حرف بزند و دیدگاههایش را مطرح بکند، خوب این را میگویند آدم شجاع، آدمی که دیدگاههایش را مطرح کرده و گفته، اما یک شجاعت بزرگتری وجود دارد که من امروز از آن بخش شجاعت دارم استفاده میکنم و آن این است که اگر انسان به یک دیدگاهی برسد که آن دیدگاه دیدگاه واقعی باشد و احساس کند که به نفع جامعهاش هست و احساس کند که جامعه میتواند از آن دیدگاه سود ببرد و همه جامعه میتواند در آن دیدگاه منفعت ببرد، آن دیدگاه را بتواند شجاعانه باید مطرح بکند و شجاعانه روی آن دیدگاه بایستد آن شجاعت از آن شجاعت ایستادن اپوزیسیونی که مقابل حکومت میایستد مهمتر است و من این را از این شجاعت در حقیقت خودم احساس کردم که این شجاعتی بوده است که بایدمن [از آن استفاده کنم]، مهم هم نیست برایم نتیجهاش چه باشد، مهم نیست که میخواهم آزاد بشوم، میخواهم، زندانم چه میشود، دادگاهم چه میشود، هنوز هم پروندهام نیامده اینجا، میآید این جا... واقعا هم به اینها فکر نکردم،این را از قبل در ذهنم بود، همه این نگاهم از زندان برایم به وجود نیامد. البته در زندان شکل گرفت اما از قبل از زندان هم این نگاه تلنگرش در ذهن من خورده بود ومن با این شجاعت در این جا احساس کردم که باید بیایم دیدگاهم را مطرح بکنم و بگویم وهمه دوستانی که شنیدند صدای جبهه ما را، تقلب یک حرف دروغ بود در ایران، تقلب یک حرفی بود که راهپیماییهای بیهدف زنجیرهای پشتش اتفاق افتاد تا آشوبهای مختلف در ایران شکل بگیرد و ایران مثل افغانستان و عراق بشود.
این تقلب دروغ را من به عنوان یک انسانی که در جریان سیاست در طول این بیست سی سال گذشته بوده است دارم به همه کسانی که دارند صدای من را میشنوند میگویم که این تقلب یک عنوان دروغ بود که به کار گرفته شد تا جامعه دچار آسیب بشود و تا جامعه دچار سختی بشود. من بار دیگر به پیشگاه رهبر انقلاب که کشور را از این خطر نجات دادند درود میفرستم و از ایشان تقدیر میکنم. این نکته را هم بگویم من در زندان واقعا دچار تناقض شده بودم. تناقضم از این جهت بود که احساس میکردم که کشور به امنیت احتیاج دارد.
من هم اگر جای کسانی بودم که کشور را میخواستند اداره کنند و جامعه را دعوت کرده بودم به یک سری آشوبهایی که نمیدانستم این آشوبها به کجا می رسد و چه میکند و چه اتفاقاتی میافتاد خوب قطعا میبایست در این آشوب، آدمهای تاثیرگذار دستگیر بشوند که خوب آنهایی که بودند جزو آنها، عمدتا جزو همین تاثیرگذارها بودند. از یک طرف هم احساس میکردم شخص خودم که راهپیمایی یا اتفاقاتی که انجام شده اتفاقاتی بوده که قصد آشوب در آن، در ذهن خودم لااقل وجود نداشته و نهایت حرف من هم و آخرین صحبت من هم این است که ما 13 میلیون هم رایدهندگانی داشتیم که به آقای موسوی رای دادند. اینها هم جزو کسانی بودند که افتخار 40 میلیون رای را آفریدند. اینها را هم نباید فراموش کنیم. اینها هم جزو کسانی بودند که افتخار 40 میلیون رای را آفریدند. ما باید یک فضایی درست کنیم که از الان بتوانیم در درون جامعهمان یک نوع روشی را پیدا بکنیم که بتوانیم همه اینها را هم جذب و جلب کنیم تا انشاءالله با همدیگر بتوانیم ایران را بسازیم، ایرانی که مال همه ماست، ایرانی که حفظش از اوجب واجبات است و من از اینکه دادگاه محترم این وقت را به من داده که در این جا این دیدگاههایم را با شجاعت مطرح بکنم تشکر میکنم. و از همه دوستانی که صحبت من را شنیدند تشکر میکنم.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
اظهارات متهم محمد عطریانفر
در ادامه جلسه دادگاه قاضی از آقای عطریانفر خواست تا در جایگاه قرار گیرند و اظهارات خود را بیان کنند.
عطریانفر: و اخرون اعترفوا بذنوبهم، خلطوا عملاً صالحاً و اخر سیئاً
تشکر میکنم از محضر ریاست محترم دادگاه و همه حضار عزیز، همکاران سابق خودم، خبرنگارانی که در این جمع حضور دارند.
بنده عرایضی که خدمت عزیزان مطرح میکنم در سه فصل خلاصه میشود. اول مقدمهای به موضوع است که بیشتر به خود من برمیگردد و بعد در مقام یک آسیبشناسی نسبت به بخشی از فرمایشاتی که معاونت محترم دادستان درخصوص چهرههای صاحبنامی که در این کشور در گذشته فعالیت میکردند و اینها در یک مسیری افتادند که دچار مشکلاتی برای نظام و کشور شدند و به آن آسیبشناسی میپردازم و در پایان هم بحث انتخابات را همینطور که جناب ابطحی مطرح کردند بنده هم اشاراتی به آن خواهم داشت. در بحث مقدمه عرایض خودم که به خودم مربوط میشود دوستان رسانهای من، بنده را خوب میشناسند. من در کشور به عنوان یک چهره رسانهای مطرح هستم. این اتفاق هم به صورت ناخواسته صورت گرفت.
در سال 1371 بنیانگذاری داشتم در قضیه انتشار روزنامه شرق که جناب معاون دادستان هم به حق درست اشاره کردند که در آن مقطعی که من در روزنامه شرق فعالیت میکردم بعضاً مقالاتی از آقای عباس میلانی چاپ میشد. اما شاید تذکر این نکته لازم باشد که من در آن رسانه و در آن موقعیت که حضور داشتم نقش ایجابی نداشتم بیشتر نقشم سلبی بود. به این معنا که نظارت داشتم بر کنترل مطالب و در تولید دخالتی نداشتم. عمده دخالتها در تولید متعلق به حوزه سردبیری و مدیرمسئول است و من بیشتر یک نقش کنترلکننده را داشتم که مطابق با موازین قانون مطبوعات مطالب منتشر شود.
خدمتتان عرض کنم در رابطه با صحبت مستوفایی که جناب آقای ابطحی فرمودند عرایض من یک تفاوتی دارد، به این خاطر که شاید به این گستردگی که ایشان در جزئیات قرار داشتند من هیچگاه قرار نداشتم. لذا در جزئیات چندان توان صحبت کردن ندارم. علت اینکه در جزئیات هم حضور نداشتم ریشهاش به این برمیگردد، که عملاً من از سالهای 78 به این سو، نزدیک به 10 سال 11 سال پیش به این طرف نسبت به آنچه در حوزه جریان اصلاحی در کشور میگذشت و میگذرد دچار نوعی تردید و نگاه نگرانکنندهای بودهام. ریشه این داستان هم به این برمیگردد، که با عرض پوزش از همه عزیزانی که ممکن است عرض بنده و بیان بنده تعریضی به آنها باشد، که در آغاز انتخابات مجلس ششم آنچنان حجم سنگین توهین و تخریب علیه شخصیت محترم نظام جمهوری اسلامی جناب آقای هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس خبرگان رهبری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام در این کشور آغاز شد و نزدیکترین شخصیت به رهبری و امام را هدف قرار گرفت که بنابه قولی که در آن مقاطع فکر میکنم از خود ایشان شنیدم گفته شد که بیش از 3 تا 4 هزار مقاله و مطلب علیه ایشان در آن مقطع مطرح شد. حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در آن سالها به چه منظور برای انتخابات مجلس بود؟ بر این اساس بود که تلقی عمومی نظام و سیستم حاکمیت کشور بر این قرار گرفته بود که مجلسی میخواهد شکل بگیرد که نوعی رویکرد رادیکال و تند خواهد داشت و ممکن است به سمت ایجاد، در واقع نوعی بلوای حقوقی در کشور برود. همه می دانند مجلس و پارلمان در ایران کلیدیترین نقطه برای اداره کشور است. نقطه کانونی است برای تصویب مقررات و قوانین. شاید اگر بگوییم که نظام ما یک نظام پارلمانتاریستی است حرف خطایی نگفتیم. رئیسجمهور ما تابع مجلس است. مطابق با قوانین مجلس میتواند حکومت بکند. مجلس میتواند و قدرت این را دارد که عدم کفایت رئیسجمهور را بدهد. مجلس قدرتی دارد که میتواند حتی اگر مقاطعی از مصوبات خودش بهگونهای باشد که شورای محترم نگهبان به عنوان یک نهاد ناظر اسلام، آنها را مورد قبول قرار ندهد میتواند اصرار بکند بر موضوع خودش و موضوع برود در سطح مجمع تشخیص مصلحت و در آنجا تصمیم گرفته بشود. پارلمان بسیار نقطهای کلیدی است.
من در آن مقاطع خدمت آقای هاشمی رفسنجانی که بعضاً میرسیدم خدمتشان میگفتم: جناب هاشمی، وضعیت و فضای رسانهای بسیار علیه شماست و ایشان به شدت حرفشان این بود که فضایی که در پارلمان کشور ایران میخواهد حاکم بشود، فضای نگرانکنندهای است و بزرگان از این نقطه تأکید دارند که ما باید برویم آنجا و تعادل ایجاد کنیم، کنترل کنیم.
این را از این بابت گفتم که از همان سالها تا به امروز یک دغدغههایی در وجود روحی شخصی بنده بوده که نوعی انزواگرایی را در حوزه و چتر اصلاحات داشتم. همه دوستان من در حوزه اصلاحات میدانند که در مقاطعی که کم و بیش در خدمتشان بودیم نوعاً سکوت داشتم یا کمتر صحبت میکردم یا بعضاً صحبت نمیکردم. در حوادثی که سال 78 یکی از روزنامههای تند و رادیکال در آن مقطع داشت به مسئولش در آن مقطع گفتم: عزیز بزرگوار، برادر بزرگوار، جناب حجاریان را عرض میکنم، این شیوهای که در صبح امروز پیش گرفتید مسیر بسیار نگرانکنندهای است برای تعقیب سیاستهای رسانهای خودتان، فردا ممکن است خدای ناکرده به مقدسات توهین بکنید، کنترل کنید و نهایتاً باید تدبیر قضایی و برخوردهای سنگینی صورت گیرد. به اعتبار اینکه 10-8-7 سال سابقه رسانهای داشتم و مدتی هم در سال 60 در کیهان مسئولیت داشتم، عضو شورای سردبیری بودم، مقاطعی که جناب آقای خاتمی در آنجا مسئولیت داشتند، تصورم این بود که بدنه رسانه در کشور باید مطابق با شرایط و منطبق بر منویاتی که مردم مطالبه میکنند، سطح رفتار رسانه خودمان را توسعه بدهیم. نگرانیهایی که از طریق رسانهها بر این کشور حاکم شد وحشتناک بود.
خدمتتان عرض کنم در رابطه با جزئیات دیگر در مقدمه خیلی متوقف نشوم به این نکته میخواهم تأکید بکنم که طبعاً من از سال 85 عملاً از حوزه رسانه خارج بودم بعد از توقیف شرق و بیشتر یک گوشه زندگی شخصی داشتم، در مقطع انتخابات هم مختصری در رابطه با جناب آقای خاتمی فعالیتی داشتیم و در سه استان دور افتاده کرمان و گرگان و اراک هم سه نوبت سخنرانی داشتم و برای جناب آقای موسوی، آن هم در محیطهای بسته که طبعاً در کیفرخواست شخصی من قطعاً خواهد آمد. از این بابت این را تأکید داشتم که چون نمیتوانم در جزئیات مثل جناب آقای ابطحی وارد بشوم خواهشم این است که به یک کلیتی بپردازم تحت عنوان آسیبشناسی دوستان خودمان در جریان اصلاحات. از این بابت عذر میخواهم اگر یک مقدار حرف من آکادمیک و انتزاعی است و از خستگی، پیشاپیش عذرخواهی میکنم.
خدمتتان عرض کنم همه چیز ما از آن امام است، امام به اعتقاد و اتکای قدرت الهی خودش انقلاب را پیروز کرد. من در سال 57 از زندان آزاد شدم. در حکومت شاه دو بار دستگیری داشتم، در سال 54 و 56 و 57 که ابتدای فروردین آزاد شدم. هیچ احتمال داده نمیشد که در این کشور بعد از 10-8-7 سال نظام مستقر شاهنشاهی سرنگون بشود. تمام قدرتی که در این کشور استقرار پیدا کرد به اتکای مردم بود و به اتکای امام. امام هم مبتنی بر مبانی اعتقادی و عارفانه خودش و یک حکیم دانا و فقیه این کشور را به هرحال به یک فرجام و سرانجام اسلامی خودش رساند.
من مورد بعدیاش را کوتاه باز عرض میکنم، من طرفدار آقای کروبی بودم در انتخابات. البته با رای 300 و خردهای هزار دیگر فرصت اینکه ما مثلا حالا در آن راهپیمایی هم شرکت کردم، صادقانه هم این جا دارم میگویم جناب آقای کروبی به من گفتند که ما با این رایی که داریم که نمیتوانیم بیاییم افراد را دعوت کنیم برای شرکت در انتخابات و آقای مهندس موسوی از ما خواستند دعوت کردند که بیایید شرکت کنیم. ما تنها جایی است که میتوانیم برویم آنجا لااقل ما هم مثلا دیدگاه اعتراضمان را بتوانیم مطرح کنیم ولی متفاوت بود اما در عین حال هم نمیخواهیم بگویم که معنای این آن است که من کار خوبی کردم رفتم آنجا. من هم عذرخواهی میکنم از این رفتن به یک تظاهرات غیرقانونی اما به این دلیل بود. حالا آقای موسوی به آقای کروبی همان روز دوشنبهای که تظاهرات بود پیغام داده بودند که من چیزی برای از دست دادن ندارم، آقای کروبی ایستادم تا آخر. روی این قضیه هم حسابی تاکید کرده بودند.
من اینجا باز هم امیدوارم صدایم به گوش آقای مهندس موسوی برسد و احساس نکنند که من غرض شخصی خدای ناکرده دارم اما اگرچه ایشان چیزی را برای از دست دادن نداشتند اما وقتی در یک جایگاهی قرار گرفت که 13 میلیون رای را به خودشان اختصاص داده بودند، این 13 میلیون راي، رای آقای مهندس موسوی بود، وقتی که آقای مهندس موسوی این اتفاقات یا این نوع پیگی ری آشوبهای بعدی را انجام دادند ما ایران، اسلام، انقلاب و خیلی چیزها را از دست میدادیم. ممکن است ایشان چیزی برای از دست دادن نداشته باشند اما ما افتخار 40 میلیون رای را که در دنیا مخدوشش کردیم به دست خودمان از دست دادیم. ما قدرت کشور بسیار بزرگی را به دست خودمان مخدوش کردیم که میتوانست بعد از این انتخابات بسیار کشور بزرگی باشد. ما میتوانستیم بهترین محل جذب سرمایهگذاریهای خارجی باشیم که بیشترین اطمینان جامعه جهانی به آن جلب بشود. میتوانستیم در اعماق دل مردم نفوذ کنیم. آقای مهندس موسوی از بزرگترین شعارهایش همیشه این بود که من طرفدار مردم مسلمان در جاهای مختلف هستم، خوب مردم مسلمان دل بسته بودند به این 40 میلیون رای، این مردم مسلمانی که دل بسته بودند به این 40 میلیون رای با این آشوبهایی که اتفاق افتاد، این آشوبها همه آن دلبستگیها را از بین برد. نکته دیگر بعدی توهم باز در حقیقت که به همین موضوع برمیگردد این است که آقای مهندس موسوی توهم این را داشتند که یکی از کسانی هستند که طرفدار جدی خط امام هستند. حتی گاهی اوقات یک جورهایی با الفاظی مطرح میکردند که این طرفداری آنقدر جدی است که شاید مثلا از طرفداری مقام معظم رهبری هم بیشتر است، ایشان همیشه همراه امام بودند، شخصیت فردیشان شخصیت فردی خوبی بوده، زندگی شخصی خوبی داشتند، مرتبا روی نظام تاکید میکردند، روی امام تاکید میکردند، و من آن را قبلا گفتم وحالا این جا هم اشاره میکنم هیچکس نمیتواند در این کشور روی نظام و روی امام تاکید بکند و بعد کوچکترین کاری را انجام بدهد که این نظام به صورت کلی دچار آسیب بشود. وقتی که دعوت به یک آشوبهای ناشناخته و بیدلیل، یعنی آشوب 11 میلیونی، اصلا فرضم این است که این 11 میلیون را رهبر معظم انقلاب میپذیرفتند و میگفتند میخواهیم بیاییم بررسی بکنیم مجدد، خوب باز تازه یک آشوب بسیار بزرگتری نسبت به آن جمعیتی بود که رای دیگری داده بودند. یعنی در حقیقت کشور دچار آشوب میشد اگر این اتفاقات شکل نمیگرفت. هیچکسی نمیتواند ادعای حمایت از نظام بکند، ادعای حمایت از امام بکند وقتی که امام حفظ نظام را واجبتر از نماز و روزه و حج، اوجب واجبات میداند، طبیعی است که آن حفظ نظام از همه اینها مهمتر است و آن توهم است اگر کسی چنین اتفاقی را [قبول] داشته باشد.
رهبری حتی اگر یک گام عقب مینشستند
امروز ما منطقه هلال ناامنی ایران - افغانستان - عراق را داشتیم
من در این قسمت آخر صحبتم این را عرض میخواهم بکنم که اگر رهبری انقلاب نبود واقعا با این نخبگانی که تجربه بدی در این انتخابات دادند و مصالح کشور را خوب درک نکردند و رهبری حتی اگر یک گام به عقب مینشستند که من امیدوارم اگر یک فرصتهایی باشد بعدها بتوانم اینها را توضیح بدهم که یک گام به عقب نشستن یعنی چه، حتی اگر یک گام به عقب مینشستند امروز ما منطقه هلال ناامنی ایران - افغانستان - عراق داشتیم در منطقه. این هلال ناامنی، هلالی است که کمتر به آن توجه میشود و اگر ناامنی در هر کشوری به وجود بیاید طبیعی است که در آن کشور هیچچیز نمیماند، هیچ تاریخی نمیماند، هیچ دستآوردی از هیچ انقلابی نمیماند و اگر جایی غیر از ایران بود دوستان، اگر جایی غیر از ایران بود با قدرتی کمتر بود، با رهبری ضعیفتر بود، با امکانات نظامی و قضایی کمتر بود. همه چیز آماده شده بود برای اینکه این ناامنی شکل بگیرد و این هلال در حقیقت ناامنی ایران - افغانستان و عراق در ایران هم بتواند مکمل باشد. ملت ایران به اعتقاد من باید قبل از هر چیزی از تیزهوشی رهبر انقلاب اسلامی، سربازان بانام و بینام انقلاب اسلامی که این کار را انجام دادند و ایران را از این شرایط بحرانی نجات دادند تشکر بکند.
خوب، من این جا این را شاید اولین بار است که جلوی جمع به این مفصل خبرنگاری با خواست خودم و با اراده خودم علاقهمند بودم که این توضیحات را بدهم. این را میخواهم بگویم که دوستان من و همه کسانی که ممکن است بشنوید این حرف را، شجاعت را معمولا ما نیمی از آن را تعریف کردیم. نیمی از شجاعت این است که انسان در برابر یک قدرت حاکمی که قدرت دارد برود بایستد و اپوزیسیون باشد، حرف بزند و دیدگاههایش را مطرح بکند، خوب این را میگویند آدم شجاع، آدمی که دیدگاههایش را مطرح کرده و گفته، اما یک شجاعت بزرگتری وجود دارد که من امروز از آن بخش شجاعت دارم استفاده میکنم و آن این است که اگر انسان به یک دیدگاهی برسد که آن دیدگاه دیدگاه واقعی باشد و احساس کند که به نفع جامعهاش هست و احساس کند که جامعه میتواند از آن دیدگاه سود ببرد و همه جامعه میتواند در آن دیدگاه منفعت ببرد، آن دیدگاه را بتواند شجاعانه باید مطرح بکند و شجاعانه روی آن دیدگاه بایستد آن شجاعت از آن شجاعت ایستادن اپوزیسیونی که مقابل حکومت میایستد مهمتر است و من این را از این شجاعت در حقیقت خودم احساس کردم که این شجاعتی بوده است که بایدمن [از آن استفاده کنم]، مهم هم نیست برایم نتیجهاش چه باشد، مهم نیست که میخواهم آزاد بشوم، میخواهم، زندانم چه میشود، دادگاهم چه میشود، هنوز هم پروندهام نیامده اینجا، میآید این جا... واقعا هم به اینها فکر نکردم،این را از قبل در ذهنم بود، همه این نگاهم از زندان برایم به وجود نیامد. البته در زندان شکل گرفت اما از قبل از زندان هم این نگاه تلنگرش در ذهن من خورده بود ومن با این شجاعت در این جا احساس کردم که باید بیایم دیدگاهم را مطرح بکنم و بگویم وهمه دوستانی که شنیدند صدای جبهه ما را، تقلب یک حرف دروغ بود در ایران، تقلب یک حرفی بود که راهپیماییهای بیهدف زنجیرهای پشتش اتفاق افتاد تا آشوبهای مختلف در ایران شکل بگیرد و ایران مثل افغانستان و عراق بشود.
این تقلب دروغ را من به عنوان یک انسانی که در جریان سیاست در طول این بیست سی سال گذشته بوده است دارم به همه کسانی که دارند صدای من را میشنوند میگویم که این تقلب یک عنوان دروغ بود که به کار گرفته شد تا جامعه دچار آسیب بشود و تا جامعه دچار سختی بشود. من بار دیگر به پیشگاه رهبر انقلاب که کشور را از این خطر نجات دادند درود میفرستم و از ایشان تقدیر میکنم. این نکته را هم بگویم من در زندان واقعا دچار تناقض شده بودم. تناقضم از این جهت بود که احساس میکردم که کشور به امنیت احتیاج دارد.
من هم اگر جای کسانی بودم که کشور را میخواستند اداره کنند و جامعه را دعوت کرده بودم به یک سری آشوبهایی که نمیدانستم این آشوبها به کجا می رسد و چه میکند و چه اتفاقاتی میافتاد خوب قطعا میبایست در این آشوب، آدمهای تاثیرگذار دستگیر بشوند که خوب آنهایی که بودند جزو آنها، عمدتا جزو همین تاثیرگذارها بودند. از یک طرف هم احساس میکردم شخص خودم که راهپیمایی یا اتفاقاتی که انجام شده اتفاقاتی بوده که قصد آشوب در آن، در ذهن خودم لااقل وجود نداشته و نهایت حرف من هم و آخرین صحبت من هم این است که ما 13 میلیون هم رایدهندگانی داشتیم که به آقای موسوی رای دادند. اینها هم جزو کسانی بودند که افتخار 40 میلیون رای را آفریدند. اینها را هم نباید فراموش کنیم. اینها هم جزو کسانی بودند که افتخار 40 میلیون رای را آفریدند. ما باید یک فضایی درست کنیم که از الان بتوانیم در درون جامعهمان یک نوع روشی را پیدا بکنیم که بتوانیم همه اینها را هم جذب و جلب کنیم تا انشاءالله با همدیگر بتوانیم ایران را بسازیم، ایرانی که مال همه ماست، ایرانی که حفظش از اوجب واجبات است و من از اینکه دادگاه محترم این وقت را به من داده که در این جا این دیدگاههایم را با شجاعت مطرح بکنم تشکر میکنم. و از همه دوستانی که صحبت من را شنیدند تشکر میکنم.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
اظهارات متهم محمد عطریانفر
در ادامه جلسه دادگاه قاضی از آقای عطریانفر خواست تا در جایگاه قرار گیرند و اظهارات خود را بیان کنند.
عطریانفر: و اخرون اعترفوا بذنوبهم، خلطوا عملاً صالحاً و اخر سیئاً
تشکر میکنم از محضر ریاست محترم دادگاه و همه حضار عزیز، همکاران سابق خودم، خبرنگارانی که در این جمع حضور دارند.
بنده عرایضی که خدمت عزیزان مطرح میکنم در سه فصل خلاصه میشود. اول مقدمهای به موضوع است که بیشتر به خود من برمیگردد و بعد در مقام یک آسیبشناسی نسبت به بخشی از فرمایشاتی که معاونت محترم دادستان درخصوص چهرههای صاحبنامی که در این کشور در گذشته فعالیت میکردند و اینها در یک مسیری افتادند که دچار مشکلاتی برای نظام و کشور شدند و به آن آسیبشناسی میپردازم و در پایان هم بحث انتخابات را همینطور که جناب ابطحی مطرح کردند بنده هم اشاراتی به آن خواهم داشت. در بحث مقدمه عرایض خودم که به خودم مربوط میشود دوستان رسانهای من، بنده را خوب میشناسند. من در کشور به عنوان یک چهره رسانهای مطرح هستم. این اتفاق هم به صورت ناخواسته صورت گرفت.
در سال 1371 بنیانگذاری داشتم در قضیه انتشار روزنامه شرق که جناب معاون دادستان هم به حق درست اشاره کردند که در آن مقطعی که من در روزنامه شرق فعالیت میکردم بعضاً مقالاتی از آقای عباس میلانی چاپ میشد. اما شاید تذکر این نکته لازم باشد که من در آن رسانه و در آن موقعیت که حضور داشتم نقش ایجابی نداشتم بیشتر نقشم سلبی بود. به این معنا که نظارت داشتم بر کنترل مطالب و در تولید دخالتی نداشتم. عمده دخالتها در تولید متعلق به حوزه سردبیری و مدیرمسئول است و من بیشتر یک نقش کنترلکننده را داشتم که مطابق با موازین قانون مطبوعات مطالب منتشر شود.
خدمتتان عرض کنم در رابطه با صحبت مستوفایی که جناب آقای ابطحی فرمودند عرایض من یک تفاوتی دارد، به این خاطر که شاید به این گستردگی که ایشان در جزئیات قرار داشتند من هیچگاه قرار نداشتم. لذا در جزئیات چندان توان صحبت کردن ندارم. علت اینکه در جزئیات هم حضور نداشتم ریشهاش به این برمیگردد، که عملاً من از سالهای 78 به این سو، نزدیک به 10 سال 11 سال پیش به این طرف نسبت به آنچه در حوزه جریان اصلاحی در کشور میگذشت و میگذرد دچار نوعی تردید و نگاه نگرانکنندهای بودهام. ریشه این داستان هم به این برمیگردد، که با عرض پوزش از همه عزیزانی که ممکن است عرض بنده و بیان بنده تعریضی به آنها باشد، که در آغاز انتخابات مجلس ششم آنچنان حجم سنگین توهین و تخریب علیه شخصیت محترم نظام جمهوری اسلامی جناب آقای هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس خبرگان رهبری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام در این کشور آغاز شد و نزدیکترین شخصیت به رهبری و امام را هدف قرار گرفت که بنابه قولی که در آن مقاطع فکر میکنم از خود ایشان شنیدم گفته شد که بیش از 3 تا 4 هزار مقاله و مطلب علیه ایشان در آن مقطع مطرح شد. حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در آن سالها به چه منظور برای انتخابات مجلس بود؟ بر این اساس بود که تلقی عمومی نظام و سیستم حاکمیت کشور بر این قرار گرفته بود که مجلسی میخواهد شکل بگیرد که نوعی رویکرد رادیکال و تند خواهد داشت و ممکن است به سمت ایجاد، در واقع نوعی بلوای حقوقی در کشور برود. همه می دانند مجلس و پارلمان در ایران کلیدیترین نقطه برای اداره کشور است. نقطه کانونی است برای تصویب مقررات و قوانین. شاید اگر بگوییم که نظام ما یک نظام پارلمانتاریستی است حرف خطایی نگفتیم. رئیسجمهور ما تابع مجلس است. مطابق با قوانین مجلس میتواند حکومت بکند. مجلس میتواند و قدرت این را دارد که عدم کفایت رئیسجمهور را بدهد. مجلس قدرتی دارد که میتواند حتی اگر مقاطعی از مصوبات خودش بهگونهای باشد که شورای محترم نگهبان به عنوان یک نهاد ناظر اسلام، آنها را مورد قبول قرار ندهد میتواند اصرار بکند بر موضوع خودش و موضوع برود در سطح مجمع تشخیص مصلحت و در آنجا تصمیم گرفته بشود. پارلمان بسیار نقطهای کلیدی است.
من در آن مقاطع خدمت آقای هاشمی رفسنجانی که بعضاً میرسیدم خدمتشان میگفتم: جناب هاشمی، وضعیت و فضای رسانهای بسیار علیه شماست و ایشان به شدت حرفشان این بود که فضایی که در پارلمان کشور ایران میخواهد حاکم بشود، فضای نگرانکنندهای است و بزرگان از این نقطه تأکید دارند که ما باید برویم آنجا و تعادل ایجاد کنیم، کنترل کنیم.
این را از این بابت گفتم که از همان سالها تا به امروز یک دغدغههایی در وجود روحی شخصی بنده بوده که نوعی انزواگرایی را در حوزه و چتر اصلاحات داشتم. همه دوستان من در حوزه اصلاحات میدانند که در مقاطعی که کم و بیش در خدمتشان بودیم نوعاً سکوت داشتم یا کمتر صحبت میکردم یا بعضاً صحبت نمیکردم. در حوادثی که سال 78 یکی از روزنامههای تند و رادیکال در آن مقطع داشت به مسئولش در آن مقطع گفتم: عزیز بزرگوار، برادر بزرگوار، جناب حجاریان را عرض میکنم، این شیوهای که در صبح امروز پیش گرفتید مسیر بسیار نگرانکنندهای است برای تعقیب سیاستهای رسانهای خودتان، فردا ممکن است خدای ناکرده به مقدسات توهین بکنید، کنترل کنید و نهایتاً باید تدبیر قضایی و برخوردهای سنگینی صورت گیرد. به اعتبار اینکه 10-8-7 سال سابقه رسانهای داشتم و مدتی هم در سال 60 در کیهان مسئولیت داشتم، عضو شورای سردبیری بودم، مقاطعی که جناب آقای خاتمی در آنجا مسئولیت داشتند، تصورم این بود که بدنه رسانه در کشور باید مطابق با شرایط و منطبق بر منویاتی که مردم مطالبه میکنند، سطح رفتار رسانه خودمان را توسعه بدهیم. نگرانیهایی که از طریق رسانهها بر این کشور حاکم شد وحشتناک بود.
خدمتتان عرض کنم در رابطه با جزئیات دیگر در مقدمه خیلی متوقف نشوم به این نکته میخواهم تأکید بکنم که طبعاً من از سال 85 عملاً از حوزه رسانه خارج بودم بعد از توقیف شرق و بیشتر یک گوشه زندگی شخصی داشتم، در مقطع انتخابات هم مختصری در رابطه با جناب آقای خاتمی فعالیتی داشتیم و در سه استان دور افتاده کرمان و گرگان و اراک هم سه نوبت سخنرانی داشتم و برای جناب آقای موسوی، آن هم در محیطهای بسته که طبعاً در کیفرخواست شخصی من قطعاً خواهد آمد. از این بابت این را تأکید داشتم که چون نمیتوانم در جزئیات مثل جناب آقای ابطحی وارد بشوم خواهشم این است که به یک کلیتی بپردازم تحت عنوان آسیبشناسی دوستان خودمان در جریان اصلاحات. از این بابت عذر میخواهم اگر یک مقدار حرف من آکادمیک و انتزاعی است و از خستگی، پیشاپیش عذرخواهی میکنم.
خدمتتان عرض کنم همه چیز ما از آن امام است، امام به اعتقاد و اتکای قدرت الهی خودش انقلاب را پیروز کرد. من در سال 57 از زندان آزاد شدم. در حکومت شاه دو بار دستگیری داشتم، در سال 54 و 56 و 57 که ابتدای فروردین آزاد شدم. هیچ احتمال داده نمیشد که در این کشور بعد از 10-8-7 سال نظام مستقر شاهنشاهی سرنگون بشود. تمام قدرتی که در این کشور استقرار پیدا کرد به اتکای مردم بود و به اتکای امام. امام هم مبتنی بر مبانی اعتقادی و عارفانه خودش و یک حکیم دانا و فقیه این کشور را به هرحال به یک فرجام و سرانجام اسلامی خودش رساند.