گفتاری پیرامون اهمیت و ضرورت کسب صفات والای اخلاقی و مصادیق آنها
مکارم اخلاق؛ اوج انسانیت
وحید درخشان
انسان یکی از دو موجود در هستی است که چیزی به نام تعلیم و تربیت اخلاقی دارد و دارای ارادهای است که او را در دو جهت متضاد، بلکه متناقض حرکت میدهد و حق انتخاب دوگانه دارد که در موجودات دیگر جز جنیان نیست. اوج مدارک و تربیت اخلاقی را در مکارم اخلاقی باید جست و اصولاً پیامبر اکرم علت اصلی مبعوث شدنش را تکمیل مکارم اخلاق میداند، اما حقیقت مکارم اخلاق چیست و چرا اسلام بر آن تأکید فراوان دارد؟ مقاله حاضر درصدد و تبیین این موضوع است.
سهگانه اخلاق عدالتی، احسانی و اکرامی
خلق انسانی قابل تغییر است و میتواند در دو مسیر متضاد و متناقض حرکت کند (رعد، آیه 11؛ انسان، آیه 3؛ بلد، آیه 10؛ شمس، آیات 7 تا 10) پس میتواند موجودی متکبر، فخور، عنود، بخیل، خسیس، ظالم،مسرف، عجول و مانند آن شود یا میتواند موجودی متواضع، عاقل، مهربان، بخشنده،عادل، معتدل و صابر و مانند آنها باشد. انسان چنان از قابلیت انعطافی برخوردار است که میتواند به تعبیر آیات و روایات گام به گام در مسیر ترسیمی شیطان رود و جنود جهل و شیطانی را در خود تقویت کند، یا گام به گام رنگ الهی به خود گیرد و جنود عقل و رحمانی را در خود تجلی بخشد و خدایی شود (بقره، آیه 138؛ آل عمران، آیه 79).
پیامبران الهی هر چند که به کمالات اخلاقی هدایت میکردند، ولی به سبب ظرفیت ابتدایی بشر، محور دعوت آنان عدالت و در نهایت احسان بود. البته آنان مکارم اخلاقی را نیز بیان میکردند که به همان دلایل مخالفت با اصول ابتدایی اخلاقی از سوی اکثریت مردم، آنان کمتر به این مکارم اخلاقی دعوت میکردند که مرتبه نهایی و عالی اخلاق است.
پیامبر(ص) بیان میکند که هدف از بعثت ایشان از سوی خداوند، اتمام مکارم اخلاقی است. براساس آموزههای قرآنی و روایی، حوزههای اخلاق پسندیده و نیک که در برابر اخلاق ناپسند و زشت قرار میگیرد، دارای تعدد است که میتوان دست کم سه نوع اصلی را معرفی کرد.
1. اخلاق عدالتی: اخلاق عدالتی کف اخلاق انسانی است. عدالت چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) فرموده، به معنای قراردادن هر چیزی در جای مناسب خود و اعطای حق هر صاحب حقی است. عقل انسانی که مانند یک چراغ عمل میکند در یک جهت همانند پیامبران نیز عمل میکند. عقل انسانی وقتی تصاویر هستی را میگیرد، چاه و راه و حق و باطل را نشان میدهد؛ و به طور طبیعی عقل به مدد وحی و الهام الهی، یک باید و نباید عقلی را توصیه میکند که نوعی ارشاد عقلانی به خوب و بد است؛ یعنی عقل به کمک فطرت، نوعی ارزشگذاری مبتنی بر حقیقت دارد. از همین رو عقل و فطرت در قالب حسن و قبح، احکامی را چون حسن عدل و قبح ظلم، حسن وفا، قبح بیوفایی، حسن صداقت و قبح دروغ و مانند آنها بیان میکنند.
ابتداییترین و سادهترین احکام فطرت (عقل) و وحی، رفتار بر اساس عدالت است. در این صورت در حوزه اخلاقفردی، «اصل تعادل» میان قوای شهوانی و غضبانی و عقلانی برقرار میشود؛ و در اخلاق اجتماعی «اصل مقابله به مثل» در دستور کار قرار میگیرد. پس در برابر بدی، بدی و در برابر نیکی، نیکی میکند. خداوند با بدکاران براساس اصل مقابله به مثل عمل میکند که همان اصل عدالت است. لذا تعبیر از جزاء وفاق است. (نباء، آیه 26)
تودههای مردم، در بیشتر موارد تن به عدالت نمیدهند؛ زیرا همیشه عدالت یک سویه را میخواهند؛ یعنی عدالت را به نفع خود میپذیرند ولی علیه خود و خویشان را خوش نمیدارند؛ از همین رو اگر در جامعه عدالت یعنی اصل مقابله به مثل اجرا شود، بسیاری از مشکلات حل میشود. پس گام اول در انسانشدن، تقوای عدالتی است (مائده، آیه 8؛ انعام، آیه 152) خداوند در آیه 2 و 3 سوره بقره نیز تقوای عدالتی را بستری برای پذیرش اسلام و دیگر مراتب تقوا و اخلاق انسانی میداند؛ زیرا اگر کسی بتواند اهل وفا، صداقت، عدل و مانند آنها باشد، میتواند به مراتب دیگر اخلاق الهی گرایش یابد و آن را در خود و زندگیاش عملیاتی کند.
2- اخلاق احسانی: مرتبه دوم و متوسط اخلاق، اخلاق احسانی است. اخلاق احسانی بر این عنصر تکیه دارد که اگر بدی در حق تو شد از آن درگذر و عفو و گذشت داشته باش. در اینجا اصل مقابله به مثل مورد استفاده قرار نمیگیرد، یعنی در برابر خطاکار شیوه گذشت و عفو را در پیش میگیرد و اگر گناه و خطایی کرده باشد از او میگذرد. این نوع اخلاق در حوزه محاسن اخلاقی مطرح میباشد. (آل عمران، آیه 134؛ مائده، آیه 13)
3- اخلاق اکرامی: در مقام احسان وقتی به انسان بدی میشود، مثلا جاهل و سفیه (یعنی جاهل در برابر عاقل نه عالم) وقتی سخن به درشتی و زشتی میگوید، انسان در مقام احسان، سکوت کرده و بیهیچ پاسخی با عفو و گذشت از او میگذرد و میرود، اما در مقام اکرام، نه تنها گذشت و عفو میکند، بلکه سخن خوب و خوشی میگوید، گویی که کلام زشتی نشنیده یا عمل زشتی ندیده است. خداوند میفرماید: وعبادالرحمن الذین یمشون علی الأرض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاما؛ و بندگان خدای رحمان کسانیاند که روی زمین به نرمی گام برمیدارند و وقتی نادانان آنان را مورد خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ میدهند. (فرقان، آیه63) و یا در جایی دیگر میفرماید: والذین لا یشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا کراما؛ و بندگان خدا کسانیاند که گواهی دروغ نمیدهند و چون بر امر لغو بگذرند با بزرگواری عبور میکنند. (فرقان، آیه72)
ارزش والای مکارمالاخلاق
مکارم اخلاق آن دسته از صفات والا و بلند اخلاقی است که بزرگوارانه باشد و موجب کرامت نفس انسانی گردد، و از طرفی، جوانمردانه باشد و در آن نوعی مردانگی و ایثار و از خودگذشتگی بروز کند؛ مثلاً شخص بخشندهای که حاضر است خود را در سختی قرار دهد و بخشی از اموالش را به دیگران ببخشد، دارای روح بلند و کرامت و بزرگواری نفس است. این صفت را خداوند در آیات سوره انسان به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نسبت داده است که با ایثار از خوراک خویش آن را به فقیر و مسکین و اسیر میدهند.
مکارم اخلاقی اوج اخلاق و تمامیت آن است. امام صادق(ع) میفرماید: و علیکم مکارم الاخلاق فانها رفعه؛ بر شما باد به مکارم اخلاق که آن بلندی و رفعت است. (شیخ صدوق، امالی، ص441؛ بحارالانوار، ج75، ص53)
پیامبر(ص) نیز فرمودند: خداوند بندگانی از مردم را برای حوایج آنان آفرید که در پسندیدههای عرفی رغبت میکنند و بخشش را کرامت و بزرگواری میشمارند و خداوند مکارم اخلاق را دوست دارد.» (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج74، ص156)
پس مکارم اخلاق به آن دسته از صفات اخلاقی عالی و متعالی گفته میشود که خداوند متعال آنها را دوست دارد. انسان با بهرهگیری از محاسن اخلاقی (اخلاق احسانی) شرایط نفسی و اخلاقی خود را به گونهای متعالی میسازد که کریمانه با دیگران برخورد میکند. در حقیقت محاسن اخلاقی بستری برای مکارم اخلاقی است؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: احسنالاخلاق ما حملک علیالمکارم؛ نیکوترین اخلاق آن است که تو را به مکارم اخلاق وا دارد.» (آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص3299)
در جایی دیگر در تبیین مقدم بودن محاسن اخلاقی برای مکارم اخلاقی میفرماید: «ذللوا اخلاقکم بالمحاسن و قودوها الی المکارم؛ اخلاق خود را با نیکیها (محاسن) رام کنید و به سوی مکارم بکشانید.» (ابن شعبه حرانی، تحفالعقول، ص251)
از نظر آن حضرت(ع) بهشت در سایه مکارم اخلاقی به دست میآید. ایشان میفرماید: «اگر ما امید بهشت نداشتیم و از آتش نمیترسیدیم و پاداش و کیفری نبود، هر آینه برای ما سزاوار بود که مکارم اخلاق را درخواست کنیم، زیرا مکارم اخلاق از چیزهایی است که بر راه نجاح و دستیابی به مقصود دلالت میکند.» (نوری، مستدرک الوسائل، ج2، ص156)
بیگمان شریعت محمدی(ص) اوج اخلاق را به انسان نشان داده و میآموزد. پس باید واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات آن را به عنوان بستری در راستای تحقق مکارم اخلاقی بدانیم. جالب اینکه امام علی(ع) ترک محارم را از مکارم اخلاقی برمیشمارد و میفرماید: من احب المکارم اجتنب المحارم؛ هر کس مکارم را دوست دارد از محارم (گناهان) خودداری کند.» (شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج1، ص299)
مصادیقی از مکارمالاخلاق
مکارم اخلاقی یک درجه از محاسن اخلاقی بالاتر است و اگر بخواهیم محاسن اخلاقی را درجهبندی کنیم، دو نوع محاسن اخلاقی داریم که یکی حسن و دیگری احسن است.
آن احسن همان مکارم اخلاقی است؛ زیرا نیکوترین شیوه برخورد را در زندگی به نمایش میگذارد، پس مکارم اخلاقی همان انتخاب نیکوترین است و نه نیک و یا نیکتر.
پیامبر گرامی(ص) ماموریت و فلسفه بعثت خود را اتمام مکارم اخلاقی میداند و میفرماید: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ جز برای تکمیل مکارم اخلاقی برانگیخته نشدهام.» (فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج 4، ص 121؛ بحارالانوار، ج 16، ص 210)
در جایی دیگر توصیه میکند که مومنان در پی انجام مکارم اخلاقی در زندگی باشند. ایشان سپس شیوه تحقق مکارم اخلاقی را در رفتار اجتماعی بیان میکند و میفرماید: علیکم بمکارم الاخلاق، فان الله عزوجل بعثنی بها، و ان من مکارم الاخلاق: ان یعفو الرجل عمن ظلمه، و یعطی من حرمه، و یضل من قطعه، و ان یعود من لایعوده؛ رسول خدا(ص) فرمود: بر شما باد رعایت مکارم اخلاق، که خداوند مرا بر آنها مبعوث کرد و - بعضی از - آنها عبارتند از: کسی که بر تو ظلم کند - به جهت غرضی شخصی- او را ببخش، کسی که تو را نسبت به چیزی محروم گرداند کمکش نما، با شخصی که با تو قطع دوستی کند رابطه دوستی داشته باش، شخصی که به دیدار تو نیاید به دیدارش برو. (بحارالانوار، ج 66، ص 375، ح 24)
اینکه پیامبر(ص) عفو از ظالم را جزو مکارم قرار داده با توجه به فقرات بعدی نشان میدهد که مراد فراتر از احسان معمولی است؛ زیرا میفرماید به کسی که بدی کرده و تو را از چیزی محروم کرده به آن شخص چیزی عطا کنی؛ زیرا در مقام عدالت میتوان او را بر اساس اصل مقابله به مثل، از چیزی محروم کرد و بر اساس اصل احسان میتوان خطای او را ندیده گرفت و او را عفو کرد و از خطایش گذشت، ولی اینکه فرمود به او چیزی ببخشید به این معناست که باید کریمانه با او برخورد کرد. موارد دیگری که در این حدیث بیان شده نیز از مصادیق مکارم اخلاقی است که فراتر از دایره احسان معمولی است.
راوی گوید: قلت لابی عبدالله(ع): ما حد حسن الخلق؟ قال: تلین جانبک و تطیب کلامک و تلقی اخاک ببشر حسن؛ به امام صادق(ع) عرض کردم: حد حسن خلق چیست؟ فرمود: با مردم به نرمی برخورد کن و پاکیزه سخن بگو و با برادرت گشادهرو باش.
در روایتی آمده: قد سئل الصادق(ع) عن مکارم الاخلاق؟ فقال العفو عمن ظلمک وصله من قطعک و اعطاء من حرمک و قول الحق و لو علی نفسک؛ از حضرت صادق(ع) از مکارم اخلاق سوال شد که چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: مکارم اخلاق آن است که نسبت به کسی که به تو ظلم کرده عفو کنی و با کسی که با تو قطع رابطه کرده ارتباط برقرار کنی و کسی که تو را محروم کرده به او عطا کنی و سخن حق بگویی گرچه به ضرر تو باشد (بحارالانوار، ج 16، ص 120)
امام صادق(ع) فرمود: «خدای تعالی رسول اکرم(ص) را به مکارم اخلاق اختصاص داد، شما نیز خود را آزمایش کنید اگر مکارم اخلاق در شما بود، سپاس خدای را کنید و در زیادتی آن به سوی خداوند راغب باشید.» سپس حضرت ده صفت را به عنوان مکارم اخلاق برشمرد که عبارتند از: یقین، قناعت، صبر، شکر، بردباری، حسن خلق، بخشش، غیرت، شجاعت و مردانگی. (شیخ صدوق، صفاتالشیعه، صص 47 و 48؛ بحارالانوار، ج 67، ص 371، ح 18، به نقل از کافی، ج 2، ص 56 با کمی تفاوت.)
از رسول خدا(ص) نقل شده است که به علی(ع) فرمود: «یا علی! سه چیز در دنیا و آخرت از مکارم اخلاق است: اینکه از کسی که به تو ستم کرده درگذری و به کسی که از تو جدا شده بپیوندی و درباره کسی که نسبت به تو نادانی کرد حلم بورزی.» (طبرسی، مکارمالاخلاق، ص 435)
در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمود: «مکارم ده تاست، اگر توانی که در تو باشد چنین کن. به درستی که آنها در مرد است و در فرزندش نیست و در فرزند است و در پدرش نیست و در بنده است و در آزاد نیست.» گفته شد: آنها چیست؟ فرمود: از آنچه در دست مردم است ناامید شود، راستگویی زبان، ادای امانت، صله رحم، گرامی داشتن میهمان، اطعام سائل، تلافی نیکیها، دوری از آزار همسایه، دوری از آزار رفیق و همراه و رأس مکارم، حیا است.» (کلینی، کافی، ج 2، ص55 و 56، ح1)
البته در روایات مصادیق دیگری به عنوان مکارم اخلاقی بیان شده که میتوان به مصادر آن مراجعه کرد. (بحارالانوار، ج 67، صص 367 - 375؛ میزان الحکمه، ج 1، صص 803 - 805)
نمونهای از اخلاق کریمه در سیره امام حسن مجتبی(ع)
مرد شامی تازه به شهر رسیده بود و در کوچههای مدینه قدم میگذاشت. او متوجه سواری شد که از دور میآمد و رهگذران سلامش نموده و به احترامش راه باز میکردند.
مسافر از آنان پرسید: این سوار کیست که اینگونه گرامیاش میدارید؟!
گفتند: او حسن بن علی بن ابیطالب علیهالسلام است.
با شنیدن این نام، مرد، چهره درهم کشید و غضبناک به سوی سوار رفت. مقابل او ایستاد و شروع به سرزنش کرد. تا توانست ناسزا گفت و بدگویی نمود و سخنان ناروا بر زبان جاری ساخت.
آن سوار نورانی ابتدا سکوت کرد و به انتظار ایستاد تا مرد مسافر، دشنامگویی خویش را به پایان برد، آنگاه به مهربانی لبخندی بر لب آورد و چنین سخن آغاز کرد.
ای پیرمرد! به گمانم غریبی! گویا دچار اشتباهی شدهای! اکنون اگر از ما رضایت و حلالیت بطلبی تو را عفو خواهیم کرد. اگر چیزی بخواهی عطایت میکنیم؛ اگر طالب رشد و هدایت باشی ارشادت میکنیم؛ اگر مرکبی بخواهی آن را به تو میبخشیم؛ اگر گرسنه هستی غذایت میدهیم؛ اگر برهنه باشی تو را میپوشانیم؛ اگر حاجتمندی حاجتت را روا میسازیم؛ اگر از وطن رانده شده باشی پناهت میدهیم؛ اگر نیازی داشته باشی نیازت را برآورده میسازیم؛ اکنون بهتر است وسایلت را به خانه ما بیاوری و تا پایان سفرت با ما زندگی کنی، زیرا منزل ما وسیع است و اسباب رفاه و آسایش در آن فراهم میباشد...
جملات مهرآمیز امام ادامه داشت و مروارید اشک پی در پی بر گونههای مرد شامی میغلطید.
سخن امام به پایان رسید. مرد شامی با چشمان اشکآلود گفت: شهادت میدهم تو خلیفه خدا بر زمین هستی و حقیقتا خداوند بهتر میداند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد. پیش از اینکه شما را از نزدیک زیارت کنم بزرگترین دشمن من بودید و پس از این دیدار کسی را بیشتر از شما دوست نمیدارم. (داستان راستان، مطهری و نیز منتهیالآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 222)
انسان یکی از دو موجود در هستی است که چیزی به نام تعلیم و تربیت اخلاقی دارد و دارای ارادهای است که او را در دو جهت متضاد، بلکه متناقض حرکت میدهد و حق انتخاب دوگانه دارد که در موجودات دیگر جز جنیان نیست. اوج مدارک و تربیت اخلاقی را در مکارم اخلاقی باید جست و اصولاً پیامبر اکرم علت اصلی مبعوث شدنش را تکمیل مکارم اخلاق میداند، اما حقیقت مکارم اخلاق چیست و چرا اسلام بر آن تأکید فراوان دارد؟ مقاله حاضر درصدد و تبیین این موضوع است.
سهگانه اخلاق عدالتی، احسانی و اکرامی
خلق انسانی قابل تغییر است و میتواند در دو مسیر متضاد و متناقض حرکت کند (رعد، آیه 11؛ انسان، آیه 3؛ بلد، آیه 10؛ شمس، آیات 7 تا 10) پس میتواند موجودی متکبر، فخور، عنود، بخیل، خسیس، ظالم،مسرف، عجول و مانند آن شود یا میتواند موجودی متواضع، عاقل، مهربان، بخشنده،عادل، معتدل و صابر و مانند آنها باشد. انسان چنان از قابلیت انعطافی برخوردار است که میتواند به تعبیر آیات و روایات گام به گام در مسیر ترسیمی شیطان رود و جنود جهل و شیطانی را در خود تقویت کند، یا گام به گام رنگ الهی به خود گیرد و جنود عقل و رحمانی را در خود تجلی بخشد و خدایی شود (بقره، آیه 138؛ آل عمران، آیه 79).
پیامبران الهی هر چند که به کمالات اخلاقی هدایت میکردند، ولی به سبب ظرفیت ابتدایی بشر، محور دعوت آنان عدالت و در نهایت احسان بود. البته آنان مکارم اخلاقی را نیز بیان میکردند که به همان دلایل مخالفت با اصول ابتدایی اخلاقی از سوی اکثریت مردم، آنان کمتر به این مکارم اخلاقی دعوت میکردند که مرتبه نهایی و عالی اخلاق است.
پیامبر(ص) بیان میکند که هدف از بعثت ایشان از سوی خداوند، اتمام مکارم اخلاقی است. براساس آموزههای قرآنی و روایی، حوزههای اخلاق پسندیده و نیک که در برابر اخلاق ناپسند و زشت قرار میگیرد، دارای تعدد است که میتوان دست کم سه نوع اصلی را معرفی کرد.
1. اخلاق عدالتی: اخلاق عدالتی کف اخلاق انسانی است. عدالت چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) فرموده، به معنای قراردادن هر چیزی در جای مناسب خود و اعطای حق هر صاحب حقی است. عقل انسانی که مانند یک چراغ عمل میکند در یک جهت همانند پیامبران نیز عمل میکند. عقل انسانی وقتی تصاویر هستی را میگیرد، چاه و راه و حق و باطل را نشان میدهد؛ و به طور طبیعی عقل به مدد وحی و الهام الهی، یک باید و نباید عقلی را توصیه میکند که نوعی ارشاد عقلانی به خوب و بد است؛ یعنی عقل به کمک فطرت، نوعی ارزشگذاری مبتنی بر حقیقت دارد. از همین رو عقل و فطرت در قالب حسن و قبح، احکامی را چون حسن عدل و قبح ظلم، حسن وفا، قبح بیوفایی، حسن صداقت و قبح دروغ و مانند آنها بیان میکنند.
ابتداییترین و سادهترین احکام فطرت (عقل) و وحی، رفتار بر اساس عدالت است. در این صورت در حوزه اخلاقفردی، «اصل تعادل» میان قوای شهوانی و غضبانی و عقلانی برقرار میشود؛ و در اخلاق اجتماعی «اصل مقابله به مثل» در دستور کار قرار میگیرد. پس در برابر بدی، بدی و در برابر نیکی، نیکی میکند. خداوند با بدکاران براساس اصل مقابله به مثل عمل میکند که همان اصل عدالت است. لذا تعبیر از جزاء وفاق است. (نباء، آیه 26)
تودههای مردم، در بیشتر موارد تن به عدالت نمیدهند؛ زیرا همیشه عدالت یک سویه را میخواهند؛ یعنی عدالت را به نفع خود میپذیرند ولی علیه خود و خویشان را خوش نمیدارند؛ از همین رو اگر در جامعه عدالت یعنی اصل مقابله به مثل اجرا شود، بسیاری از مشکلات حل میشود. پس گام اول در انسانشدن، تقوای عدالتی است (مائده، آیه 8؛ انعام، آیه 152) خداوند در آیه 2 و 3 سوره بقره نیز تقوای عدالتی را بستری برای پذیرش اسلام و دیگر مراتب تقوا و اخلاق انسانی میداند؛ زیرا اگر کسی بتواند اهل وفا، صداقت، عدل و مانند آنها باشد، میتواند به مراتب دیگر اخلاق الهی گرایش یابد و آن را در خود و زندگیاش عملیاتی کند.
2- اخلاق احسانی: مرتبه دوم و متوسط اخلاق، اخلاق احسانی است. اخلاق احسانی بر این عنصر تکیه دارد که اگر بدی در حق تو شد از آن درگذر و عفو و گذشت داشته باش. در اینجا اصل مقابله به مثل مورد استفاده قرار نمیگیرد، یعنی در برابر خطاکار شیوه گذشت و عفو را در پیش میگیرد و اگر گناه و خطایی کرده باشد از او میگذرد. این نوع اخلاق در حوزه محاسن اخلاقی مطرح میباشد. (آل عمران، آیه 134؛ مائده، آیه 13)
3- اخلاق اکرامی: در مقام احسان وقتی به انسان بدی میشود، مثلا جاهل و سفیه (یعنی جاهل در برابر عاقل نه عالم) وقتی سخن به درشتی و زشتی میگوید، انسان در مقام احسان، سکوت کرده و بیهیچ پاسخی با عفو و گذشت از او میگذرد و میرود، اما در مقام اکرام، نه تنها گذشت و عفو میکند، بلکه سخن خوب و خوشی میگوید، گویی که کلام زشتی نشنیده یا عمل زشتی ندیده است. خداوند میفرماید: وعبادالرحمن الذین یمشون علی الأرض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاما؛ و بندگان خدای رحمان کسانیاند که روی زمین به نرمی گام برمیدارند و وقتی نادانان آنان را مورد خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ میدهند. (فرقان، آیه63) و یا در جایی دیگر میفرماید: والذین لا یشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا کراما؛ و بندگان خدا کسانیاند که گواهی دروغ نمیدهند و چون بر امر لغو بگذرند با بزرگواری عبور میکنند. (فرقان، آیه72)
ارزش والای مکارمالاخلاق
مکارم اخلاق آن دسته از صفات والا و بلند اخلاقی است که بزرگوارانه باشد و موجب کرامت نفس انسانی گردد، و از طرفی، جوانمردانه باشد و در آن نوعی مردانگی و ایثار و از خودگذشتگی بروز کند؛ مثلاً شخص بخشندهای که حاضر است خود را در سختی قرار دهد و بخشی از اموالش را به دیگران ببخشد، دارای روح بلند و کرامت و بزرگواری نفس است. این صفت را خداوند در آیات سوره انسان به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نسبت داده است که با ایثار از خوراک خویش آن را به فقیر و مسکین و اسیر میدهند.
مکارم اخلاقی اوج اخلاق و تمامیت آن است. امام صادق(ع) میفرماید: و علیکم مکارم الاخلاق فانها رفعه؛ بر شما باد به مکارم اخلاق که آن بلندی و رفعت است. (شیخ صدوق، امالی، ص441؛ بحارالانوار، ج75، ص53)
پیامبر(ص) نیز فرمودند: خداوند بندگانی از مردم را برای حوایج آنان آفرید که در پسندیدههای عرفی رغبت میکنند و بخشش را کرامت و بزرگواری میشمارند و خداوند مکارم اخلاق را دوست دارد.» (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج74، ص156)
پس مکارم اخلاق به آن دسته از صفات اخلاقی عالی و متعالی گفته میشود که خداوند متعال آنها را دوست دارد. انسان با بهرهگیری از محاسن اخلاقی (اخلاق احسانی) شرایط نفسی و اخلاقی خود را به گونهای متعالی میسازد که کریمانه با دیگران برخورد میکند. در حقیقت محاسن اخلاقی بستری برای مکارم اخلاقی است؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: احسنالاخلاق ما حملک علیالمکارم؛ نیکوترین اخلاق آن است که تو را به مکارم اخلاق وا دارد.» (آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص3299)
در جایی دیگر در تبیین مقدم بودن محاسن اخلاقی برای مکارم اخلاقی میفرماید: «ذللوا اخلاقکم بالمحاسن و قودوها الی المکارم؛ اخلاق خود را با نیکیها (محاسن) رام کنید و به سوی مکارم بکشانید.» (ابن شعبه حرانی، تحفالعقول، ص251)
از نظر آن حضرت(ع) بهشت در سایه مکارم اخلاقی به دست میآید. ایشان میفرماید: «اگر ما امید بهشت نداشتیم و از آتش نمیترسیدیم و پاداش و کیفری نبود، هر آینه برای ما سزاوار بود که مکارم اخلاق را درخواست کنیم، زیرا مکارم اخلاق از چیزهایی است که بر راه نجاح و دستیابی به مقصود دلالت میکند.» (نوری، مستدرک الوسائل، ج2، ص156)
بیگمان شریعت محمدی(ص) اوج اخلاق را به انسان نشان داده و میآموزد. پس باید واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات آن را به عنوان بستری در راستای تحقق مکارم اخلاقی بدانیم. جالب اینکه امام علی(ع) ترک محارم را از مکارم اخلاقی برمیشمارد و میفرماید: من احب المکارم اجتنب المحارم؛ هر کس مکارم را دوست دارد از محارم (گناهان) خودداری کند.» (شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج1، ص299)
مصادیقی از مکارمالاخلاق
مکارم اخلاقی یک درجه از محاسن اخلاقی بالاتر است و اگر بخواهیم محاسن اخلاقی را درجهبندی کنیم، دو نوع محاسن اخلاقی داریم که یکی حسن و دیگری احسن است.
آن احسن همان مکارم اخلاقی است؛ زیرا نیکوترین شیوه برخورد را در زندگی به نمایش میگذارد، پس مکارم اخلاقی همان انتخاب نیکوترین است و نه نیک و یا نیکتر.
پیامبر گرامی(ص) ماموریت و فلسفه بعثت خود را اتمام مکارم اخلاقی میداند و میفرماید: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ جز برای تکمیل مکارم اخلاقی برانگیخته نشدهام.» (فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج 4، ص 121؛ بحارالانوار، ج 16، ص 210)
در جایی دیگر توصیه میکند که مومنان در پی انجام مکارم اخلاقی در زندگی باشند. ایشان سپس شیوه تحقق مکارم اخلاقی را در رفتار اجتماعی بیان میکند و میفرماید: علیکم بمکارم الاخلاق، فان الله عزوجل بعثنی بها، و ان من مکارم الاخلاق: ان یعفو الرجل عمن ظلمه، و یعطی من حرمه، و یضل من قطعه، و ان یعود من لایعوده؛ رسول خدا(ص) فرمود: بر شما باد رعایت مکارم اخلاق، که خداوند مرا بر آنها مبعوث کرد و - بعضی از - آنها عبارتند از: کسی که بر تو ظلم کند - به جهت غرضی شخصی- او را ببخش، کسی که تو را نسبت به چیزی محروم گرداند کمکش نما، با شخصی که با تو قطع دوستی کند رابطه دوستی داشته باش، شخصی که به دیدار تو نیاید به دیدارش برو. (بحارالانوار، ج 66، ص 375، ح 24)
اینکه پیامبر(ص) عفو از ظالم را جزو مکارم قرار داده با توجه به فقرات بعدی نشان میدهد که مراد فراتر از احسان معمولی است؛ زیرا میفرماید به کسی که بدی کرده و تو را از چیزی محروم کرده به آن شخص چیزی عطا کنی؛ زیرا در مقام عدالت میتوان او را بر اساس اصل مقابله به مثل، از چیزی محروم کرد و بر اساس اصل احسان میتوان خطای او را ندیده گرفت و او را عفو کرد و از خطایش گذشت، ولی اینکه فرمود به او چیزی ببخشید به این معناست که باید کریمانه با او برخورد کرد. موارد دیگری که در این حدیث بیان شده نیز از مصادیق مکارم اخلاقی است که فراتر از دایره احسان معمولی است.
راوی گوید: قلت لابی عبدالله(ع): ما حد حسن الخلق؟ قال: تلین جانبک و تطیب کلامک و تلقی اخاک ببشر حسن؛ به امام صادق(ع) عرض کردم: حد حسن خلق چیست؟ فرمود: با مردم به نرمی برخورد کن و پاکیزه سخن بگو و با برادرت گشادهرو باش.
در روایتی آمده: قد سئل الصادق(ع) عن مکارم الاخلاق؟ فقال العفو عمن ظلمک وصله من قطعک و اعطاء من حرمک و قول الحق و لو علی نفسک؛ از حضرت صادق(ع) از مکارم اخلاق سوال شد که چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: مکارم اخلاق آن است که نسبت به کسی که به تو ظلم کرده عفو کنی و با کسی که با تو قطع رابطه کرده ارتباط برقرار کنی و کسی که تو را محروم کرده به او عطا کنی و سخن حق بگویی گرچه به ضرر تو باشد (بحارالانوار، ج 16، ص 120)
امام صادق(ع) فرمود: «خدای تعالی رسول اکرم(ص) را به مکارم اخلاق اختصاص داد، شما نیز خود را آزمایش کنید اگر مکارم اخلاق در شما بود، سپاس خدای را کنید و در زیادتی آن به سوی خداوند راغب باشید.» سپس حضرت ده صفت را به عنوان مکارم اخلاق برشمرد که عبارتند از: یقین، قناعت، صبر، شکر، بردباری، حسن خلق، بخشش، غیرت، شجاعت و مردانگی. (شیخ صدوق، صفاتالشیعه، صص 47 و 48؛ بحارالانوار، ج 67، ص 371، ح 18، به نقل از کافی، ج 2، ص 56 با کمی تفاوت.)
از رسول خدا(ص) نقل شده است که به علی(ع) فرمود: «یا علی! سه چیز در دنیا و آخرت از مکارم اخلاق است: اینکه از کسی که به تو ستم کرده درگذری و به کسی که از تو جدا شده بپیوندی و درباره کسی که نسبت به تو نادانی کرد حلم بورزی.» (طبرسی، مکارمالاخلاق، ص 435)
در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمود: «مکارم ده تاست، اگر توانی که در تو باشد چنین کن. به درستی که آنها در مرد است و در فرزندش نیست و در فرزند است و در پدرش نیست و در بنده است و در آزاد نیست.» گفته شد: آنها چیست؟ فرمود: از آنچه در دست مردم است ناامید شود، راستگویی زبان، ادای امانت، صله رحم، گرامی داشتن میهمان، اطعام سائل، تلافی نیکیها، دوری از آزار همسایه، دوری از آزار رفیق و همراه و رأس مکارم، حیا است.» (کلینی، کافی، ج 2، ص55 و 56، ح1)
البته در روایات مصادیق دیگری به عنوان مکارم اخلاقی بیان شده که میتوان به مصادر آن مراجعه کرد. (بحارالانوار، ج 67، صص 367 - 375؛ میزان الحکمه، ج 1، صص 803 - 805)
نمونهای از اخلاق کریمه در سیره امام حسن مجتبی(ع)
مرد شامی تازه به شهر رسیده بود و در کوچههای مدینه قدم میگذاشت. او متوجه سواری شد که از دور میآمد و رهگذران سلامش نموده و به احترامش راه باز میکردند.
مسافر از آنان پرسید: این سوار کیست که اینگونه گرامیاش میدارید؟!
گفتند: او حسن بن علی بن ابیطالب علیهالسلام است.
با شنیدن این نام، مرد، چهره درهم کشید و غضبناک به سوی سوار رفت. مقابل او ایستاد و شروع به سرزنش کرد. تا توانست ناسزا گفت و بدگویی نمود و سخنان ناروا بر زبان جاری ساخت.
آن سوار نورانی ابتدا سکوت کرد و به انتظار ایستاد تا مرد مسافر، دشنامگویی خویش را به پایان برد، آنگاه به مهربانی لبخندی بر لب آورد و چنین سخن آغاز کرد.
ای پیرمرد! به گمانم غریبی! گویا دچار اشتباهی شدهای! اکنون اگر از ما رضایت و حلالیت بطلبی تو را عفو خواهیم کرد. اگر چیزی بخواهی عطایت میکنیم؛ اگر طالب رشد و هدایت باشی ارشادت میکنیم؛ اگر مرکبی بخواهی آن را به تو میبخشیم؛ اگر گرسنه هستی غذایت میدهیم؛ اگر برهنه باشی تو را میپوشانیم؛ اگر حاجتمندی حاجتت را روا میسازیم؛ اگر از وطن رانده شده باشی پناهت میدهیم؛ اگر نیازی داشته باشی نیازت را برآورده میسازیم؛ اکنون بهتر است وسایلت را به خانه ما بیاوری و تا پایان سفرت با ما زندگی کنی، زیرا منزل ما وسیع است و اسباب رفاه و آسایش در آن فراهم میباشد...
جملات مهرآمیز امام ادامه داشت و مروارید اشک پی در پی بر گونههای مرد شامی میغلطید.
سخن امام به پایان رسید. مرد شامی با چشمان اشکآلود گفت: شهادت میدهم تو خلیفه خدا بر زمین هستی و حقیقتا خداوند بهتر میداند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد. پیش از اینکه شما را از نزدیک زیارت کنم بزرگترین دشمن من بودید و پس از این دیدار کسی را بیشتر از شما دوست نمیدارم. (داستان راستان، مطهری و نیز منتهیالآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 222)