نگاهی اجمالی به برخی معیارهای وحیانی برای انتخاب همسر
صالح وکفو
در مطلب حاضر دیدگاه قرآن درباره جایگاه همسر و نقش او نسبت به مرد و نیز برخی معیارهای لازم برای انتخاب همسر مناسب بیان شده است.
صابر دیانتی
***
انسان به طور طبیعی به همسر و تشکیل خانواده نیاز دارد. قرآن در گزارشی که به آفرینش انسان میپردازد به این مسئله اشاره میکند که پس از آفرینش حضرت آدم(ع) و تعلیم اسمای الهی و فرمان خلافت الهی و سجده فرشتگان به وی از نفس آن حضرت همسری برای وی خلق کرد پس همسر داشتن به عنوان نخستین مسئلهای است که قرآن از آن گزارش میکند؛ همسری که از نفس وی برآمده است. در اینجا هرگز سخن از زن و ماهیتی جداگانه از مرد نیست. آیات بهگونهای پیش میروند تا بر این نکته تاکید کنند که همسر بخشی از وجود آدم بوده است. بنابر این زمانی بر زنی نگذشته است که بیشوهر بوده باشد، بلکه آن فردی که ما آن را به نام حوا میشناسیم و مینامیم به این عنوان پا به عرصه وجود گذاشت که همسر حضرت آدم(ع) باشد. از این رو همواره از جفت و زوج و همسر آدم سخن به میان میآید. همسری که از جان و نفس او برآمده و بخشی از وجود وی را تشکیل میدهد اینگونه است که زن در زندگی انسان نقش خود را از همان آغاز آفرینش به عهده میگیرد و در کنار مرد قرار داده میشود. هدف از این آفرینش چنانکه قرآن بیان میکند نخست مسئله آرامش انسان است. به این معنا که در تحلیل قرآن درباره انسان و ماهیت وی، انسان موجودی است که بیهمسر هرگز به آرامش دست نمییابد. به سخنی روشنتر این مرد است که بیهمسر و جفت نمیتواند رنگ آرامش را ببیند.
هر چند که قرآن در آیات دیگر به نقشها و وظایف دیگر برای زن و همسر اشاره میکند ولی اآنها در حقیقت نقشهای وابسته هستند و هرگز هیچ چیز نمیتواند برای مرد کاری که همسر انجام میدهد، صورت دهد.
نقشهای دیگری چون تولید نسل و مادری و یا پوشش یکدیگر بودن، نقشهای هرچند مهم ولی اصلی و اساسی نیست که در آفرینش نخست حوا از آن سخن به میان آمده باشد. انسان پیش از آنکه به تولید نسل بیندیشد و یا بخواهد زشتیهای خویش را بپوشاند به چیزی نیاز دارد که وی را به آرامش برساند. بیآرامش، آدمی دچار انواع بحرانها و بیماریهاست.
به نظر میرسد که نقش مادری زمانی آغاز شد که انسان به زمین هبوط کرد و یا زمانی نقش پوشش و لباس و جامه دیگری بودن شروع شد که انسان از میوه درخت ممنوع خورد و بدیها و زشتیهایش آشکار شد که یکی از آن زشتیها، مسئله شهوتهای جنسی در برابر دیگر شهوات است. به سخن دیگر ارضای شهوت جنسی به عنوان عامل اصلی خلقت همسر و زن نیست بلکه زن پیش از آنکه شهوتشان به خوردن میوه ممنوع آشکار شود برای ایجاد آرامش خلق شده بود و اکنون پس از هبوط و خوردن از میوه و آشکار شدن زشتیها و شهوتها میبایست نقش مکمل دیگری را نیز به عهده گیرد. پس هم وظیفه مادری بر دوش وی نهاده شد و هم وظیفه تولید نسل و بقای آن و هم وظیفه پوشاندن عیوبی چون شهوت جنسی.
این تصویر و ترسیمی است که آیات قرآن از زن و همسر انسان ارائه میدهد. انسان به طور طبیعی به همسر نیاز دارد و این مهم از آن روست که برای دستیابی به آرامش درون میبایست به زن و همسر، وابسته باشد و از او برای دستیابی به آن، یاری بجوید.
از اینجاست که مساله ازدواج در اسلام به معنای جفت جستن و همسرگزینی امری طبیعی و ضروری و واجب شمرده شده است تا انسان اینگونه به کمال دست یابد.
قرآن امر ازدواج را امری طبیعی و ضروری میداند، ولی از آنجائی که خلق و خوی بشر را خوب میشناسد و نیازهای او را به خوبی تبیین و تحلیل میکند از وی میخواهد که در انتخاب همسر خویش ملاکهایی را در نظر گیرد؛ زیرا هر کسی خلق و خوی منحصر به خودش را دارد که بیتوجه به آن نمیتواند در کنار همسر به آرامش و خوشبختی رسد. از این رو میبایست در هنگام انتخاب همسر ملاکهائی را در نظر گیرد که بتواند با پیروی از آنها، همسری مناسب انتخاب کرده و در کنار وی به آرامش دست یابد.
معیارهای انتخاب همسر شایسته
قرآن درباره لزوم رعایت شایستگی و اهمیت اوصاف همسری که انسان برمیگزیند تا در کنارش زندگی تکاملی خویش را شروع کند، مطالبی را به عنوان معیارها مطرح میسازد. از نظر قرآن همسران نقش بسیار مهمی در هدایت و گمراهی یکدیگر دارند و به همان اندازه که موجب میشوند تا شخص به کمال دست یابد ممکن است راه انحطاط وی را فراهم آورده و او را به سوی سقوط و بدبختی سوق دهند. اینگونه است که قرآن همسران نامناسب را گاه در حد دشمن دانسته و از نزدیکی به اینگونه همسران و ازدواج با آنان پرهیز میدهد. هشدارهای قرآن در این مورد بسیار است. در آیه 14 سوره تغابن با توجه به تاثیر شگرف همسر در شکلگیری شخصیت انسان و تکامل و هبوط و سقوط وی میگوید: یا ایها الذین آمنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوالکم فاحذروهم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید برخی از همسران و فرزندان شما دشمن شمایند پس از آنان پرهیز کنید و دور شوید.
تکیه قرآن بر انتخاب همسری شایسته از این روست که اگر همسری شایسته انتخاب نشود دچار تنشهای عاطفی شده و از حالت طبیعی بیرون رفته و از دستیابی به آرامش نومید میشوید. افزون بر آن، انسان را به سوی باطل دعوت میکند و یا به سقوط میکشاند.
همسری که انسان انتخاب میکند باید صالح و درستکار و نیکوکار باشد. این صلاح باید هم در جسم و هم در جان وی باشد. به این معنا که هم در ظاهر، انسان متعادل باشد و دارای نقض بدنی و جسمی نباشد به گونهای که نتواند فرزند بیاورد و یا از نظر روحی و روانی به گونهای باشد که آدمی را دچار تشویش و اضطراب کند و آرامش را از او سلب نماید.
دعای زکریای پیامبر درباره فرزنددار شدن و اصلاح همسرش از سوی خداوند اجابت میشود. هر چند که این اصلاح با توجه به مشکل نازایی همسر وی بود و خداوند همسر او را اصلاح کرد و این نازایی را از جسم و جانش برداشت ولی چنانکه برخی از مفسران گفتهاند نگاهی هم به مسئله اصلاح اخلاقی وی نیز داشته است تا خداوند به این شیوه اعجازی، او را خوش خلق کند. (مجمعالبیان ج7 ص 97)
این مسئله امری طبیعی است، زیرا بسیار دیده شده است که زنان نازا در بلندمدت دچار بدخلقی میشوند و زندگی را بر خود و اطرافیان تلخ میکنند. از این رو دعای آن حضرت(ع) برای از میان بردن نقص نازایی میتوانست به مسئله اصلاح اخلاقی نیز اشارهای داشته باشد.
به هر حال خداوند در آیه 34 سوره نساء به مردان توصیه میکند که زنانی صالح و درستکار را به همسری برگزینند. این زنان کسانی هستند که در برابر نظام خانواده خاضع و خاشع هستند و نه تنها در حضور شوهر بلکه در غیاب وی نیز مرتکب خیانت مالی و ناموسی نمیشوند و حقوق همسر را مراعات میکنند.
برای شناخت همسر صالح و شایسته که این مسائل را مورد توجه قرار میدهد، امام صادق(ع) سفارش میکند که از خانوادهای همسر برگزینید که خود مردمان صالح و نیکوکار باشند، زیرا خصایص و ویژگیها از پدر و مادر و اجداد به نسل بعد سرایت میکند: تزوجوا فی الحجر الصالح فان العرق دساس (مکارم الاخلاق ص 197) تعبیر به این که نژاد انسانی دساس است به این معناست که از راههای نهانی، صفات از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد و این همان چیزی است که امروزه از آن به انتقال صفات ژنتیکی یاد میشود.
در حقیقت انسان با انتخاب همسری شایسته و نیکوکار و صالح به خود و تکامل خویش کمک میکند و سرانجام خوشی را برای خود رقم میزند. (رعد آیه 23)
فرزندان صالح زمانی پدید میآیند که هم از خونی صالح و درست کار باشند و هم در مکان و محیطی سالم پرورش یابند. از این رو نمیتوان گمان کرد که تنها خلق و خوی صالح همسر کفایت میکند، زیرا صفاتی به فرزندان به ارث میرسد و این فرزندان به جهت وابستگی شدید پدر و مادر به ایشان گاه خود عامل گمراهی و سقوط پدر و مادر میشوند. مادر و پدر هر دو صالح هستند ولی چون فرزند از اجداد خویش امور و صفاتی را به ارث برده است راه آنان را در پیش میگیرد و پدر و مادر را به سوی امیال و گرایشهای خویش میکشاند. اینگونه است که برای رهایی از این مشکل پیشنهاد شده است که هم خود زن صالح باشد و هم از خانوادهای صالح و درستکار باشد.
همسر میبایست با ایمان و صالح باشد تا شخص را در کارهای خیر و نیک در دنیا و آخرت یاری دهد. از این رو آنچه مهم است صلاحیت اخلاقی و روحی و روانی همسر و خانواده اوست.
همسر خوب آن است که در کار خیر شتاب کند و در همه حال یاد خدا در دل او زنده و در برابر او خاشع باشد. (انبیاء آیه 90) قرآن در آیه 5 سوره تحریم مهمترین صفات اخلاقی و بینشی همسر خوب و شایسته را اسلام، ایمان، اطاعت از شوهر، خضوع و خشوع در برابر او، عدم اصرار بر خطا و گناه و بندگی خالصانه خدا برمیشمارد.
ضرورت کفو بودن
از دیگر ویژگیها و صفات همسر شایسته، مسئله کفو و همترازی در ایمان و اعتقاد و خانواده و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و مانند آن است. برخی کفو بودن را شرط صحت عقد یا لزوم عقد ازدواج دانستهاند. (الفقه علی المذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت(ع)
ج 4ص 86)
البته فقیهان شیعی کفو به معنا برابری در اسلام را شرط دانستهاند؛ زیرا آیه 221 سوره بقره به صراحت نکاح با مشرکان را نهی کرده و حتی پایبندی به پیوند ازدواج با زنان کافر را نادرست دانسته و از آن نهی کرده است. (ممتحنه آیه 10) در نگرش قرآن اینگونه زنان موجوداتی خبیث و ناپاک هستند که کفو آنان نیز مردان ناپاک و خبیث میباشند. (نور آیه 26)
البته وضعیت اقتصادی در کفو بودن از جهاتی مهم و تاثیرگذار است، زیرا هر چند که خداوند کسانی را که ازدواج میکنند از فضل خویش به آنان گشایش میبخشد (نور آیه 22) ولی کفو نبودن آثار روانی مخربی بر زندگی زناشویی میگذارد. بنابراین بهتر است که کفو بودن در این جنبه (جنبه اقتصادی) نیز مراعات شود چنانکه برخی از فقیهان شیعی کفویت در مال و ثروت را شرط دانستهاند و گفتهاند بهگونهای باشد که بتواند از مخارج زندگی و نفقهای برآید که همشان همسرش است. (جواهر الکلام، نجفی، ج 30 ص 103)
آیه 25 سوره نساء هر چند که در مقام حکم شرعی کفویت در اقتصاد نیست ولی انسان را به این مسئله توجه میدهد که کسی که از نظر مالی بر تحمل مهر و نفقه قدرت ندارد راه برای ازدواج بر او بسته نیست و میتواند با مخارج کمتری با کنیزان ازدواج کند. این آیه نشان میدهد که شخصی که ناتوان است و از نظر سطح زندگی در حدی نیست که بتواند با زنان سطح بالاتر ازدواج کند بهتر است به پایینتر از سطح خود بنگرد و از ازدواج با زنان سطح عالیتر پرهیز کند.