پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت (شعر)
سلمان هراتی
پیــــش از تو آب معنی دریا شدن نداشـت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشـت
بسیـــار بـــود رود در آن برزخ کبـــود
اما دریـغ، زهـــره ی دریــا شدن نداشــت
در آن کویـــر سوختــــــه، آن خاک بیبهار
حتی علـــــف اجازه ی زیبــا شدن نداشت
گم بود در عمیــــق زمین شــــانه ی بهـار
بی تو ولی زمینــــــه ی پیدا شدن نداشت
دلها اگــر چه صـاف، ولی از هراس سنگ
آیینـــه بـود و میـل تمـاشـا شـدن نـداشـت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
ایـن عقـده تا همیشه سر وا شدن نداشت
پیــــش از تو آب معنی دریا شدن نداشـت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشـت
بسیـــار بـــود رود در آن برزخ کبـــود
اما دریـغ، زهـــره ی دریــا شدن نداشــت
در آن کویـــر سوختــــــه، آن خاک بیبهار
حتی علـــــف اجازه ی زیبــا شدن نداشت
گم بود در عمیــــق زمین شــــانه ی بهـار
بی تو ولی زمینــــــه ی پیدا شدن نداشت
دلها اگــر چه صـاف، ولی از هراس سنگ
آیینـــه بـود و میـل تمـاشـا شـدن نـداشـت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
ایـن عقـده تا همیشه سر وا شدن نداشت