استغفار معصومان (ع)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
راز استغفار پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) چيست؟ به عبارت ديگر با اينكه آنان معصوم بودند و مرتكب گناه نمى شدند؛ چرا در دعاهايشان از فزونى گناه استغفار مى كردند؟
پاسخ:
يكم. هميشه توبه به معناى بازگشت از گناه نيست بلكه بهطور كلى شامل بازگشت به خداوند مى باشد. از اين رو توبه به خودى خود، يكى از عبادت هاى بزرگ است. خداوند در قرآن مجيد، مؤمنان راستين را چنين توصيف مى كند: «آنان شكيبايند و راستگو؛ همواره اطاعت پيشه اند و انفاق گر و سحرگاهان به استغفار مى پردازند»(آل عمران ـ 17).
و در جاى ديگر مى فرمايد: «شبانگاه اندكى مى آرَمَند و سحرگاهان به استغفار مى پردازند»(ذاریات ـ 17 و 18).
بنابراين چنان كه مشاهده مى شود، قرآن مجيد توبه را عمل بهترين مؤمنان و شب زنده داران خوانده است. از ديگر سو همه مؤمنان را به توبه فراخوانده، مى فرمايد: «اى ايمان آورندگان! همه با هم به درگاه خدا توبه كنيد؛ باشد كه رستگار شويد».(نور ـ 31).
و در جاى ديگر مى فرمايد: «خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست مى دارد»(بقره ـ 222).
از آنچه گذشت، روشن مى شود كه در نگاه قرآن اساسا توبه عمل پارسايان و مؤمنان و عبادتى است كه همه ايمان آورندگان، به آن دعوت شده اند و انجام دادن آن گشاينده درهاى رحمت الهى و يكى از بهترين موجبات قرب و وصال معبود است. اگر به حقيقت توبه نظر كنيم، آن را زيباترين جلوه خضوع و خشوع و اظهار تذلل و زارى و اعتراف به قصور و تقصير بنده اى بى نهايت كوچك، در برابر آفريدگارى بى نهايت بزرگ مى يابيم. از اين رو شايسته است كه اولياى الهى، پيش و بيش و بهتر از همه، اين دعوت الهى را لبيك گويند و در تمام حالات خود، بر توبه و استغفار مداومت ورزند تا بدين وسيله، به فيض تقرّب هر چه بيشتر در درگاه الهى نايل آيند.
دوم. «استغفار و توبه»، داراى مراتب و درجاتى متناسب با عاملان آن است. توبه گنه كاران، از گناه و توبه اهل سلوك، از پرداختن به غير خدا و توجه به غير حق است.
سوم. توبه و استغفار اولياى الهى و معصومان، مرتبه اى بالاتر از اينها دارد. آنان چون مستغرق در ذات جميل الهى اند و توجّه به مقام ربوبى (كمال مطلق) دارند؛ وقتى به خود و اعمال خويش مى نگرند، با تمام عظمت و بزرگى آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بى نهايتِ الهى، بسيار كوچك و مايه سرافكندگى و شرمندگى مى بينند.
در ادبيات منظوم آمده است: شخص فقيرى در كويرى خشك و سوزان زندگى مى كرد. روزى ترتيبى داده شد كه وى براى عرض حاجت، نزد سلطان برود. او با خود انديشيد كه چه هديه اى به پيشگاه سلطان ببرد؛ اما هيچ در بساط نداشت. از قضا در مسير حركت به سوى شهر، اندكى باران باريد و قدرى آب گل آلود در گودالى جمع شد. او با خوشحالى تمام آب ها را ـ كه مايه حيات بود و بزرگ ترين و مطلوب ترين هديه به نظر مى آمد ـ در ظرفى ريخت و با زحمت بسيار با خود حمل كرد تا نزد سلطان ببرد. اما وقتى به بارگاه شاهى رسيد و آن فرّ و شكوه را ديد و همه جا را پراز آب زلال و گوارا و نوشيدنى هاى رنگارنگ يافت، از آورده خود خجل شد و سخت شرمسار و سرافكنده گرديد!!
امام على (ع) نيز همان عبادتى را كه افضل از عبادت ثقلين است، در برابر جمال و جلال الهى، برگ سبز درويش مى بيند و سر به زير مى افكند و اين خود، يكى از عالى ترين مراتب عبوديت مطلقه و فناى فى اللّه است. او مقام معبود را مى نگرد كه در برابرش، همه چيز رنگ مى بازد و چيزى به حساب نمى آيد.
چهارم. در حديث نبوى آمده است: «انه ليغان على قلبى و انى أستغفراللّه فى كل يوم مائة مره» «گاهى بر دلم غبار مى نشيند و من هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش مى خواهم» (محدث نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، باب استحباب الاستغفار فى كل يوم، قم: آل البيت، 1408 ه.ق، ج 5، ص 330).
امام خمينى قدس سره در شرح اين حديث مى نويسد: «اولياى خدا همواره انقطاع به سوى خدا دارند؛ ولى به جهت مأموريت الهى خود، گاه به ناچار در مرآت عالم كثرات، توجه به حضرت حق مى كنند و همين، نزد آنان كدورت محسوب شده و براى زدودنش استغفار مى كنند. اين امام سجاد (ع) است كه مناجات هايش را شما مى بينيد و مى بينيد چطور از معاصى مى ترسد ... مسئله غير از اين مسائلى است كه در فكر ما يا در عقل عقلا يا در عرفان عرفا بيايد. ... از گناه خودشان گريه مى كردند تا صبح. از پيغمبر گرفته تا امام عصر (ع) همه از گناه مى ترسيدند. گناه آنها غير از اين است كه من و شما داريم. آنكه يك عظمتى را ادراك مى كردند كه توجه به كثرت، نزد آنها از گناهان كبيره است ... آنان در مقابل عظمت خدا، وقتى كه خودشان را حساب مى كنند، مى بينند كه هيچ نيستند و هيچ ندارند. واقع مطلب همين است؛ جز او كسى نيست و چيزى نيست ... و از اينكه حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلك دارند، مردم را دعوت مى كنند؛ از همين كدورت حاصل مى شده [است]...» (سخنرانى مورخه 8/3/1366، صحيفه امام، ج 20، ص 268 ـ 269 ؛ نيز همان، ج 19، ص 120).
پنجم. استغفار براى اولياى الهى، جنبه دفع و براى ما جنبه رفع دارد؛ يعنى، ما استغفار مى كنيم تا لغزش هايمان بخشيده شود و آنان استغفار مى كنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغشان نيايد. آن بزرگان با توبه و عبادت و اطاعت، درجات عصمت خويش را شدّت مى بخشند؛ از اين رو استغفار و توبه، در بالا رفتن درجات و پايندگى عصمت آنان دخالت دارد.
ششم. توبه و استغفار و استغاثه دائمى پيامبر (ص) و امامان (ع) در پيشگاه خدا، بالاترين نقش عملى را در تربيت امت دارد و به ديگران مى آموزد كه چگونه در پيشگاه خدا به توبه، تضرّع و انابه بپردازند و به جهت پاره اى از اعمال نيك، مغرور نگردند. آيا كسى كه ناله ها و گريه هاى اطاعت و بندگى اميرمؤمنان (ع) را ببيند و بشنود، با خود نمى گويد: او كه يك لحظه عمرش برتر از عبادت ثقلين است، اين چنين توبه مى كند؛ پس من حقير چگونه به خود ببالم و از خدا عذرخواهى نكنم!؟