kayhan.ir

کد خبر: ۳۳۹۴۱
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۷

شاخصه‌هاي برتري رسول اکرم بر پيامبران


 آیت‌الله جوادی آملی

نبوت از اصول دین مبین اسلام است. خداوند متعال براساس قاعده لطف با ارسال پیامبران به سوی خلق، آنان را هدایت و با سعادت و شقاوت آشنا می‌کند. در این میان مسئله نبوت پیامبر اسلام در ابعاد مختلف از جمله برتری ایشان بر سایر انبیاء که با دلایل مختلف قرآنی، روایی و عقلی ثابت می‌شود، از اهمیت بسیاری برخوردار است. تبیین و تحلیل شاخصه‌های برتری پیامبر اکرم(ص) بر سایر پیامبران با دلایل قرآنی در نوشتاری از آیت‌الله جوادی آملی در کتاب سیره رسول اکرم در قرآن که در پایگاه اطلاع رسانی اسراء منتشر شده است، پیش روست. ایشان آورده‌اند که با بررسی چند مطلب، برتری پیامبر اسلام(ص) بر سایر پیامبران اولواالعزم اثبات می‌‌شود.
***
1. بشارت حضرت مسيح
خداي سبحان از زبان حضرت عيسي(ع) مي‏فرمايد: (ومبشراً برسولٍ يأتي من بعدي اسمه أحمد): به شما بشارت مي‏دهم وجود پيامبري پس از خود را که نام [مبارک] او احمد(ص) است. (سوره صف، آيه 6)
اگر پيغمبر خاتم در سطح انبياي گذشته يا در سطح رسالت عيساي مسيح(ع) سخن گفته باشد اولاً نيازي به آمدن پيغمبر نبود، ثانياً مجالي براي بشارت نبود چون پيغمبر جديد سخن تازه‏اي نمي‏آورد تا حضرت عيسي(ع) به آمدنش بشارت دهد.
سخن عيساي مسيح که من کتاب آسماني پيامبر گذشته را تصديق مي‏کنم و آمدن پيامبري را در آینده بشارت مي‏دهم، نشان می‌دهد که رسول اکرم(ص) از حضرت عيسي(ع) افضل و قرآن از انجيل بالاتر و ره‏آورد پيغمبر اسلام بيش از ره‏آورد مسيح(ع) است تا معناي بشارت تحقّق يابد.
  2. هیمنه قرآن بر کتب انبیای پیشین
خداوند مي‏فرمايد: همه انبيا حقّ آوردند ولي کتب انبياي گذشته، زير هيمنه و سيطره و نفوذ قرآن کريم حفظ مي‏شود؛ وقتي خدا قرآن را مُهَيْمن بر کتب انبياي پيشين قرار داده، چون کمال علمي‏ هر پيامبري در کتاب آسماني او و کمال علمي‏ پيغمبر خاتم نيز در قرآن ظهور مي‏کند، پس ره‏آورد رسول خدا بالاتر از کتب انبياي پيشين است.
مقام و شخصيت معنوي هر پيغمبر در کتاب آسماني او تجلي مي‏کند، مقام موساي کليم در حدّ تورات و مقام عيساي مسيح در حدّ انجيل جلوه‏گر شده است، انبياي پيشين نيز در حدّ کتب و صحف آسماني خود ظهور کرده‏اند، وقتي سيطره و فضيلت قرآن بر همه کتاب‌هاي انبياي سلف ثابت شود سيطره و فضيلت رسول خاتم نيز بر ديگر انبيا ثابت مي‏شود، زيرا پيغمبر در حدّ قرآن است و قرآن، مهيمن است، پس پيغمبر اسلام مهيمن است.
«هيمنه» يعني سيطره و نفوذ علمي، و خداي سبحان اين معنا را در سوره مائده، پس از ذکر نام چند تن از انبيا، چنين بيان مي‏کند: بعد از انبياي گذشته و به دنبال آثار آنان، عيسي، فرزند مريم را فرستاديم در حالي که تورات را تصديق مي‏نمود و به عيساي مسيح انجيل داديم... سپس خطاب به پيغمبر خاتم مي‏فرمايد: ما بر تو قرآن فرستاديم که کتب آسماني پيشين را تصديق مي‏کند و بر آنها سيطره، اشراف و نفوذ علمي ‏داشته و نمي‏گذارد آنها ازدست بروند، تحريف آنها را تصحيح مي‏کند، به طوري که موارد تحريف شده آنها را پس از عرضه بر قرآن کريم به خوبي مي‏توان تشخيص داده و اصلاح کرد.
  3. خاتميت رسول اکرم(ص)
از مزاياي رسول اکرم(ص) خاتميّت اوست، قرآن کريم در اين مورد مي‏فرمايد: (محمد(ص) پدرِ هیچ یک از شما مردان نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم‌کننده و خاتم پیامبران است)(احزاب ـ 40).
گذشته از اين، شواهد ديگري نيز دلالت قطعي بر خاتميت رسول‏الله(ص) دارد که صحيفه نبوت پيامبران به وسيله آن حضرت، به پايان رسيد. مقصود از خاتميت، هم تأخر و خاتميّت زماني و هم خاتميّت رتبي در قوس صعود است.
«خاتم» يعني مُهر، که در پايان نوشته‏ها قرار مي‏گيرد؛ وقتي نويسنده هر آنچه لازم بود بيان داشت و مقاصد خود را عنوان کرد، پايان نوشتار خود را مهر کرده، ختم آن را اعلام مي‏دارد؛ خداي سبحان که با جهانيان سخن مي‏گويد، از راه فرستادن وحي براي هدايت انسانها برنامه دارد لذا نه تنها عيساي مسيح، بلکه همه انبيا کلمات الهي هستند انبيا کتاب حقّ و کلام حقّند. خداي سبحان با فرستادن آنها براي جوامع بشري پيام مي‏فرستد. پس از پايان گفتار و کلماتش، سلسله ‏نبوتشان را با فرستادن پيامبر اکرم(ص) ختم، و صحيفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلين مهر کرده است پس هرگز جا براي نبوت و رسالت ديگري نيست لذا مي‏فرمايد: رسول اکرم(ص) زيور همه انبيا و خاتم آنان بوده، و سلسله نبوت، با آن حضرت مهر شده و پايان پذيرفته است.
پس همان طور که رسول اکرم(ص) در قوس نزول سر سلسله انسان‏هاي کامل است چون «أوّل ما خلق الله نوری»(قال رسول الله (ص)، بحار، ج1، ص97،ح7) است، در قوس صعود نيز، اوج و قلّه غايي رسالت است چون خاتم انبياست.
از اين جمله، نه تنها استفاده مي‏شود که پيغمبر اکرم(‏ص) واجد همه مزاياي مشترک، و مزاياي فرد فرد انبيا، و بعضي از خصايص ويژه است که انبياي قبلي فاقد آن بوده‏اند بلکه نکته ديگري هم استفاده مي‏شود که تا روز قيامت احدي بهتر از پيغمبر اسلام نخواهد آمد، زيرا رسول خدا انسان کامل است و هر چند ميليونها سال بگذرد کاملتر از او نخواهد آمد، و اگر کامل‌تر از وي يافت مي‏شد، حتماً او به مقام خاتميّت مي‏رسيد نه رسول اکرم(ص)، و چون تالي باطل است پس مقدّم هم، باطل خواهد بود.
4. عبوديت رسول اکرم(ص)
بعضي از انسان‌ها تحت تدبير اسماي جزئيّه حقّند، مثلاً بعضي در حقيقت، عبدالرزّاق، عبدالباسط، عبدالقابض، عبدالکريم، يا عبدالجليل هستند اما پيامبر اسلام «عبدُه» است و پروردگار مدبّر و مربّي شخصي وي است که نهايي‌ترين مرتبه را داراست، و در قوس صعود، مقامي ‏برتر از مقام مربوبيّت شخص رسول اکرم(ص) نيست، و آن حضرت(ص) منتسب به عالي‌ترين اسم از اسماي حسناي خداي سبحان است، يعني «هو» که همان هويت مطلقه است، چون کاملترين عبوديت از آن اوست، جامع‌ترين کلمه به او اشاره دارد و حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزّل کرده و هويت مطلقه مبدأ ارسال رسول اکرم(ص) است.
5. کلام و سکوت آن حضرت، مظهر کلام و سکوت خداست
خصيصه ديگري که خداي سبحان، براي معرفي پيامبرش ذکر مي‏کند اين است که مي‏فرمايد: او حاملي است که کلام و سکوتش مظهر کلام و سکوت خداست، هر چه مي‏گويد وحي است، و هر آنچه با وحي دريافت نموده به مردم ابلاغ مي‏کند، نه از وحي مي‏کاهد و نه غير از وحي چيزي مي‏گويد.
از اين جمله معلوم مي‏شود در قانونگذاري و مسائل مربوط به سعادت مردم، اگر چيزي وحي نبود هوي است و هوي به باطل منتهي خواهد شد. از تقابل بين وحي و هوي معلوم مي‏شود که سخن، يا حقّ است و يا باطل؛ اگر حقّ شد برابر با وحي است و گرنه هوي و هوس. و چون گفته‏هاي نبي اکرم(ص) حقّ است پس آنچه را که در مسائل ارشادي و جهان بيني و هدايت بيان مي‏دارد وحي است، بحث درباره جزئيّات دنيايي نيست، و اين جمله، ناظر به مدعاي اوّل، يعني وحي بودن همه گفته‏هاي ديني آن حضرت است.
پس پيامبر گرامي(ص) هر چه را يافت به شما گفت و هر چه به شما گفت وحي بود، او هم در اثبات، معصوم است و هم در سلب، منتها افراد بايد در پرتو ارتقاي فکري، آنها را دريافت کرده بفهمند، اين دو اصل نيز از يکديگر جداست، يکي ناظر به امين بودن اوست که هرگز رسالت را ناقص نکرده، هرچه به او گفتيم ابلاغ مي‏کند. و اصل ديگر ناظر به آن است که هر چه مي‏گويد گفتار ماست، از خود چيزي بر وحي نمي‏افزايد.
  6. پیامبر گرامی اسلام، قرآن ممثل
از برجسته‌ترين مزاياي علمي‏ رسول اکرم(ص) آن است که خداي سبحان قرآن را به ‏او آموخته و حقيقت آن را در قلب مطهر او القا کرده، پس زماني مي‏توانيم سيره علمي‏ رسول گرامي‏ را ارزيابي کنيم که حقيقت قرآن را بشناسيم.
هر پيامبري به اندازه کتابش مردم را به حقّ دعوت مي‏کند و هر آنچه به عنوان آيه تدويني کتاب اوست در وجود مبارک آن پيامبر، به عنوان آيه تکويني و وجود عيني متحقّق است، و اگر براي معارف کتاب آسماني درجاتي هست، براي ولايت و رسالت اوليا و فرستادگان خدا نيز مراتبي خواهد بود، و اگر اکتناه قرآن مقدور همه نيست، لااقل دسترسي به برخي از درجات آن مقدور محقّقان هست و به همان ميزان مي‏توان رسول خدا و سيره علمي ‏آن حضرت(ص) را شناخت.
  7. تجليل خداوند در خطاب به آن حضرت
خداي سبحان، از نظر ادب محاوره، حرمتي خاصّ براي خاتم انبيا قايل است که براي انبياي پيشين قايل نبوده، انبياي گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب مي‏کند، امّا هرگز نام مبارک پيغمبر اسلام را به عنوان يا محمّد(ص) نمي‏برد بلکه هميشه از او با تعبيرات تجليل‌آميز مانند: (يا أيّها النبي)! (يا أيّها الرسول)! ياد مي‏کند و اگر احياناً خطاب (يا أيّها المزّمّل:‌ای جامه به خود پیچیده) و (يا أيّها المدّثّر:‌ای جامه خواب به خود پیچیده) هست، ناظر بر نکته لطيف تاريخي ‏است.
مثلاً درباره آدم ابوالبشر مي‏فرمايد: (و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن) (بقره ـ 35) و درباره نوح مي‏فرمايد: («ای نوح! او از اهل تو نیست)(هود ـ 46) و درباره موسي: («ای موسی! برگرد و نترس، تو در امان هستی) (قصص ـ 31) و درباره حضرت عيسي: (و آنگاه که خداوند به عیسی بن مریم می‌گوید) (مائده ـ 116) و در مورد حضرت داود: (ای داود! ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم) (ص ـ 26)، ولي درباره رسول اکرم(ص) علاوه بر خطاب جلالت آميز خود، به بندگان نيز مي‏آموزد که: (صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهید)(نور ـ 63): هرگاه خواستيد پيامبر را صدا بزنيد او را مانند مردي عادي صدا نزنيد، بلکه هم نحوه صدا زدن و هم اصل آن آميخته با تجليل و تکريم باشد.
8. عظمت در اخلاق
خداوند پيامبر خود را به عظمت اخلاقي مي‏ستايد: (و إنک لعلي خلقٍ عظيمٍ) (قلم، آيه 4) با جمله اسميه و تأکيد، مي‏فرمايد: تو داراي اخلاق عظيمي هستي، وقتي خداي سبحان از چيزي به عظمت ياد کند، معلوم مي‏شود که از عظمت فوق‌العاده‏اي برخوردار است چون او هر چيزي را به عظمت نمي‏ستايد؛ بسياري از موارد را با صفت «ضَعف» يا «قلّت» ياد مي‏کند، سراسر دنيا را اندک مي‏شمرد: (متاع الدنيا قليل) (نساء ـ77) و از دسيسه‏هاي شيطان به عنوان: (إنّ کيد الشيطان کان ضعيفاً) (همان ـ 76) سخن مي‏گويد؛ امّا وقتي از خُلق رسول خدا(ص) نام مي‏برد مي‏فرمايد: اي پيامبر تو واجد همه ملکات نفساني در حدّ اعلا هستی!
  9. رسالت پيامبر براي همه انسانها تا روز قيامت هست
خداوند پيامبر اکرم(ص) را شخصيتي جهاني دانسته و درباره قلمرو رسالت او مي‏فرمايد: ما تو را براي جهانيان فرستاديم امّا بر مؤمنان منّت نهاديم. اين دو نکته در باره قرآن کنار هم آمده است که قرآن کتابي جهاني است: ((روزه، در چند روز معدودِ) ماه رمضان است؛ ماهی که قرآن، برای راهنمایی مردم، و نشانه‌های هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است)(بقره ـ 185) ليکن تنها اهل‏ تقوا از آن طرفي مي‏بندند: (ذلک الکتاب لاريب فيه هدي للمتّقين) (همان‌ـ2) اين کتاب براي همه آمده، ولي عده‏اي به عمد خود را از آن محروم کرده‏اند، کتابي جهاني است ولي اهل‏ تقوا و فضيلت از آن بهره مي‏گيرند.
درباره رسول خدا نيز اين دو تعبير را دارد، از طرفي مي‏فرمايد: تو پيامبري جهاني هستي: (و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم) (سبأ ـ 28)، و از طرف ديگر مي‏فرمايد: (لقد منّ‌الله علي‌المؤمنين إذ بعث فيهم رسولاً من أنفسهم): خداوند بر مؤمنان منّت نهاده پيامبري را از خودشان در ميان آنها برانگيخت.(آل عمران ـ 164).  
«منّت» عبارت است از نعمت سنگين و بزرگي که تحمّل آن آسان نيست، تنها مؤمن از عهده پذيرش نعمت پيامبري و اطاعت از آن، به خوبي برمي‏آيد، نعمت ايمان، رسالت و ولايت چنين است.
حاصل آنکه: رسالت پيامبر براي همه انسان‌ها تا روز قيامت هست ولي تنها مؤمنان از فيض رسالت بهره‏مند مي‏شوند و خدا تنها بر آنان منت نهاده و رسول، از بين آنها مبعوث شده است. گرچه بعثت همه انبيا منّت است امّا دو ويژگي خاتميت و منت بودن بعثت تنها در خصوص پيامبر خاتم آمده است.
10. رأفت و رحمت رسول اکرم(ص)
خداوند درمورد بعضي از انبيا تعبير برادر کرده مي‏فرمايد: «براي قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم(اعراف ـ 73)، «براي قوم عاد برادرشان هود را فرستاديم»(هود ـ 50)، «...آن هنگام که برادرشان نوح آنها را گفت... »(شعراء ـ 106) ولي درباره پيامبر اسلام تعبير برادر نيامده، بلکه مي‏فرمايد: (او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت)(جمعه ـ 2) يا اينکه مي‏فرمايد (لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزيز عليه ما عنتّم حريص عليکم بالمؤمنين رؤف رحيم) (توبه ـ 128): پيامبري براي شما آمده که از جانتان برخاسته، انحراف شما براي او بسيار سخت است، با حرص و شوق کوشش مي‏کند تا شما مؤمن بشويد، او مظهر رأفت و رحمت خدا براي مؤمنان است.
خداوند خطاب به پیامبر می‌فرماید، تو مبشّر جهانيان هستي امّا تنها مؤمنان از تو استفاده کرده آنان را به رحمت خاصه نويد مي‏دهي و گرنه توده انسان‌ها از خُلق و سبک زيست مردمي‏ تو بهره مي‏برند، هر چند به راه نيايند، حداقل از تيرگي آنها کاسته مي‌شود.
علاقه مندان برای مطالعه بیشتر این بحث می‌توانند به کتاب سیره رسول اکرم در قرآن، حضرت آیت‌الله جوادی آملی، جلد دوم، صفحات 21 تا 64 مراجعه نمایند.