امام علی(ع)اولین منادی وحدت
سیدهادی جعفری امانآبادی
در مطلب حاضر نویسنده به برخی تلاشهای امام علی(ع) به عنوان نخستین منادی وحدت مسلمانان در همگرایی جامعه اسلامی اشاره کرده و نشان میدهد که آن حضرت بیش از همه به اتحاد صفوف مسلمانان حریص بود. همچنین به اقدامات اولین پایهگذار تقریب بین مسلمانان در میان اهل سنت اشاره شده است.
علی (ع) نخستین منادی «وحدت اسلامی» است که سیره و روش آن حضرت، بهترین، ارزندهترین و آموزندهترین درسهاست که به جاست پیروان مذاهب اسلامی سیره آن اسوه صبر، استقامت، ایثار و تقوا را الگوی خود قرار داده و از تفرقه و تشتت اجتناب کنند.
امام علی (ع) با اینکه خود را به خلافت شایستهترین میدانست، به خاطر حفظ اسلام و اتحاد مسلمانان و جلوگیری از اضمحلال حکومت نوپای اسلامی با خلفای وقت به «مدارا» و «گذشت» رفتار کرد و از هیچگونه مساعدت، همکاری و همیاری با آنها دریغ نورزید.
امام پیوسته مردم را به اتحاد و یکپارچگی و با «جماعت بودن» دعوت میکرد و فردگریزان از جمع را به گوسفند واماندهای تشبیه مینمود که سرانجامی جز طعمه گرگ شدن ندارد:
«با اکثریت همداستان شوید که دست خدا همراه با جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که موجب آفت است. آن که از جمع مسلمانان به یک سو شود، بهره شیطان میشود، چنانکه گوسفند چون از گله دور ماند، نصیب گرگ بیابان میگردد. (1)
امام علی (ع) از طرح مسائل اختلافانگیز کراهت داشت و همواره به اصحاب خود سفارش میفرمود که از طرح این نوع مسائل خودداری ورزند. روزی یکی از یاران از امام علی پرسید: چگونه شما را از این مقام بازداشتند، در حالیکه شما بدان سزاوارتر از بقیه بودید؟ حضرت در پاسخ فرمود:
«ای برادر اسدی، نا استواری و ناسنجیده گفتار؟! لیکن تو را حق خویشاوندی است و پرسش کردی، پس بدان... داور خداست و بازگشتگاه روز جزاست- این سخن بگذار- و از این غارتی که بانگ آن در گوشه و کنار برخاست، گفتگو به میان آر، بیا و داستان پسر ابوسفیان (معاویه) را به یاد آر.» (2)
در واقع امام (ع) میخواست این نکته را بیان کند که خود را به امور و مسائل گذشته سرگرم مسازید. اصرار بیش از حد و پافشاری به خرج دادن در مورد مسائل اختلافانگیز که ثمرهای جز تفرقه و پراکندگی مسلمانان و به فراموشی سپردن مسائل روز و دشمنان بالفعل مسلمین ندارد، امری پسندیده و معقول نیست.
امام (ع) تا وقتی که حضرت فاطمه (س) در قید حیات بود با ابوبکر بیعت نکرد. البته در این مدت نیز اقدامی بر علیه دستگاه خلافت او انجام نداد. حتی هنگامی که ابوسفیان به نزد آن حضرت آمد و گفت: دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم، به خدا سوگند! اگر بخواهی به حمایت تو، مدینه را از سپاه سوار و پیاده پر میکنم، امام (ع) که به خوی فتنهانگیز و آشوبطلبی ابوسفیان واقف بود و نیک میدانست که قصد حقیقی وی دامن زدن به اختلافات و سرانجام دستیابی به قدرت است، او را از خود طرد کرد و فرمود: «به خدا قسم، تو جز فتنهانگیزی مقصودی نداری و دیر زمانی است که شر و بدخواه اسلام بودهای.» (3)
سکوت امام (ع) و عدم قیامش هرگز به دلیل ترس از مرگ نبود، چه او به مرگ مأنوستر از کودک به پستان مادر بود. علی (ع) به این نتیجه رسیده بود که مصلحت اسلام، ترک قیام و همکاری و همیاری با نظام حاکم است.
امام (ع) در رفتار با خلیفه دوم نیز همان سیاست مدارا و مساعدت و همکاری را که با ابوبکر داشت ادامه داد. روح بزرگ و اندیشه خیرخواهانه آن حضرت به هنگامی که عمر در مورد جنگ با ساسانیان از او نظرخواهی میکند، نمایان میشود:
«جایگاه زمامدار همچون ریسمانی است که مهرهها را در نظام میکشد و آنها را جمع کرده و ارتباط میبخشد. اگر ریسمان از هم بگسلد، مهرهها پراکنده میشوند و هر کدام به جایی خواهند افتاد و سپس هرگز نتوان همه را جمعآوری کرد و از تو نظام بخشید. عرب امروز اگر از نظر تعداد کم است، اما با پیوستگی به اسلام فراوان، و با اتحاد و اجتماع و هماهنگی، عزیز و قدرتمند است. بنابراین، تو همچون محور آسیاب باش و جامعه را به وسیله مسلمانان به گردش درآور... زیرا اگر شخصاً از این سرزمین خارج شوی، اعراب از اطراف و اکناف، سر از زیر فرمانت بیرون خواهند برد و چنان شود که نگاهداری مرزها که پشتسر میگذاری برای تو مهمتر باشد از آنچه پیشروی داری. همانا عجم اگر فردا تو را بنگرد، گوید این ریشه عرب است، اگر قطعش کنید راحت میگردید و این فکر، آنها را در مبارزه با تو طمعکارتر و در نابودیت حریصتر و سرسختتر خواهد ساخت و این که گفتی، آنان به جنگ مسلمانان آمدهاند و ناراحت هستی، خداوند بیش از تو این کار را مکروه میدارد و او بر تغییر آنچه نمیپسندد، تواناتر است. اما آنچه از شمار آنان گفتی، ما در گذشته نمیجنگیدیم به خاطر بسیاری، بلکه میجنگیدیم برای پیروزی و یاری خداوند باری.»(6)
لولا علی، لهلک عمر
سیاست همکاری امام علی(ع) با عمر آنقدر ادامه یافت که به نقل مورخین، عمر بارها بعد از شنیدن رأی آن حضرت در خصوص مسائل گوناگونی که خود او قبلاً حکمش را صادر کرده بود گفت: «لولا علی لهلک عمر ما بقیت لمغظله لیس فیها ابوالحسن و...» (اگر علی نبود، عمر هلاک میشد و خدا مرا در مشکلی که ابوالحسن (علی) در آن نباشد زنده نگه ندارد)شیعه، امامت را اصلی از اصول دین و در ردیف توحید و نبوت میداند و عقیده دارد امامت ناشی از نص خدا و رسول است و امت را در آن اختیاری نیست، همانطور که در تعیین پیغمبر این اختیار و انتخاب به ایشان واگذار نشده است. برخلاف برادران اهل سنت که به اتفاق، امامت را خارج از اصول دین میدانند و بلکه اختلاف دارند در اینکه آیا نصب امام بر امت واجب است یا صرفاً یک مسئله سیاسی است و ربطی به دین ندارد؟ نه از اصول دین است و نه از فروع دین.
حال با این فاصله وسیع میان این دو فرقه، آیا میتوان از شیعه کسی را یافت که بگوید کسی که به امامت قایل نیست، اصلاً مسلمان نیست یا از اهل سنت کسی را یافت که بگوید قايل به امامت، خارج از اسلام است؟ پس اعتقاد به امامت و یا عدم آن با وحدت جامعه اسلامی و احکام قطعی آن از قبیل حرمت خون، مال، آبرو، لزوم برادری، حفظ حرمت یکدیگر، عدم جواز غیبت و بسیاری از حقوق مسلمانها بر یکدیگر و حفظ و رعایت آنها از واجبات میباشد.
علامه شیخ محمدجواد مغنیه معتقد است: مسلمان کسی است که آنچه را اسلام از اصول و فروع دین دانسته است بپذیرد و بدان معتقد باشد و آن اصول عبارت است از: توحید، نبوت و معاد. بنابراین کسی که در این اصول تردید کند و یا از روی قصور و یا تقصیر از آن غافل گردد، مسلمان نیست.
از سوی دیگر، کسی که از روی جزم به آنها ایمان داشته باشد اعم از اینکه این ایمان، اجتهادی باشد و یا تقلیدی، مسلمان است به شرط آنکه موافق حق باشد.
توحید، نبوت و معاد از ارکان ضروری اسلام است و هر کس آن را انکار کند یا نسبت به آنها جاهل باشد مسلمان شمرده نمیشود، نه شیعه و نه سنی. اما فروع ضروری دین عبارت است از هر حکمی که همه مذاهب و فرق اسلامی بر آن اتفاق دارند مانند وجوب نماز، روزه، حج، زکاهًْ، حرمت ازدواج با محارم و... پس انکار حکمی از این احکام، به منزله انکار نبوت است و تکذیب امر ضروری دین.
فرق اصول و فروع دین این است که اگر کسی به اصول دین اعتقاد نداشته باشد، از اسلام خارج است اعم از اینکه جاهل قاصر باشد یا جاهل مقصر. اما کسی که معتقد به یکی از فروع ضروری دین مانند نماز، روزه و یا زکاهًْ نباشد، تنها در صورتی از اسلام خارج است که علم قطعی به صدور آن احکام از طرف پیامبر(ص) داشته باشد، زیرا در این صورت انکار آن حکم به منزله انکار نبوت است. اما اگر به صدور آن حکم از سوی پیامبر(ص) جاهل باشد، مثل کسی که در محیط دور از اسلام و جامعه اسلامی رشد یافته است، انکار آن حکم به اسلامیت وی صدمه نمیزند، در صورتی که ولو به طور اجمال به کل ما جاء بهالرسول، ملزم باشد. بنابراین، امامت، اصلی از اصول اسلام نیست، بلکه اصلی از اصول مذهب شیعه است و منکر آن در صورتی که به اصول سهگانه توحید، نبوت و معاد ایمان داشته باشد، مسلمان است، اگرچه شیعه نیست.
پیروان مذاهب اسلامی با التزام به اصول کلی مورد اتفاق همه مسلمانان، جزو امت واحده اسلامی هستند و میتوانند وحدت خود را در چارچوب همان اصول حفظ کنند.
پایهگذار تقریب بین مذاهب
نگاهی کوتاه به تاریخ پرفراز و نشیب جوامع اسلامی حکایت از این دارد که دلسوختگان و مصلحان راستین مسلمانان در تمام ادوار گذشته برای فراهم ساختن زمینههای وحدت و یکپارچگی، ندای بازگشت به اصالتهای دینی و عقیدتی را سر داده و با تکیه بر مشترکات اعتقادی و پیوندهای دینی به جنبشها و خیزشهای اصلاحطلبانه دست یازیدهاند.
در میان علمای اهل تسنن، مرحوم شیخ محمود شلتوت در این زمینه تلاش بسیار بزرگ و حائز اهمیتی داشته است. از جمله اقدامات بسیار مفید و مؤثر او در این باره، وارد کردن فقه شیعه در جنب دروس فقه مذاهب چهارگانه اهل تسنن میباشد. همچنین از اقدامات بزرگ دیگر او صدور فتوای تاریخی مبنی بر جواز پیروی از مذهب شیعه امامی است. او در مقدمه تاریخی خود بر تقریب چنین مینویسد:
«... با فعالیتهای علمی زمینهای برایم مهیا شد تا از دریچهای مشرف و بلند به جهان اسلام بنگرم و حقایق بسیاری را که مانع اتحاد و برادری مسلمانان بود دریابم و با بسیاری از دانشمندان در عالم اسلام آشنا شوم. سپس به هنگام ریاست دانشگاه الازهر فرصتی فراهم شد تا فتوایی را بر جواز پیروی از مذاهب ریشهدار و اصیل اسلامی که شیعه دوازده امامی هم جزو آنهاست، صادر نمایم و این همان فتوایی است که در دارالتقریب به امضای ما رسید و نسخه فتوکپی آن با اطلاع ما توزیع گردید. همان فتوایی که آوازه بلند آن در کشورهای اسلامی طنین افکند و چشمان افراد پاک و با ایمانی که هدفی جز حق و تقریب و مصلحت ملت نداشتند روشن گشت.»(8)
متن فتوای تاریخی مرحوم شیخ محمود شلتوت چنین است:
از مرحوم شیخ شلتوت سؤال شد: «عدهای از مردم معتقدند که هر فرد مسلمان برای آنکه عبادات و معاملاتش صحیح انجام گیرد، باید تابع احکام یکی از کتابهای چهارگانه معروف باشد و در میان این مکتبهای چهارگانه، نامی از مکتب شیعه امامی و زیدی برده نشده است. آیا جنابعالی با این نظر کاملاً موافقید که مثلا پیروی از مکتب امامیه اثنیعشری مغایرتی با دین ندارد؟»
مرحوم شیخ شلتوت در پاسخ به سؤال مزبور، این فتوا را صادر کرد:
«1- آیین اسلام هیچ یک از پیروان خود را ملزم به پیروی از مکتب شیعی نکرده، بلکه هر مسلمانی میتواند از هر مکتبی که بهطور صحیح نقل شده و احکام آن در کتب مخصوص به خود مدون گشته است پیروی کند و کسی که مقلد یکی از مکتبهای چهارگانه باشد، میتواند به مکتب دیگری، هر مکتبی که باشد، منتقل شود.
2- مکتب جعفری معروف به مذهب امامی اثنیعشری، مکتبی است که شرعاً پیروی از آن مانند پیروی از مکتبهای اهل سنت جایز میباشد.
بنابراین، سزاوار است که مسلمانان این حقیقت را دریابند و از تعصب ناحق و ناروایی که نسبت به مکتب معینی دارند دوری گزینند، زیرا دین خدا و شریعت او تابع مکتبی نبوده و در انحصار مکتب معینی نخواهد بود، بلک همه (صاحبان مذاهبی که) مجتهد بوده، اجتهادشان مورد قبول درگاه باریتعالی است و کسانی که اهل نظر و اجتهاد نیستند، میتوانند از هر مکتبی که مورد نظرشان است تقلید نموده و از احکام فقه آن پیروی کنند و در این مورد فرقی میان عبادات و معاملات نیست.»(8)
اهل سنت از نظر امامان شیعه(ع)
در اینجا لازم است به بیان برخی از احادیثی که از ائمه(ع) وارد شده است بپردازیم که در آن به مسلمان بودن برادران اهل سنت اشاره شده است و ائمه(ع) پیروان خود را سفارش کردهاند که در تشییع جنازه برادران اهل سنت شرکت نموده، از بیماران آنها عیادت کرده، با ایشان در مساجدشان نماز بخوانند و...
سفیان بن سمط از امام صادق(ع) روایت میکند که آن حضرت فرمود: «اسلام عبارت از همان ظواهری است که مردم (اهل سنت) به آن اعتراف دارند. شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر(ص) ، به پا داشتن نماز، پرداخت زکات، انجام مناسک حج و روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان.» (9)
سماعه بن مهراه از آن حضرت روایت میکند که فرمود: «اسلام عبارت است از شهادت لاالهالاالله و تصدیق به رسالت محمد(ص) و به واسطه این دو، خونها محفوظ میگردد و بر آن مقررات ارث و ازدواج جاری میشود و اهل سنت و جماعت نیز بر این باورند.»(10)
حمران بن اعین از امام باقر(ع) روایت میکند:
«اسلام چیزی است که در قول و عمل ظاهر میشود و این چیزی است که همه فرق اهل سنت و جماعت برآنند. به واسطه آن، خونها محفوظ میماند و قوانین ارث جاری میگردد و زناشوییها مشروعیت مییابد و آنان (اهل سنت) بر وجوب نماز، روزه، زکات و حج اتفاق داشته و بدان عمل میکنند. از همین رو از «کفر» بیرون آمده و به «ایمان» نسبت پیدا میکنند.»(11)
ابنسنان از امام صادق(ع) روایت میکند که حضرت فرمود: از بیماران اهل سنت عیادت کنید و در تشییع جنازه آنان حاضر شوید، درباره آنها گواهی دهید، چه به نفعشان باشد و چه به ضررشان و در مساجد با آنان نماز بخوانید. (12)
بنابراین با عنایت به سیره گوهربار امام علی(ع) بهعنوان اولین منادی وحدت و 25 سال همکاری صادقانه و مخلصانه با خلفای سهگانه برای حفظ وحدت و از طرفی سیره نظری و عملی منادیان دیگر وحدت و پایهگذاران تقریب بینالمذاهب الاسلامیه مانند مرحوم شیخ محمود شلتوت از علمای بزرگ اهل سنت و علامه شرفالدین از علمای بزرگ تشیع، شایسته است با الهام از سیره آن بزرگواران، هفته وحدت را بیش از پیش گرامی داشته و سعی و تلاش وافری نماییم تا هر چه بیشتر صفوف میان برادران اهل تشیع و تسنن فشردهتر و مستحکمتر گردد و دشمنان اسلام نتوانند وحدت و یکپارچگی جهان اسلام را برای حفظ و صیانت از منافع نامشروع خود دستخوش تشتت و تفرقه قرار دهند.
* مرکز آموزش و تحقیقات سازمان تبلیغات اسلامی
پینوشتها:
1- نهجالبلاغه، خطبه 127.
2- همان، خطبه 162.
3- الفصول المهمه سید شرفالدین عاملی، ص 48
4و5- همبستگی مذاهب اسلامی، ص 212، حول الوحده الاسلامیه، ص 143.
6- نهجالبلاغه، خطبه 146.
7- مشعل اتحاد، ص 131.
8- همان، ص 133.
9و10- الفصول المهمه، ص 18.
11و12- وسائل الشیعه، 2/382.