کد خبر: ۳۲۴۹۰۶
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۳
یک ستاره از آن هزار

چراغ راه

ابوالقاسم محمدزاده

غلامرضا در خرداد ماه ۱۳۳۹ در خانواده ای  مذهبی ساکن شهرستان بیرجند متولد شد و تا کلاس چهارم در بیرجند تحصیل کرد. 
او یک مقطع کوتاه برای تحصیل به تهران رفته و بعد به واسطه تغییر محل سکونت خانواده به مشهد رفت و در آنجا ساکن ‌شد.
 بعد از اتمام دوره ابتدایی و راهنمایی در هنرستان امیرکبیر در رشته برق ادامه تحصیل داد و بعد از اتمام دوره متوسطه وارد تربیت معلم شهید بهشتی شد که همزمان می‌شود با دوره انقلاب فرهنگی که مدتی دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌ها تعطیل شد.
 مجدداً سال ۶۰ درسش را ادامه داد و به پایان رسانند . او در اواخر سال ۶۰  به جبهه اعزام شد و از طریق مرکز تربیت معلم به عنوان بسیجی به جهاد رفت و از همان‌جا به جبهه اعزام گردید .
او بار دیگر‌ در تابستان سال ۶۴ و تابستان سال ۶۵ به عنوان بسیجی جبهه رفت و  دفعه چهارم که به صورت بسیجی از طریق آموزش و پرورش تهران از بهمن سال ۱۳۶۵ به جبهه اعزام شد و سرانجام در فروردین ماه سال ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۸ در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل آمد تا چراغ راه باشد و معلمی برای همیشه تاریخ .
او  وصیت نامه اش را به همراه یک نامه در پاکتی گذاشته و روی آن نوشته بود تا زمان جدا شدن روح از بدن گشوده نشود و بعد از شهادت پیدا کرده و مورد استفاده قرار می‌دهد. غلامرضا حضور در جبهه را در درجه اول لبیک به فرمان امام خمینی(ره) می‌دانست و می گفت اگر ما نرویم چه کسی باید برود. او در اواخر عمرش گفته بود اگر ما نرویم و جنگ تمام شود زمستان می‌رود و سیاهی اش برای زغال می‌ماند . ساده زیستی و راستگویی اش خیلی مهم بود. دبیرستان که می‌رفت خانمش به او می‌گفت کت و شلوار بپوش و برو اما در جواب همسرش می‌گوید با همین لباس بسیجی می‌روم . به امام خیلی علاقه داشت به نحوی که همسرش می‌گوید : تهران که بودیم خیلی دوست داشت به دیدن امام برویم یک روز صبح بعد از نماز صبح از ترمینال به جماران رفتیم آنجا که رسیدیم تازه خورشید طلوع کرده بود تا اذان ظهر ایستادیم جمعیت زیادی هم آمده بودند بعد اعلام کردند که امروز امام ملاقات ندارند و او با ناراحتی به خانه برگشت. وقتی می‌خواست به جبهه برود گفت شاید نیاید پسر بزرگم خیلی به ایشان علاقه داشت و به پدرش گفت برایم تفنگ بیاور.
چندروز بعد نیمه شعبان سالگرد ازدواجمان بود و نیمه های شب ناگهان هول به دلم افتاده بود و اتفاقاً در همان شب او به شهادت رسیده بود .
موضوع : غلامرضا رستمیان
منبع: اسناد موجود در ستادیادواره شهدای پرسنلی