اتقان علمی کتاب «کشف اسرار» به روایت عالمان اصیل حوزوی
سهراب مقدمی شهیدانی
اقدام مجدانه و قیام بهنگام امام خمینی(قدسسره) در عرصه جهاد فرهنگی در ابتدای دهه بیست، نشان از فهم دقیق ایشان از نقشه شوم دشمنان اسلام و ایران داشت.
انتشار کشف اسرار در سالهای پرحادثه پس از سلطه بیستساله استبداد سیاه رضاخانی [و پس از تلاش سازمانیافته رژیم پهلوی برای انهدام بنیانهای قدرت دینی و میهنی] گامی مهم در جهت احیای مرجعیت فکری- سیاسی حوزههای علمیه و نهاد روحانیت بود.
تهاجم سازمانیافته جریان هویتستیز و وهابیمآب در دهه بیست، شامل مجموعهای از شبهات وهابیت و عناصر غربزده و محافل ماسونی بود که در زبانی نو و عامیانه بازنگاری و عرضه شده بود و از این حیث پاسخ به آن، ملزومات خاصی را میطلبید؛ پاسخ به این طیف اولاً نیازمند سطح بالایی از توانمندی در کشف پیامهای شوم چندلایه و پیامدهای پیچیده اجتماعی و سیاسی آن بود، ثانیاً سیطره بر منابع متقن در مجموعه معارف اسلامی را میطلبید و در کنار آن، نیازمند شناخت عمیق از مخاطب جستوجوگر ایرانی و توان تخاطب مؤثر و زبانی رسا بود.
بعد از نشر جزوه منحوس «اسرار هزارساله» هرچند جوابیهها و ردیه های مختلفی نوشته شده بود [و بهصورت مستقل و یا در ضمن مجلات دینی منتشر شد] اما به جهت ضعف و یا نقص برخی پاسخها، از اتقان و اقناعکنندگی لازم برخوردار نبود.
چنانکه مرحوم بدلا [بهعنوان یکی از فضلای زمان آگاه وقت حوزه] به این نکته تصریح دارد:
«افراد مختلفی درصدد برآمدند تا به آن جواب بدهند؛ مطالب مختلفی نوشته شد که بعضی از آنها خود احتیاج به جواب داشت و از استحکام لازم برخوردار نبود.»
پاسخ امام خمینی اما واجد تمام ملزومات و امتیازات بود و از اینجهت در افواه حوزویان بهعنوان «پاسخ حوزه علمیه قم» تلقی و معرفی شد و موجب اسکات و انزوای جریان هویتستیز و وهابیمآب گردید!
پیامدهای نگارش کشف اسرار
نگارش کتاب «کشف اسرار» آثار و پیامدهای مختلفی در محافل مذهبی، سیاسی و روشنفکری به دنبال داشت. حضور بموقع و بهنگام امام خمینی(قدسسره) در عرصه جهاد فرهنگی در ابتدای دهه بیست، نشان از فهم دقیق ایشان از اقدامات دشمن و نیز ضرورت حفظ جایگاه حوزههای علمیه و روحانیت در دفاع و تبیین دین دارد.
در این میان هرچند در پاسخ به کتاب اسرار هزارساله، جوابیه ها و ردیه های مختلفی نوشته شد و به صورت مستقل و یا در ضمن مجلات دینی منتشر شد؛ اما ضعف و یا نقص برخی پاسخها مشخص بود و درنتیجه اقناع کننده و کافی نبود. مرحوم بدلا در این زمینه مینویسد:
«افراد مختلفی درصدد برآمدند تا به آن جواب بدهند؛ مطالب مختلفی نوشته شد که بعضی از آنها خود احتیاج به جواب داشت و از استحکام لازم برخوردار نبود.»
اتقان علمی «کشف اسرار»
به روایت عالمان فرهیخته
ضعف علمی و عدم اتقان برخی از ردیههایی که بر اسرار هزارساله نوشته شده بود باعث شد تا بزرگان حوزه علمیه قم درصدد برآیند که از میان جوابها و ردیه های متعددی که نوشته شد، یکی را که از همه کاملتر و بهتر است انتخاب کرده و فقط همان را منتشر کنند و از انتشار بقیه جلوگیری کنند تا پاسخ درستی به اسرار هزارساله داده شود.
در این میان کتاب «کشف اسرار» نوشته امام خمینی(قدسسره) که کاملترین و مستدلترین پاسخ بود، مورد توافق همه علما قرار گرفت و حوزه را از تألیف جوابیهای دیگر، بینیاز کرد. آیتالله سبحانی نیز در این زمینه چنین میگوید:
«در رابطه با کتاب کشف اسرار هرچند، تعدادی جواب نوشته شده بود اما علماء جواب حضرت امام را انتخاب کردند که چاپ شود.»
در همین راستا از مرحوم خالصی زاده و دیگران خواسته شد تا از انتشار ردیه های خود صرف نظر کنند. آیتالله بدلا در این باره می نویسد:
«برای انجام این امر، بنده مأمور شدم و به کاشان که آقا شیخ محمد خالصی در آنجا تبعید بود، رفتم و بالاخره ایشان را از انتشار کتابش منصرف نمودم...»
مرحوم علامه عسکری نیز کشف اسرار را «حرف آخر» در پاسخ به کسروی می داند و در این زمینه می گوید: «فقهای ما غالبا تکلیفی بیشتر از بحث های علمی و آثار فقهی، برای خودشان قائل نبودند؛ اما امام رحمه الله وقتی دید حکمی زاده در تعالیم پیامبر و اهلبیت صلواتاللهعلیهماجمعین تردید انداخت، کشف اسرار را تألیف کرد که در روزگار خودش حرف آخر بود و جامع ترین پاسخ بود.»
مرحوم شیخ حسین لنکرانی که خود نیز سابقه تقابل با اندیشه های انحرافی امثال کسروی را در کارنامه دارد، بعد از مطالعه کشف اسرار به نویسنده آن علاقه مند شده و آرزوی دیدار با او را در سر می پروراند. او در این مورد چنین می گوید: «در آن موقع، صحبت [از] کسروی و شریعت سنگلجی و اسدالله خرقانی بود. یک مرتبه کتابی به نام کشف اسرار منتشر شد.... من هم سرگرم کارهای [اصلاحی و مبارزاتی] خودم بودم... کتاب را خواندم دیدم خیلی عمیق است. نویسنده اش درد داشته. آن را قلم ننوشته، دل نوشته است. خوب، من حواسم جمع است، مطالعه کردم دیدم کارش را کرده است. کتاب عجیبی است. پرسیدم مال کیست؟ گفتند مال حاج آقا روح الله خمینی است.
شروع به ترویج کتاب کردم. می خریدم و به این و آن می بخشیدم، و به این کار، خوش بودم. در این بین، دلم می خواست این آقا را ببینم و خدا شاهد است خیال نمی کردم ایشان سیدند، فکر می کردم مثل خودم شیخ هستند... زمان چرخید و مقداری فاصله شد تا اینکه یک روز به من گفتند ایشان به تهران تشریف آورده اند. قرار دادند که من ایشان را زیارت کنم. منزل ابوالزوجه ایشان، آیت الله ثقفی رفتم... آقای ثقفی در پامنار می زیست و من به منزل شان رفتم. اتاق را برای من خالی گذاشته بودند. نشسته بودم، دیدم یک آقای سیدی وارد شد، نشستند. گفتم بنا بود آقا را زیارت کنم، آقا کجا هستند؟ که گفتند: من خودم هستم! و قضیه معلوم شد... در آنجا، یک قدری بین ما مذاکرات [بلکه] معاشقه اسلامی شد و من، بی اختیار، کلمه ای را به ایشان عرض کردم که نمی دانم چه بود؛ هر دو گریه کردیم.»
مرحوم میرزا مهدی اصفهانی از سرآمدان جریان معارفی- که بعداً با عنوان «مکتب تفکیک» شناخته شد- یکی از حامیان سرشناس کتاب امام خمینی(قدسسره) بود و به نقل برخی بزرگان، به خاطر نگارش کتاب مذکور، دست امام را بوسیده است(نقل برخی از اقوال در این زمینه در ادامه خواهد آمد).
آیت الله شبیری نگارش کتاب کشف اسرار را نشانه ای از «ولایتی» بودن امام برشمرده، ضمن اشاره به ردیه های شدید امام بر افکار انحرافی امثال شریعت سنگلجی به ارادت برخی چهره های ولایتی مشهد به امام خمینی(قدسسره) اشاره می کند: «میرزاجواد آقا تهرانی از نظر مشرب فلسفی با آقای خمینی، آقای طباطبایی و آقای میلانی مخالف بود ولی به جهت ولایتی بودن این افراد، به آن ها خیلی اظهار ارادت می کرد.»
همچنین ایشان دست بوسی مرحوم میرزامهدی اصفهانی از امام
خمینی (قدسسره) را چنین نقل کرده است:«یکی از افرادی که با نوع اهل فلسفه مخالف بود، آمیرزا مهدی اصفهانی بود، الان اتباع ایشان در مشهد همینگونه اند، ولی شنیدم وقتی آقای خمینی کتاب کشف اسرار را در دفاع از ولایت و رد حرف های حکمی زاده نوشته بود، آمیرزا مهدی دست آقای خمینی را بوسیده بود با اینکه طبقه آمیرزا مهدی بر آقای خمینی مقدم بود و آقای خمینی در طبقه شاگردان آمیرزا مهدی محسوب می شد.»
مرحوم آیت الله بهجت در روایتی مشابه چنین نقل کرده است:
«ایشان(میرزامهدی اصفهانی) در اواخر عمر، از آنچه در مورد فلسفه و فلاسفه گفته بود، برگشته بود و این معنا برای من ثابت شده است. آقای خمینی می فرمود: [آقا میرزامهدی] می خواست دست مرا ببوسد. گفتم: برای چه؟ [آقای خمینی] پاسخ داد: نمی دانم! شاید کتاب کشف اسرار را دیده [بود.]».
آیت الله وحید خراسانی نیز ماجرای دستبوسی مرحوم میرزامهدی اصفهانی از امام خمینی را اینچنین نقل می کند:
«امام امت کتابی به نام کشف اسرار در رد شبهات وهابیون نوشتند و به جهت نوشتن کتاب سه ماه درس خود را تعطیل کردند.
وقتی ایشان به مشهد آمدند در حرم با میرزامهدی اصفهانی برخورد می کند. میرزامهدی با توجه به شخصیت علمی که داشتند در صحن حرم با اصرار دست امام امت را می بوسد و می گوید: دستی که کشف اسرار را نوشته و از مکتب دفاع می کند باید ببوسم.
این در حالی است که امام در آن زمان استاد حوزه بود و میرزامهدی یک عالم برجسته ای که آقا شیخ هاشم قزوینی در درس ایشان شرکت می کرد.»
کتاب کشف اسرار مورد استناد نخبگان حوزوی نیز قرار داشت؛ چنانکه مرحوم سیدهادی خسروشاهی و مرحوم میانجی در بخش توضیحات کتاب «شیعه» علامه طباطبائی، کتاب کشف اسرار را بدون درج نام نویسنده و با عنوان کلی «یکی از اعاظم علمای حوزه علمیه قم» در کنار کتاب «تنبیه الأمه» مرحوم نائینی به عنوان یکی از منابع آشنایی با حکومت اسلامی معرفی کرده اند.
گفتنی است مقدمه و متن کتاب مزبور به همراه توضیحات ذکر شده پیش از انقلاب اسلامی و در تاریخ 1397ه.ق تنظیم شده است.