کد خبر: ۳۲۳۴۱۵
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۷

عمل به قول و قرار در سیره پیامبر اسلام(ص)(شبهه ها و پاسخ ها)

شبهه: روزي پيامبر گرامي اسلام(ص) در زير آفتاب ايستاده بودند، کسي از ايشان درخواست کرد به زير سايه تشريف بياوريد اما ايشان اين درخواست را رد کردند و در جواب گفتند من در همين نقطه با کسي قرار ملاقات دارم پس همين‌جا مي‌ايستم. آيا این روایت صحت دارد؟ آیا واقعاً این مورد خلف وعده حساب می‌شود؟
پاسخ: این داستان و داستان‌های مشابه عموماً در روایاتی که در ذیل آیه 54 سوره مبارکه مریم آمده است، نقل شده است. در این آیه شریفه خداوند متعال می‌فرماید: «وَاذْکرْ فِی الْکتابِ اِسْمعیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ؛ در این کتاب، اسماعیل را یاد کن، همانا او در وعده‌اش راستگو و وفادار بود.» از امام صادق(ع) نقل شده است: «اسماعيل پيغمبر خدا با مردى در گوشه بيابان وعده كرد و يك سال در آنجا انتظار كشيد و مردم مكه جويايش شدند و نمی‌دانستند كجا است؟ تا مردى به او برخورد و گفت: اى پيغمبر خدا‌، بدون تو بیچاره و هلاك شديم. فرمود: با فردی در این‌جا وعده کرده‌ام و تا نیاید نمی‌روم. مردم او را پیدا کردند به او گفتند:‌ ای دشمن خدا! با پیامبر خدا وعده می‌کنی و خلف وعده می‌نمایی! او به نزد اسماعیل آمد و گفت: ‌ای پیامبر خدا! وعده‌ای که داشتیم را فراموش کردم. اسماعیل به او فرمود: اگر نمی‌آمدی تا قیامت این‌جا می‌ماندم. از این‌رو خداوند این آیه را فرو فرستاد: و ياد كن در كتاب اسماعيل را كه او صادق‌الوعد بود.»(1) آیت‌الله مکارم شیرازی در ذیل این روایت می‌نویسد:
«بديهى است هرگز منظور اين نيست كه اسماعيل كار و زندگي‌اش را تعطيل كرد بلكه مفهومش اين است كه در عين ادامه برنامه‏‌هايش مراقب آمدن شخص مزبور بود.»(2) در تفسیر المیزان هم آمده است: وعده‌‏اى كه آن جناب داده بوده مطلق بوده است، يعنى مقيد نكرده كه يك ساعت يا يك روز يا فلان مدت در آنجا منتظر می‌مانم، به همين جهت مقامى كه از صدق و درستى داشته اقتضاء كرده كه به اين وعده مطلق وفا كند و در جايى كه معين نموده، بايستد تا رفيقش بيايد.
صفت وفاء مانند ساير صفات نفسانى از حب، اراده، عزم، ايمان، ثقه و تسليم، داراى مراتب مختلفى است كه بر حسب اختلاف مراتب علم و يقين مختلف مى‏شود، همان‌طور كه يك مرتبه از ايمان با تمامى خطاها و گناهان می‌سازد كه نازل‌ترين مراتب آن است و از آن به بعد مرتبه به مرتبه رو به تزايد و صفا نهاده تا به جايى می‌رسد كه از هر شرك خفى خالص می‌گردد و ديگر قلب به چيزى غير از خدا تعلق پيدا نمی‌كند، حتى التفاتى هم به غير خدا نمی‌نمايد، كه اين اعلا مراتب ايمان است، همچنين وفاى به عهد هم داراى مراتبى است، يكى از مراتبش وفاى قولى است، مثل اينكه قول بدهد كه يك ساعت يا دو ساعت فلان‌جا منتظر بايستد، تا كار لازم‌ترى پيدا شده او را از بيشتر ايستادن منصرف كند، اين يك مرتبه از وفاء است، كه عرفا آن را وفاء می‌خوانند و از اين مرتبه بالاتر اين است كه آن‌قدر بايستد تا عادتاً از برگشتن طرف نااميد شود و اطلاق وعده را به يأس مقيد سازد و از اين هم بالاتر اينكه اطلاق آن را حفظ نموده اينقدر بايستد تا طرف برگردد هرچند كه طولانى شود، پس نفوس قوى كه مراقب قول و فعل خود هستند هيچ وقت قولى نمی‌دهند مگر قولى كه طاقت عمل به آن را داشته باشند و بتوانند با عمل آن را تصديق كنند و همين‌كه از زبان‌شان درآمد ديگر هيچ‌چيز از انفاذ(اجرای) آن بازشان نمی‌دارد و در روايت آمده كه رسول خدا(ص) به يكى از اصحاب خود وعده داد كه در مكه نزد خانه كعبه منتظرش مى‏باشد تا او برگردد، ولى آن مرد در پى كار خود رفته فراموش كرد برگردد، رسول‌خدا(ص) سه روز در آنجا منتظر ماند تا خبر به آن مرد رسيد، به مسجد آمده عذرخواهى كرد. آرى اين مقام صديقين است كه هيچ سخنى نگويند مگر آنكه بدان عمل كنند.»(3)
اما روایتی که درباره رسول‌خدا(صلی‌لله‌علیه‌وآله) نقل شده بود به شرح زیر است: «عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ يَقُولُ‏ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ وَعَدَ رَجُلًا إِلَى صَخْرَةٍ فَقَالَ أَنَا لَكَ هَاهُنَا حَتَّى تَأْتِيَ قَالَ فَاشْتَدَّتِ الشَّمْسُ عَلَيْهِ فَقَالَ أَصْحَابُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَنَّكَ تَحَوَّلْتَ إِلَى الظِّلِّ قَالَ قَدْ وَعَدْتُهُ إِلَى هَاهُنَا وَ إِنْ لَمْ يَجِئْ كَانَ مِنْهُ الْمَحْشَر؛ از عبداللَّه بن سنان نقل كرده كه گفت: از امام صادق‌(ع) شنيدم كه می‌فرمود: رسول خدا با شخصى وعده گذارد و فرمود من جنب اين سنگ می‌‏ايستم تا تو بيايى، حضرت ايستادند و حرارت آفتاب شدّت گرفت به حدّى كه اصحاب آن حضرت عرض كردند: يا رسول‌اللَّه‌،جاى خود را عوض كرده به سايه تشريف بياوريد.حضرت فرمودند: من با آن شخص اينجا را وعده ‏گاه قرار داده ‏ام و اگر نيايد تا روز محشر همين مكان می‌ايستم.»(4)
اینکه پیامبر به سایه نرفتند ضمن اینکه تقید شدید ایشان به وفای به عهد را می‌رساند ممکن است به این جهت بوده باشد که با رفتن به زیر سایه از معرض دید آن فرد مخفی می‌شدند و ممکن بود ایشان را نیابند. این احتمال نیز وجود دارد که رفتار پیامبر جنبه تربیتی برای مسلمانان داشته است. حضرت با عمل خود می‌خواستند اهمیت فوق‌العاده وفای به عهد را متذکر شوند.
پی‌نوشت‌ها:
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج‏72، ص95.   2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1374ه‌ش، ج‏13، ص96.   3. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات جامعه مدرسين قم، 1374ش، ج‏14، ص 87.   4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج‏72، ص 95. 
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی