کد خبر: ۳۲۳۱۵۴
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۳

خداي فلاسفه و خداي انبيا

آنهايي که معتقد به خدا بوده‌اند، در قديم و اکنون هم همين‌طور، دو تيپ و دو دسته‌اند:  يکي دسته فيلسوفان الهي و ديگر دسته انبيا. ما وقتي که سراغ آن فیلسوفان الهي مي‌رويم، فرض کنيد در راس آنها در قديم افلاطون و ارسطو را در نظر مي‌گيريم، مي‌بينيم آنها هم از خدا ياد مي‌کنند و با دلايلي که دارند، وجود خدا را اثبات مي‌کنند‌. اما مي‌بينيم که خدايي که آنها به ما نشان مي‌دهند حداکثر آنچه بتوانند نشان بدهند يک موجود خشک بي‌روحي است‌. خدايي که آنها معرفي مي‌کنند مثل اين است که يک ستاره‌اي را يک ستاره‌شناس به ما بشناساند.  فرض کنيد يک ستاره‌شناس مي‌آيد مدعي مي‌شود که غير از اين سياراتي که ما مي‌شناسيم به دور خورشيد مي‌چرخند و آنها را مي‌بينيم، سياره ديگري هم وجود دارد که اسمش را مثلا مي‌گذارند «نپتون» يا «اورانوس». بسيار خوب، يک اورانوسي هم در دنيا وجود دارد. آن فلاسفه وقتي که خدا را معرفي مي‌کنند مثلا مي‌گويند علهًْ‌العلل. از اين بيشتر ديگر حرفي ندارند.... ولي خدا به آن شکل که انبيا عموما (1) بيان کــــرده‌اند. آن خدايي که قرآن به بشر معرفي مي‌کند، جاذبه دارد، جميل است زيباست‌، شايسته است که محبوب و مطلوب بشر قرار بگيرد. بلکه تنها چيزي که شايسته است به تمام معنا مطلوب و محبوب بشر قرار بگيرد، اوست.  به گونه‌اي خدا را به انسان مي‌شناسانند که در انسان نوعي اشتعال ايجاد مي‌شود، يعني انسان برافروخته مي‌شود، در او عشق و حرکت به سوي آن خدا به‌وجود مي‌آيد‌، شب زنده‌داري‌ها به‌وجود مي‌آورد، تشنگي در روزها به‌وجود مي‌آورد که براي اين خدا تشنگي‌ها مي‌کشد، گرسنگي‌ها مي‌کشد، شب زنده‌داري‌ها پيدا مي‌کند: «تجاهدون في سبيل الله باموالکم و انفسکم»(صف / 11) مي‌شود، جان در راه دين خدا فدا مي‌کند، مال در راه دين خدا فدا مي‌کند، اصلا ارسطو قادر نيست که خدا را به اين شکل به بشر بشناساند. 
استاد شهید مطهری، نبوت، ص 279-278
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البته وقتي مي‌گویيم انبيا عموما‌، ما انبيا را فقط از زبان قرآن مي‌شناسيم. از غير قرآن ما انبيايي را نمی‌شناسيم و بلکه در آن کتاب‌هاي ديگر آن انبيا را که نشان مي‌دهند يک چيزهايي است که غيرقابل قبول است.