فرمانده راویان جنگ
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
شاید در نگاه نخست و در اولین برخورد خیلی سخت و سرد به نظر میرسید، اما وقتی با او همکلام میشدیم و سر صحبت و درددل باز میشد، دیگر گویی سالهاست رفیق گرمابه و گلستان هستیم. سعی داشت همه آنچه در توان و معلوماتش هست و باید بیان کند را برایمان شرح دهد. آن هم با احساسات و از درون و عمق وجودش.
از حاج ابراهیم حاجی محمدزاده میگوییم که بیشتر اوقات حاجآقا صدایش میکردیم. او که سردار و بنیانگذار دفتر سیاسی سپاه بود و بسیاری از شهدا و سرداران و فرماندهان آن را از نزدیک میشناخت و با آنها زندگی کرده بود.
خود حاج ابراهیم ماجرای تشکیل دفتر سیاسی سپاه را چنین روایت مینمود:
«... آن موقع کسی در سپاه نبود که کار سیاسی و روشنگری سیاسی انجام دهد؛ بنابراین ما باید این خلأ سیاسی را پر میکردیم. در همین راستا از همان ابتدا به سراغ افرادی که مناسب این کار بودند، رفتم که یکی از آنها آقای حسین شریعتمداری بود. از ایشان که آن موقع در کمیته فعال بود، خواستم تا به سپاه بیاید و در دفتر به ما کمک کند. البته اولین نفری که با خودم به دفتر آوردم و مدتها دو نفری کار آنجا را دنبال میکردیم، طلبه جوانی به نام جلال اشجع بود که بعدها مسئول دفتر ما شد...»
مرکزی برای ثبت وقایع دفاع مقدس
خاطرات بسیاری از روزهای جنگ و دفاع مقدس داشت و از همین روی مرکز تحقیقات جنگ را بنیاد گذارد و صدها راوی دفاع مقدس تربیت کرد و هزاران روایت از شهدا و خانواده آنها را به ثبت رسانید. راهاندازی این مرکز از جمله ابتکارات مهم و بنیادین حاجی محمدزاده بود که حکایت از دید بالا و آیندهنگریش داشت. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ ابتدا زیرمجموعه معاونت سیاسی سپاه بود، اما بعدها تبدیل به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس شد و سپس به مرکز اسناد و تحقیقات تغییر نام داد.
حاج ابراهیم نحوه فعالیت این مرکز را چنین شرح میداد:
«... بخش جنگ راهاندازی شد و برای ثبت وقایع جنگ وارد عمل شدیم. هنگام شروع کار، نیرو نداشتیم و حدود ۱۰۰ نفر دانشجو را پیدا کردیم تا به جبهه بفرستیم؛ البته موفق شدیم همه مراحل عملیاتها را از زبان فرماندهان در همه سطوح ثبت و ضبط کنیم. چه جلساتی که فرماندهان جنگ حضور داشتند، چه جلساتی که در لشکرها و تیپها برگزار میشد و حتی دستوراتی که از سوی فرماندهان در خط مقدم داده میشد. نکته مهم در موضوع روایتگری دفاع مقدس این بود که حتی یک مورد هم مطلبی لو نرفت؛ یعنی یک مورد هم پیدا نشد که یکی از راویان جنگ مطلبی را جایی نقل کرده باشد که نباید پخش میشد و این به لطف خدا و خلوصی بود که در بچههای دفتر وجود داشت...»
دهها جلد کتاب، مجله، فصلنامه، گزارش و مطالب علمی و تحقیقاتی، کتابهای روزشمار دفاع مقدس، تاریخ شفاهی جنگ و... که توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده، همه از ثمرات کار این مرکز هستند.
بولتنهایی که خدمت امام میرفت
از جمله اقدامات ماندگار دیگر حاج ابراهیم در دوران ریاست دفتر سیاسی سپاه، تدوین و چاپ دوبولتن به نام «رویدادها» و «رویدادها و تحلیل» با دو طبقهبندی خیلی محرمانه (ویژه فرماندهان سپاه و مسئولان کشور) و عمومی (برای ردههای مختلف سپاه) بود که با بررسی حوادث سیاسی و امنیتی روز، نقش قابل توجهی در بصیرتافزایی و تقویت دانش سیاسی پاسداران و جامعه داشت.حاجی محمدزاده در مورد اهمیت بیانیهها و بولتنهای معاونت سیاسی سپاه میگفت:
«... یکی از فعالیتهای اصلی و مستمر ما انتشار نشریه «رویدادها و تحلیل» بود که هر ماه منتشر میشد. تا سال ۱۳۶۱ که ما در دفتر بودیم، ۴۵ شماره از آن چاپ شد. اگر دقت کرده باشید این شمارهها با چاپ استنسیل و دستی است، چون امکانات چاپ نداشتیم و این کار را با کمک «شهید کلاهدوز» در ارتش انجام میدادیم. برای تهیه مطالب و محتوای نشریه هر دوشنبه یک جلسه با عنوان «شورای تحلیل» داشتیم که مسائل را در آنجا تحلیل کرده و از نتایج آن در نشریه استفاده میکردیم. یک نشریه هم به نام «رویدادها» برای مسئولان و نمایندگان مجلس داشتیم که مطالب محرمانه را در آن درج میکردیم. این بولتنها خدمت حضرت امام(ره) هم میرفت و ایشان از کارهای ما اطلاع داشتند. خود ما هم خدمت ایشان میرسیدیم و گزارش کارمان را میدادیم. کتاب «امام در برابر صهیونیزم» را که به انگلیسی هم ترجمه شده بود، خدمت ایشان بردیم. ایشان خیلی از اینکه سپاه کار سیاسی هم میکند، بشاش شدند و فرمودند «چرا اینها را به مردم نمیگویید» بعد فرمودند که «چقدر من تأکید دارم از کارتان تبلیغ کنید. بروید بگویید...»
به واقع عاشق امام بود
خاطرات تلخ و شیرینی داشت از ایام انقلاب، از درایت و قاطعیت امام و ایستادگی مردم و دشمنی پیوسته دشمنان انقلاب، از روزهایی که بنیصدر در راه دفاع و جبههها سنگاندازی و مانعتراشی میکرد و بچههای سپاه، گلایههای خود را نزد امام میبردند و امام نیز آنان را آرام میکرد و به صبر و استقامت فرا میخواندندشان.
و سردار محمدزاده به معنای واقعی عاشق امام بود. او مطالعات پیوسته و مستمری بر فرمانها و بیانات امام داشت و هر زمان، ملاقاتش میکردیم، یکی از کتابهای امام در دستش بود و یا سخن و فرمایش تازهای را که از امام دریافته با شور و حرارت بسیاری برایمان نقل میکرد. و هنگامی که از امام نقل قول میکرد، روی تکتک کلمات مکث مینمود و سعی داشت، با تأکید مستمر و پیدرپی، توجه مخاطب را به عمق آن کلام جلب نماید.
روزهای آخر، این فرمایش امام را بارها برایمان خواند که:
«... من فکر میکردم که اگر ما بتوانیم یک دیواری مثل دیوار چین بین شرق و غرب بکشیم، بین ممالک اسلامی و چه بکشیم، دیوار زمینی و هوائی که مملکت ما از دست آنها نجات پیدا کند، و ترقیاتشان را هم ما عذرش را بخواهیم، به نفع ما بیشتر است. حتی آنهائی که به اسم «ترقی» به ما میدهند...»
بعداً بالای صفحه اول کتابی درباره شهید آوینی آن را به خط خودش نوشت. آن کتاب را بهدنبال یافتههای تازه درباره شهید سیدمرتضی آوینی، به ما داده بود. میگفت شهید آوینی در میان روشنفکران، محکمترین فرد بر ضد غرب و غربگرایی بوده و ساعتها در مورد آوینی سخن میگفت.
دورانی که در کیهان بود
کمی قبل از انتخابات سال 1384 بود که تصمیم گرفت در کیهان مستقر شود و جلسات صحیفهخوانی را برای آشنایی نسل جدید با خط امام راهاندازی کند. کاری که تا آخرین روزها در کیهان به آن مشغول و ثمرهاش انتشار چندین مقاله و تربیت شاگردان متعدد بود. ضمن اینکه با دفتر پژوهشهای مؤسسه هم همکاری داشت.
از شهدا زیاد سخن میگفت و اصرار داشت که زندگی و سیره و سلوک آنها مطالعه شود تا بتوانیم از آنان الگو بگیریم. یکبار کتاب «عارفانه» درباره زندگی عجیب و غریب شهید احمدعلی نیّری را در چندین جلد تهیه کرده و به برخی از افراد مؤسسه هدیه داد بدون آنکه حتی بعضی را بهطور دقیق بشناسد. میگفت ترویج راه و یاد شهداء برکت میآورد.
حاج ابراهیم حاجی محمدزاده، در عین رفاقت و دوستی اما بسیار صریح بود و اشکالات و انتقاداتش را بدون تعارف با صراحت بیان میکرد که اگر کسی صداقت و صفایش را نمیشناخت، شاید از این صراحت دلگیر هم میشد.
وقتی مرحوم شایانفر توصیه کرد تا دیر نشده، خاطرات حاج ابراهیم را ضبط کرده و مکتوب کنیم که بسیاری از ناگفتههای انقلاب را در سینه دارد، برایمان روشن نبود این خاطرات چقدر میتواند گوشههای پنهان انقلاب را بنمایاند و خود حاجی محمدزاده هم به سختی درباره آنها سخن میگفت، چنانکه هرگاه دستگاه ضبط را میدید، سریع از اتاق خارج میگردید.
اما سرانجام بهطور دوستانه و بدون ضبط کردن، موفق شدیم حداقل بهطور شفاهی بخشی از زندگی پر فراز و نشیب او را بهعنوان یکی از سابقون انقلاب بشنویم.
از سالهای دور مبارزه میآمد
خاطرات حاجی محمدزاده خیلی فراتر از روزهای بعد از انقلاب بود. او سینهای مملو از ناگفتهها و نانمودهها از سالهای دور داشت، از همان روزهایی که در قامت جوانی پرشور و انقلابی از مشهد راهی تهران شد و در دانشگاه علم و صنعت، مهندسی برق خواند اما شبهای متعددی را بر روی نیمکتهای پارکهای تهران به سر آورده بود. از طرف دیگر در مدرسه علمیه مجد، درس دین و طلبگی خواند و برای زندگی در تهران ناگزیر از کار کردن بود. او کار کرد و درس خواند و به مبارزه با رژیم شاه پرداخت.
اما دردمندانه و با تأسف از روزهایی یاد میکرد که با گروه مجاهدین خلق (منافقین) آشنا شد. حاجی محمدزاده از اولین افرادی بود که به انحراف سازمان و تقابل آن با اسلام ناب پی برد. او بعد از مدتها زندگی مخفی و در حالی که هم از سوی منافقین و هم از سوی ساواک تحت تعقیب بود؛ سرانجام در سال 1354 دستگیر و تحت شکنجههای سخت ساواک قرار گرفت. حاجی محمدزاده همراه با سایر زندانیان سیاسی رژیم طاغوت در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شد و بلافاصله به خیل عظیم مردم انقلابی پیوست.
اما شاید یکی از مهمترین مقاطع زندگی حاج ابراهیم در بحبوحه فتنه سال 1388 باشد. روزگاری که حاجی محمدزاده از رفاقت چندین سالهاش با برخی افراد گذشت چون وفاداریاش به ولایت فقیه را به هر چیز دیگر ترجیح میداد. حاجی آن روزها با بسیاری از دوستان قدیمی خود که آگاهانه یا ناآگاهانه در جبهه آشوبطلبان قرار گرفته بودند، صحبت کرد و سعی نمود تا آنجا که میتواند راه را نشانشان دهد اما وقتی برخی از این دوستان بیراهه را انتخاب کردند، حاجی محمدزاده هیچ تعارفی در مرزبندی با آنها نداشت. حاج ابراهیم ولایتفقیه را ادامه ولایت رسولالله میدید و در همین مسیر عاشقانه منتظر فرج حضرت مهدی موعود بود؛ خدایش بیامرزد و با اولیائش محشور کند، إنشاءالله.