آمریکا؛ دولت خونآشام(نگاه)
مترجم: سید محمد امینآبادی
هیولاها همیشه در قالبهای ترسناک یا افسانهای ظاهر نمیشوند. در بیشتر مواقع، هیولاهای دنیای واقعی، شبیه انسانهای معمولی هستند. آنها در کنار ما راه میروند، جلوی دوربینها لبخند میزنند و در حالی که از ترس و فرمانبرداری ما تغذیه میکنند، وعدة امنیت و رفاه میدهند. اما آنچه میبینیم، واقعی نیست. ما در دو جهان زندگی میکنیم؛ جهانی که به ما نشان داده میشود جهانی درخشان و آمیخته با تبلیغات که توسط دولت ترامپ و حامیان شرکتی آن ساخته شده و جهان واقعی که در آن نابرابری اقتصادی هر روز عمیقتر میشود؛ اهداف واقعی پنهان میشود و «آزادی» به شکل سهمیهبندی و کنترلشده توسط پلیس و مأموران فدرال در اختیار مردم قرار میگیرد. ما در حال تغذیه شدن از مجموعهای از داستانهای ساختگی و حسابشدهای هستیم که هیچ شباهتی به واقعیت ندارند.
اگر حواس خود را از سرگرمیها و انحرافات عمدی دور کنید، با حقیقتی تلخ و غیرقابل انکار روبهرو میشوید: هیولاهایی با چهرة انسانی در میان مردم ما زندگی میکنند. بسیاری از آنها برای دولت آمریکا کار میکنند. دولت از طریق چنگ زدن به قدرت، وحشیگری، طمع، فساد و استبداد خود، تقریباً از شری که ادعای مبارزه با آن را دارد - تروریسم، شکنجه، بیماری، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان، خشونت، سرقت، حتی آزمایشهای علمی که با انسانها به عنوان سوژههای آزمایشی رفتار میکنند - غیرقابل تشخیص
شده است.
با گذشت هر روز، بهطرز دردناکی آشکار میشود که دولت پلیسی آمریکایی، یک شبح هیولایی و جایگزین خود را پرورش داده است: دولت خونآشام. این دولت با مکیدن خون ملت زنده میماند. این دولت با پول، کار، حریم خصوصی و آزادیهای «ما مردم آمریکا» تغذیه میشود. دولت با اخذ مالیات، وضع قانون، جنگ و برنامههای نظارتی به صورت گام به گام آنچه نیاز دارد را میگیرد و ما را تهی میکند. همانطور که در هر داستان ترسناک بزرگی دیده میشود، ترسناکترین هیولاها آنهایی هستند که آشنا به نظر میرسند. دولت خونآشام قربانیان خود را با وعدة امنیت، رفاه و عظمت ملی فریب میدهد. وقتی اعتماد جلب شد و دسترسی حاصل شد، بهطرز آهسته و حسابشدهای تغذیه میکند به اندازهای که مردم رام و آرام باقی بمانند، اما هرگز از خواب غفلت بیدار نشوند.
دولت خونآشام از ترس تغذیه میکند. ترس، اکسیژن استبداد است. هر بحران - واقعی یا ساختگی - سوخت قدرتطلبی بیشتر را فراهم میکند. اما ترس تنها آغاز کار است. وقتی ترس بر مردم چیره شود، گام بعدی این است که آنها را علیه یکدیگر بشورانند. عوامفریبان بهخوبی میدانند چگونه این کار را انجام دهند. دولت خونآشام از تفرقه تغذیه میکند. دولت پلیسی آمریکا هنر قرار دادن شهروند در مقابل مهاجر، چپ در مقابل راست، معترض در مقابل پلیس، ثروتمند در مقابل فقیر را به کمال رسانده است. زیرا کنترل یک ملت متفرق و پراکنده بسیار آسانتر است. تفرقه، به نوبه خود، تسلیم را به همراه دارد. هنگامی که جامعهای با خود در جنگ است، اطاعت به تنها پناهگاه تبدیل میشود.
دولت خونآشام از اطاعت تغذیه میکند. با این حال، اطاعت هرگز کافی نیست. استبداد به تغذیه بیپایان مادی، مالی و انسانی نیاز دارد. دولت خونآشام از ثروت تغذیه میکند. هیچ شکارچی بدون منبع ثابت تغذیه زنده نمیماند و غذای مورد علاقة دولت، مالیاتدهندگان است. جنگهای بیپایان، بودجههای اضافی، اختیارات اضطراری و امتیازات شرکتی باعث ادامة فعالیت این ماشین میشوند. با این حال، حتی این هم نمیتواند رژیمی را که خواهان کنترل کامل است، راضی کند. برای کنترل کامل، باید همه چیز را در مورد افراد تحت قدرت خود بداند.
دولت خونآشام از حریم خصوصی تغذیه میکند. یک شکارچی واقعی باید شکار خود را بشناسد. دولت شکارچی اکنون عمیقاً از خون دیجیتال ملت مینوشد هر تماسی ثبت میشود، هر حرکتی رصد میشود. هر تراکنش و خریدی ثبت میشود و همه این دادهها در اختیار دولت قرار میگیرد و وقتی ترس، تفرقه، اطاعت، ثروت و حریم خصوصی تا حد نهایت استخراج شد، دولت خونآشام به باارزشترین شکار خود یعنی روح انسان میرسد. دولت خونآشام از امید تغذیه میکند. گرسنگی نهائی معنوی است. این دولت قربانیان خود را از امید تهی میکند تا تنها ناامیدی باقی بماند. یک جمعیت ناامید، جمعیتی قابل کنترل است.
هر داستان ترسناکی به لحظهای میرسد که قربانیان متوجه میشوند با چه چیزی روبهرو هستند. لحظه ما نیز فرا رسیده است. سؤال این است که چگونه این طلسم را بشکنیم. اگر دولت خونآشام با ترس زنده میماند، از نفرت تغذیه میکند، با خشونت قدرت میگیرد و اطاعت میطلبد، پس سلاح ما باید شجاعت باشد، پادزهر ما عشق، دفاع ما عدم خشونت و پاسخ ما نافرمانی مدنی منضبط و خلاقانه باشد. هر نسل باید این حقایق را دوباره بیاموزد.
تقریباً ۲۵۰ سال پس از آنکه بنیانگذاران آمریکا جان، ثروت و شرافت خود را برای سرنگونی یک رژیم مستبد فدا کردند، ما دوباره در آمریکا خود را زیر سلطه استبداد میبینیم. ما گرفتار دولتی هستیم که از ترس مردم برای گسترش قدرت خود تغذیه میکند؛ بوروکراسی که با کار مردم فربه میشود؛ دستگاه نظارتی که از دادهها، حریم خصوصی و مخالفتها به شدت سوءاستفاده میکند؛ و ماشین جنگی که خود را با درگیریهای بیپایان سرپا نگه میدارد.اینها نشانههای ملتی هستند که درمان خود را فراموش کرده است.
اعلامیة استقلال آمریکا، قانون اساسی و منشور حقوق قرار بود همچون میخهایی در قلب قدرت استبدادی عمل کنند اما آنها طلسم جادویی نیستند. با هر اطاعت کورکورانهای و هر قانونی که دولت را بر مردم برتری میدهد، سپرهای حفاظتی ما تضعیف میشوند. وظیفة ما این است که حقیقت را ببینیم و بر اساس آن عمل کنیم. همانطور که در کتاب «آمریکای میدان نبرد: جنگ علیه مردم آمریکا» نیز توضیح دادهام هیولاها در میان ما قدم میزنند زیرا ما نتوانستهایم آنها را همانگونه که هستند ببینیم. دولت خونآشام واقعی است. اما قدرت روح انسان برای مقاومت در برابر آن نیز واقعی است.
«جاندبلیو. وایتهد»
نویسنده، حقوقدان و وکیل سرشناس آمریکایی
* منبع: کانتر پانچ