اتحـاد و اختـلاف از منظر قـرآن
منصور حسینی
قرآن به مسئله اتحاد از زوایای مختلف نگریسته و به تبیین و تحلیل آن پرداخته است؛ زیرا در بینش قرآنی، اتحاد از اصول بنیادینی است که قوام جامعه بر آن نهاده شده است و بدون اتحاد به یک معنا جامعه مفهوم و معنا نمییابد. اما آنچه در این نوشتار مورد نظر است، اتحاد به عنوان یک برنامه در راستای دستیابی به اهداف بلند انسانی است. قرآن به کارکردهای اتحاد از آنرو توجه دارد که امنیت و آرامش و قدرت جامعه بدان بستگی دارد و اینها اموری است که زمینه برای رشد جمعی و تعالی عمومی انسان را فراهم میآورد و جامعه برتری را ایجاد میکند که هر یک از انسانها میتوانند در سایه آن ظرفیتهای خدادادی خویش را بروز و ظهور دهند و به مقام خلافت و انسان کامل بودن دست یابند.
در مطلب پیشرو نویسنده به کارکردهای اتحاد اجتماعی و آثار آن و اختلاف و تفرقه از منظر آموزههای قرآنی پرداخته است.
***
مفهوم اتحاد
اتحاد به معنای یکی شدن، یگانگی داشتن (لغتنامه دهخدا ج 1 ص 844) از ریشه (و ح د) به مفهوم یکتایی و یگانگی است.(ترتیب العین ص 842 و نیز صحاح اللغه ج 2 ص 547 و نهایه ابن اثیر ج 5 ص 160)
نقش پیامبران در ایجاد اتحاد
اختلاف به سبب بنیادی بودن و به نوعی فطری بودن، دغدغه کسانی است که به مسئله انسان و مشکلاتش اهمیت میدهند. از اینرو آیات وحیانی الهی به مسئله اختلافات در میان انسان توجه ویژهای مبذول داشته و با ردگیری علل و عوامل اختلاف به چارهجویی در این حوزه پرداخته است. به عنوان نمونه قرآن در آیه 91 سوره مائده به عامل بیرونی اشاره میکند که تلاش و همت آن عامل بر این است تا دشمنی و کینه را در میان انسانها دامن بزند و مردمان را به سوی اختلاف و تفرقه بکشاند: انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء.
به این معنا که اگر اختلاف در میان انسانها را به دو دسته اصلی در حوزه عقیده و عمل اجتماعی تقسیم کنیم، شیطان در این میان نقش بسیار حساسی را ایفا میکند. او با دسیسه میکوشد تا انسانها به یکدیگر کینه بورزند و دشمنی و بغض در میانشان فراگیر شود. این مسئله موجب میشود تا امکان همگرایی و بهرهمندی از توانمندیهای یکدیگر فراهم نیاید و نهتنها جامعه بزرگ بشری شکل نگیرد بلکه حتی جامعه کوچک و هسته هر اجتماعی یعنی خانواده از هم فرو پاشد. از اینرو در میان همسران به عنوان عامل اصلی اختلاف ظاهر میشود.
در این میان قرآن نیز افزون بر عامل اتحاد در درون انسان به عامل و یا عوامل بیرونی اشاره میکند و به نقش بسیار سازنده و مؤثر پیامبران و آموزههای آنان در راستای رهایی و یا حتی جلوگیری از اختلاف و رسیدن به اتحاد واقعی توجه میدهد؛ زیرا پیامبران با آوردن قوانین مکتوب آسمانی از سوی آفریدگار و پروردگارشان که مطابق عقل و فطرت انسانی است (اعراف، آیه 157) مردم را از اختلاف در عقاید رها میسازند و با ارائه شریعت و قوانین کامل و نوشته شده، زندگی اجتماعیشان را مدیریت و در عمل اجتماعی آنان دخالت مثبت و سازندهای میکنند و با اجرای حدود الهی و قوانین استوار و منطقی و مفید با اختلافات و یا ریشههای آن مبارزه و مقابله مینمایند.(بقره، آیه 213) و با تربیت مردم و تزکیه دلها و آموزش مبانی اخلاق و اصول آن (جمعه، آیه 2) توطئههای اختلاف بر انگیز شیطان به مقابله برمیخیزند.
قرآن یکی از وظایف پیامبری را مدیریت اجتماعی و حکومت و داوری بر میشمارد و بیان میکند که چگونه پیامبران در راستای ایجاد جامعه برتر و یا حفظ جوامع از اختلافات، به مبارزه با افراد قانون شکن پرداختهاند. این وظیفهای است که خداوند درباره شخص پیامبر بزرگوار اسلام بر آن تاکید میورزد و او را به حکومت و داوری بر پایه قانون موظف میکند.
تبیین و تفسیر حقایق و روشنگری درباره موارد اختلافی بهویژه در حوزه بینش و نگرش، از وظایف پیامبر اسلام (ص) شمرده شده است و آن حضرت موظف شده است تا بر پایه آموزههای وحیانی و قوانین نوشته شده الهی به تبیین مواردی بپردازد که مردمان درباره آن اختلاف کرده و با ارائه برداشتهای مختلف و متنوع موجب تفرقه و اختلاف در امت میشوند.(نحل، آیه 64)
پیامبر در عمل نیز بر پایه این فرموده و دستور الهی میان دو قبیله اوس و خزرج که سالیانی دور و دراز به جنگ و خونریزی با یکدیگر مشغول بودهاند، الفت و برادری و یگانگی پدید آورد و مسائل اختلافی در میانشان را بر پایه آموزههای وحیانی حل و فصل کرد.
از اینرو خداوند به مؤمنان بهویژه دولت شهر مدینهالنبی این نعمت بزرگ را یادآور میشود که چگونه در میان ایشان الفت انداخت و دشمنی و کدورت میان آنان را به صلح و صفا و برادری تبدیل کرد.(آل عمران، آیه 103)
بنابراین یکی از نعمتها و ایامالله آن است که انسان با توجه به وضعیت کذشته به وضعیت کنونی خویش بنگرد و از اینکه جنگ و ناامنی به صلح و امنیت تبدیل شده خداوند را سپاس و ستایش کند.
این برادری و الفتی که میان مؤمنان به اراده و مشیت الهی پدید آمده همراه با ابزارها و روشهایی بوده است که هم انگیزههای ایجادی آن را تقویت میکرد و هم بر عناصر پایداری و دوام آن نیز میافزود. از اینرو پیامبر در نخستین برنامههای اجتماعی خود، پس از ورود به یثرب و ایجاد دولت شهر مدینهالنبی بر پایه قانون اساسی قرآن و کتاب الهی، میان انصار و مهاجران نیز عقد اخوت بست(ینابیع الموده، ج 2، ص 289) و با تقسیم بیتالمال و درآمدهای عمومی میان مؤمنان (انفال، آیه 1) و از میان بردن ریشههای اختلاف و دشمنی که از سوی منافقان ایجاد میشد(منافقون، آیه 8) دوستی و برادری را میان ایشان تقویت کرد.
روش پیامبر بر این اساس بود که در برابر دشمنان، سخت و قاطع و در برابر مؤمنان نرم بود. این روش بر خورد که خداوند از آن به خوشخلقی وی یاد میکند و نعمتی از سوی خدا برمیشمارد.(آل عمران، آیه 159) گاه تا آن اندازه نرم است که برخی از منافقان پیامبر را به اذن نکوهش میکنند و میگویند که او انسانی گوش به فرمان و خوشباور است و ما هرچه بگوییم آن را باور میکنند. اینگونه است که خداوند با یاد کرد این خلق خوش ایشان به منافقان هشدار میدهد که این رفتار پیامبر با آن که به نیت و باطن شما آگاه است از آنروست که وی خیر شما را میخواهد لذا پیامبر برای شما اذن خیر است که خوش باوریاش را برای نیکوکاری به شما انجام میدهد. اینگونه است که پیامبر مورد ستایش خداوند قرار گرفته و او را با توصیف خلق عظیمش، بزرگ میدارد.
اینگونه رفتار پیامبر است که دامنه وحدت و اتحاد را در میان امت گسترش میدهد و همه حتی منافقان و مخالفان از آن سود میبرند.
آثار اتحاد و یگانگی
در هر سطحی از اتحاد انسانی و شریعتی و ایمانی میتوان فواید و آثاری را یاد کرد. به عنوان نمونه اتحاد و یگانگی در سطح انسانی موجب میشود تا جنگ و خونریزی از میان انسانها رخت بر بندد و فساد در خشکی و دریا و در محیط زیست انسانی کاهش یابد و یا از میان برود. جوامع انسانی با صلح و صفا در کنار هم قرار گیرند و از دستاوردهای علمی و فرهنگی یکدیگر بهرهمند شوند و اطلاعات و دادههای علمی در میانشان به آسانی رد و بدل شود و بستری برای رشد و بالندگی جمعی بشر فراهم آید.
در سطح شرایع نیز اتحاد موجب میشود که انسانها درک متقابلی از یکدیگر و اصول ارزشی و دینی پیدا کنند و تنها خداوند به عنوان معبود پرستش شود و اتحاد کلمه موجب اتحاد در عمل و رویه و کنش و واکنش شود.
به هر حال در هر سطحی از سطوح اتحاد میتوان آثار عام و خاص را شناسایی کرد. در اینجا به مهمترین آثاری که قرآن برای اتحاد و یگانگی برمیشمرد اشاره میشود. البته اختلاف و تفرقه آثاری برعکس این موارد در پی دارد.
نخست: امنیت و آرامش: مهمترین دستاورد اتحاد در همه انواع و اقسام و سطوح پیش گفته، حفظ صلح، صفا، آرامش و امنیت و دوری از جنگ و خونریزی و رهایی از اختلاف و تفرقه و پیامدهای زیانبار آن است؛ زیرا اتحاد در جامعه جهانی و در سطح بشری و انسانی، حس نوعدوستی و همکاری متقابل را تقویت میکند و همه فتنههای اجتماعی را که از برتریجویی و اختلافهای قومی و نژادی و تعصبات کور قبیلهای سرچشمه میگیرد، از میان میبرد؛ همچنین اتحاد در سطح پیروان ادیان آسمانی، از تنش میان آنان کاسته و اتحاد میان مؤمنان نیز زمینه هرگونه نزاع و درگیری را در میانشان از بین میبرد. در تحلیل قرآنی اتحاد و وحدت در نهاد خانواده به عنوان کوچکترین جامعه انسانی و هسته اصلی اجتماع، موجب میشود تا مانع از بروز طلاق و جدایی و قطع پیوند خویشاوندی شود و در نتیجه آن جامعهای سالم با افراد سالم پدید آید.
اینکه قرآن از اختلاف و تفرقه به عنوان کرانه گودال آتش جنگ و خونریزی یاد میکند میتوان دانست که چگونه اتحاد موجب میشود تا انسان و جوامع انسانی از این گودال خطرساز و هراسناک دور شوند و به ساحل امن و امنیت برسند.(آل عمران، آیه 103)
بنابراین مهمترین دستاورد اتحاد و یگانگی در سطوح مختلف امنیت جامعه تا امنیت ملی تا امنیت بینالمللی و جهانی است که بدون آن هرگز امکان آن ندارد انسانها به آرامش و صلح و صفا دست یابند؛ زیرا اختلاف و تشتت در هر سطح موجب میشود تا دشمنان درون و بیرون وسوسه شوند و به اقداماتی دست زنند که دست کم موجب سلب آرامش روحی و روانی جامعه و در سطح برتر نابودی جامعه و ملت و یا امت و یا حتی بشریت است.
دوم: رهایی از سلطه بیگانگان: دومین اثری که قرآن برای اتحاد و یگانگی بر میشمارد، رهایی از سلطه بیگانگان، مستکبران، ستمگران و استعمارگران و بهرهکشان و برچیده شدن حکومت و قدرت آنها است. قرآن با اشاره به داستان فرعون و روش استعمارگری و سلطهگری او بیان میکند که چگونه فرعون با در پیش گرفتن سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن توانسته بود سالیانی دراز بر قوم بنیاسرائیل چیره شده و بر ایشان حکومت کند و با تمام قدرت و شدت آنان را استعمار کرده و بر گرده ایشان سوار شود.
فرعون سیاست خویش را بر تفرقهاندازی میان قوم یهود بنیاد نهاده بود: و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم؛ مردمان مصر را به گروههای چندی تقسیم کرده و گروهی را به خواری و استعضاف کشانده بود(قصص، آیه 4)
بنابراین دشمنان انسانیت همانند فرعون با استفاده از اهرم تفرقه میکوشند تا مردمان را به استضعاف کشانده از آنان بهرهکشی کنند.
مفهوم این آیه نشان میدهد که در صورتی که مردم با عوامل اختلاف مبارزه کنند و یا تن به اختلاف و تفرقه ندهند و یگانگی را در میان خویش حفظ و تقویت کنند هرگز گرفتار زورگویی و ستم ستمگران و استعمارشان نمیشوند. از اینرو گفته شده است که از آثار اتحاد نهتنها حفظ قدرت و مکنت جامعه است بلکه در صورت وجود قدرتهای استعماری میتوان با اتحاد بساط آنها را برچید و حکومتی با قدرت و جامعهای با شوکت و عزت و اقتدار داشت.
سوم: حفظ استواری و استحکام: بیگمان یکی از مهمترین کارکردهای اتحاد، استحکام و استواری در میان افراد و اقشار و صفوف مختلف جامعه است بهگونهای که دشمن در اندیشه نفوذ در این دیواره محکم دفاعی نمیافتد. دامن زدن به اختلافات کوچک و به ظاهر جزئی میتواند این دیواره را فروریزد و امکان نفوذ او به لایهای از لایههای جامعه را فراهم آورد.
قرآن هرگونه درگیری و منازعه را باعث راهیابی سستی و ضعف در صف جامعه بر میشمارد و آن را عاملی مهم در فروپاشی درونی و شکست بیرونی میداند.
از اینرو از هرگونه اختلاف و درگیری پرهیز میدهد و از مسلمانان میخواهد که صفوف خویش را متحد کرده و از درگیری در میان خود دوری کنند: و لاتنازعوا فتفشلوا. (انفال،آیه 46)
از مفهوم آیه این معنا بر میآید که اتحاد باعث استواری و استحکام صفوف مسلمانان در برابر دشمن میشود که در این صورت امکان پیروزی در برابر آن افزایش
مییابد.
قرآن جامعه برتر را جامعهای ترسیم میکند که همگان در آن در کنار هم آنچنان استوار در صف یگانهای قرار میگیرند که همانند بنیان مرصوص میشوند که هیچ چیزی نمیتواند در این دیواره استوار و محکم نفوذ کند و خللی در آن پدید آورد.(صف، آیه 46)
چهارم: پيروزى: اتّحاد مؤمنان، زمينه پيروزى آنان در صحنههاى مبارزه با دشمنان خواهد بود. كمى و زياد جمعيت اهميت چندانى ندارد، مهم يكى بودن و همدلى و ترك اختلافات و نزاعهاى مخرب اتحاد يك ملت است. قرآن كريم مىفرمايد:«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هنگامى كه با گروه دشمنان برخورد مى كنيد، همه با هم ثابتقدم بمانيد...و از خدا و رسول او اطاعت كنيد و از نزاع و درگيرى بپرهيزيد تا سست و بىآبرو نشويد و با همبستگى كامل، پايدارى كنيد كه خدا با صابران است.»(انفال، آیات 45 و 46)
همه مى دانيم كه خدا با هر كه باشد، او پيروز است؛ زيرا «وَ مَا النَّصرُ الاّ من عند الله»؛ پيروزى تحقق پيدا نمىكند، مگر به اراده الهى.
در جاى ديگر قرآن اتحاد و همبستگى بر محور ولايت خدا و رسول و مؤمنان را عامل تحقق حزب(حزب به ياران موافق، هم رأى و همبسته كامل و به هر گروهى كه خواستها و اهداف آنان يكسان باشد گفته مى شود) واحد دانسته و به دنبال آن وعده قطعى مى دهد كه اين حزب كه همان «حزبالله» است، پيروز ميدان خواهد بود.
پنجم: عزّت و آبرومندى: همبستگى و اتّحاد مؤمنان، سبب قوّت و عزّت و عظمت جامعه اسلامى است. آنچنان كه گذشت، خوانديم كه قرآن كريم فرمود: «وَ أطيعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ...».(انفال، آیه 46)؛ و از خدا و رسول او اطاعت كنيد و از نزاع و درگيرى بپرهيزيد تا سست و بىآبرو نشويد. به روشنى از آيه دريافت مى شود كه اگر جامعه اختلافات را كنار بگذارد و همه با هم گوش به فرمان خدا و رسول باشند، عزت و آبروى آنان حفظ خواهد شد.
ششم: تقواى فردى و اجتماعى: بسيارى دوست دارند اهل تقوا باشند، قرآن يكى از عوامل رسيدن به تقوا را همبستگى و اتّحاد بر محور دين خدا مى داند. مشاركت همگانى و حركت در يك راه روشن و نورانى كه همان راه خداست، ما را به مقصد تقوا مى رساند. قرآن مجيد مىفرمايد: «و اين راه مستقيم من است از آن پيروى كنيد و از راههاى مختلف و متعدد (و انحرافى ) پيروى نكنيد كه شما را از راه حق دور مىسازد، اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مىكند تا پرهيزکار و اهل تقوا شويد.»(انعام، آیه 153)
هفتم: نجات از درگيرىهاى مخرب: يافتن محور واحد براى مشاركت، همدلى و همبستگى، عامل نجات از آتش جنگهاى داخلى، نزاع و دشمنى با يكديگر است؛ درگيرىهايى كه سد راه پيشرفت است و امكانات و نيروى انسانى را به نابودى مى كشاند.
قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد: «همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام و اهل بيت و هر وسيله ارتباطى ديگر با خدا) چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به ياد آوريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در ميان دلهاى شما همدلى و الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد، در حالى كه بر لب حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آنجا برگرفت (و نجات داد)؛ اين چنين خداوند آيات خود را براى شما آشكار مىسازد شايد هدايت شويد.»(آل عمران، آیه 103)
چنگ زدن به ریسمان الهى بالاترين مرتبه اتحاد، مشاركت عمومى و همبستگى است و يكى از نتايج آن چنانكه قرآن مى فرمايد، رهايى از درگيرىها، خونريزىها و اختلافات مخرب نظام اجتماعى و اقتصادى است.
هشتم: هدايت: نكته ديگرى كه در آيه بالا مطرح شده، مطلبى است كه ذيل آيه آمده است. قرآن مى فرمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بحَبْلِ الله جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا... لَعَلَّكمْ تهْتَدُونَ»، يعنى اتّحاد و همبستگى بر محور خدا و بر اساس تعاليم الهى، زمينه هدايت و دستيابى به حق است. جامعه اى كه بخواهد راه رشد و تكامل را پيدا کند و از سرگردانى و دور خود چرخيدن نجات يابد، بايد همدلى و همبستگى و مشاركت عمومى را منش و روش خود قرار دهد و از فتنه اختلاف و منازعات سياسى و اجتماعى بپرهيزد.
نهم: جلب رحمت الهى: قرآن در همين آيات پیش گفته مشاركت همگانى بر محور واحد را موجب بهره مندى از رحمت جاودانه الهى مىداند: «همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام و اهل بيت و هر وسيله ارتباطى ديگر با خدا) چنگ زنيد و پراكنده نشويد... * و اما آنها كه چهرههايشان سفيد شده در رحمت خداوند خواهند بود و جاودانه در آن مى مانند.»(آل عمران، آیات 103 تا 107)
روسفيدى فقط در سايه همبستگى به دست مىآيد و انسان و جامعه روسفيد، در سايه رحمت الهى قرار مى گيرد و از آثار و بركات آن بهرهمند مى شود.
عوامل اتحاد
قرآن به دو دسته از امور به عنوان عوامل اصلی اتحاد مینگرد؛ اموری که به حوزه اعتقادی و بینشی انسان باز میگردد و اموری که به شیوه رفتاری او مرتبط است. به سخن دیگر عوامل اصلی اتحاد، اموری هستند که به حوزه هستیشناختی و جهان بینی افراد باز میگردد و یا ارتباط تنگاتنگی با حوزه ایدئولوژی آنها پیدا میکند. بنابراین به دو حوزه بینشی و رفتاری انسان توجه میدهد و عوامل را در این دو حوزه شناسایی میکند.
در حوزه بینشی (هستیشناختی و جهان شناختی) به مسئله توحید و باورهای توحیدی اشاره میکند و تبیین میکند که چگونه بینش و نگرش هستی شناختی انسان، کنشها و رفتارهای وی تاثیرگذار است. اگر انسان خدا را به عنوان آفریدگاری حکیم و فرزانه بشناسد و به عنوان پروردگاری دارای هدف بداند، به این مسئله میرسد که اصولا هستی با هدف و انگیزهای خاص آفریده و هدایت میشود و درگیری و تنازع در میان افراد انسانی برخلاف هدف و انگیزهای است که جهان آفریده شده است. از سویی به این مسئله میرسد که باید در برابر خداوند سر تسلیم فرود آورد و به آموزههای وحیانی او عمل کند و از سوی دیگر میکوشد تا به هدف خلقت دست یابد و در مدار آن حرکت کند تا بیرون از آن قرار نگیرد و به تباهی و هلاکت نیفتد. از اینرو نقش دین به عنوان مهمترین عامل وحدت انسانی برجسته میشود و خود را بر عمل انسانی تحمیل میکند.
قرآن با توجه به این مسائل پذیرش دین کامل را عاملی مهم در وحدت و اتحاد برمیشمارد و بیان میکند که پذیرش ناقص دین به معنای اختلاف و دوری از اتحاد است. دین در مفهوم قرآنی باور به اندیشه و بینش توحیدی و هدفمندی آفرینش و باور به آموزههای وحیانی و اصول هدایتی تکوینی و تشریعی است.
بنابراین دین در حقیقت تاکیدی بر همان هستی شناسی و جهان بینی است که انسان عاقل و سالم با فطرت پاک خویش به آن دست مییابد.
از نظر قرآن مهمترین عامل در پدیداری اختلاف در میان جوامع، عدم پذیرش اصول عقل و فطرت سالم است که به نام دین از آن یاد میشود. اختلاف در هر یک از اصول موجب میشود تا انسان از دین کامل و حقیقی دور افتاده و دچار تبعات و پیامدهای آن شود که اختلاف یکی از آثار طبیعی آن خواهد بود. خداوند با هشدار باش به مؤمنان از آنان میخواهد که دین را به طور کامل بپذیرند و از پذیرش بخشی و رها کردن بخش دیگر خودداری کنند(حجر، آیه 91) تا در حوزه عمل نیز گرفتار تشتت و پراکندگی نشوند: و لاتکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات؛ شما مؤمنان همانند کسانی نباشید که گرفتار تفرقه شده و در دین اختلاف کردند پس از آنکه دلایل روشن به آنها رسید.(آل عمران، آیه 105) این دلایل روشن همان آیات وحیانی است که به تایید عقل و فطرت آمده است و آدمی را نسبت به وضعیت خود در هستی آگاه و وظیفه وی را تبیین و مشخص کرده است تا در مسیر سازندگی و بالندگی حرکت نموده و خود را به هدف آفرینش نزدیک و یا برساند.
بنابراین عامل اصلی اتحاد در نگرش قرآنی، توجه کامل به دین و اصول عقل و فطرت سالم است که انسان را نسبت به موقعیت، وظیفه و هدف خود آگاه میکند.
دومین عاملی که قرآن برای اتحاد و وحدت شناسایی و ردگیری میکند، عامل درونی است. به این معنا که سلامت روح و روان فردی مهمترین چیزی است که اتحاد انسانی را سبب میشود و انسانها را بر محور یگانهای به گردش میاندازد و از دور شدن باز میدارد. جامعه مطلوب و ایده آل مجموعهای از افراد سالم و عاقل و با روان پاک و سرشت وفطرت الهی است که در راستای اهداف الهی و انسانی گرد هم میآیند. انسانهای ناسالم هرگز نمیتوانند بر محور واحد و یگانه گرد آیند و به سوی هدف مشخصی حرکت کنند. از اینرو جامعه سالم زمانی پدید میآید که انسانهایی سالم و عاقل با هدف و رویه خاص دور هم گرد آیند. بنابراین سلامت روحی و عقلی افراد به عنوان اصل مهم در هر جامعه و اتحادی ضروری و لازم است.
اینجاست که دین به عنوان تنظیمکننده منش و کنش انسانی وارد صحنه میشود و موجبات تصحیح رفتاری وی را فراهم میآورد. با آموزههایی خاص قوای مخرب او را مهار و تعدیل و کنترل میکند و آن را به ابزارهای سازندهای تبدیل مینماید. اینگونه است که نخست به بازسازی درون انسان میپردازد تا نخست انسانی سالم را بپروراند تا در نتیجه آن جامعهای سالم تحویل دهد.
اینگونه است که اسلام و قرَآن به بازسازی شخصیت افراد انسانی توجه بسیاری نشان میدهد و از آنها میخواهد تا بر پایه آموزههای وحیانی باطن خویش را تزکیه کنند و از بیماریهای اخلاقی و خصلتهای ناپسند رهایی یابند تا زمینه برای رشد و بالندگی فراهم آید؛ زیرا بسیاری از امور فردی و باطنی که به ظاهر بستگی به روحیات فردی و شخصی دارد آثار اجتماعی مهمی دارد که اهمیت اجتماعی آن بیشتر از امور شخصی آن است. به عنوان نمونه حسادت و کینهورزی و لجاجت و شهرتطلبی و تکبر و دنیاپرستی از خصوصیات و منشها و کنشهای شخصی و فردی به شمار میآید در حالی که آثار اجتماعی آن فراتر از آن است که بتوان آن را در حوزه هنجارشناسی اجتماعی نادیده گرفت و یا در روانشناسی اجتماعی بدانها نپرداخت. از اینرو قرآن به مسائل اخلاقی و باطنی از دریچه آثار و کارکردهای اجتماعی آن مینگرد و خواهان مهار و تعدیل و هدایت آنهاست.
قرآن پیروی از القائات و وسوسههای شیطانی را عاملی مهم در تفرقه برمیشمارد.(بقره، آیه 208) و با معرفی ابلیس به عنوان دشمن آشکار بشر (مائده، آیه 91) بهرهگیری او از توان و ظرفیت موجود در بشر را عاملی مهم برای تفرقه و اختلاف معرفی میکند و از سودجویی ابلیس پرهیز میدهد.(اعراف، آیه 38)
با نگاهی گذرا به آیات قرآن میتوان دریافت که شخصیت انسانی کامل تا چه انداره در ایجاد جامعه برتر میتواند نقش مهمی ایفا کند. از اینرو، قرآن بر مباحث رفتاری اشخاص به عنوان سازندگان جامعه تاکید میکند و اصول جامعهشناختی خود را بر پایه روانشناسی بنیاد مینهد. بر این اساس سخن گفتن از جامعه برتر بدون توجه به انسان برتر و کامل بیمعنا و مفهوم است. اینگونه است که قرآن پیش از سخن گفتن از آزادی اجتماعی و حقوقی و سیاسی از آزادی انسان از قید و بندهای شهوات و بندگیهای نفس سخن میگوید و رهایی از زنجیرهای نفسانی را وظیفه نخستین هر انسانی برمیشمارد.