کد خبر: ۳۲۱۰۴۶
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۹

نقشه‌هایی که با خون و فریب ترسیم شدند(نگاه)

امین الاسلام تهرانی

امروز 5 آبان برابر با 27 اکتبر سالروز...
جنگ اول بالکان در ۲۷ اکتبر ۱۹۱۲ (۵ آبان ۱۲۹۱ شمسی) نقطه عطفی در تاریخ پرتلاطم منطقه بالکان بود، زمانی که نیروهای عثمانی در برابر حملات هماهنگ صربستان، بلغارستان و یونان در هر سه جبهه ناچار به عقب‌نشینی شدند. این درگیری، که تنها سه ماه به طول انجامید و در دسامبر همان سال با پیمانی شکننده پایان یافت، نه ‌تنها نقشه جغرافیایی منطقه را بازطراحی کرد، بلکه زخم‌های عمیقی بر پیکره منطقه بر جای گذاشت. این جنگ، فراتر از یک نزاع منطقه‌ای، یکی از مراحل تاریخی تلخی بود که زمینه‌ساز نفوذ روزافزون غرب در بالکان شد و سرنوشت ملت‌های این منطقه را به بازیچه سیاست‌های استعماری بدل کرد.
امپراتوری عثمانی، که زمانی قلمروی گسترده از قلب اروپا تا غرب آسیا را در بر می‌گرفت، در اوایل قرن بیستم به وضوح در سراشیبی زوال افتاده بود. شکست در جنگ اول بالکان تنها یکی از نشانه‌های این فروپاشی بود. قدرت‌های غربی، به ‌ویژه بریتانیا و فرانسه، با زیرکی از ضعف عثمانی بهره‌برداری کردند و با حمایت از جنبش‌های ناسیونالیستی در بالکان، زمینه را برای تجزیه این امپراتوری فراهم آوردند. این حمایت، البته، بی‌چشمداشت نبود؛ غرب با تحریک ملت‌های بالکان علیه عثمانی، به دنبال گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود در منطقه‌ای بود که دروازه‌ای استراتژیک میان اروپا و آسیا به شمار می‌رفت.
جنگ اول بالکان، هرچند کوتاه، پیامدهایی عمیق و دردناک داشت. نقشه جدید منطقه، که پس از پیمان آتش‌بس در دسامبر ۱۹۱۲ (آذر ۱۲۹۱ شمسی) ترسیم شد، نه بر اساس خواست مردم بومی، بلکه بر مبنای منافع قدرت‌های بزرگ شکل گرفت. مرزهای تازه‌ای که در این پیمان کشیده شد، به‌گونه‌ای طراحی شده بود که نه ‌تنها اختلافات قومی و مذهبی را حل نکرد، بلکه آن‌ها را تشدید کرد. این مرزبندی‌های ملتهب، که گویی با خط‌کش و بدون توجه به واقعیت‌های تاریخی و فرهنگی منطقه ترسیم شده بود، بذر منازعات آینده را کاشت و بالکان را به بشکه باروتی بدل کرد که تا دهه‌ها بعد بارها منفجر شد.
نقش غرب در این تحولات چیزی جز فرصت‌طلبی استعماری نبود. قدرت‌های غربی، با شعارهایی فریبنده چون حمایت از «حق تعیین سرنوشت» ملت‌ها، در واقع به دنبال تضعیف عثمانی و پُر کردن خلأ قدرت ناشی از آن بودند. آن‌ها با تحریک گروه‌های ناسیونالیست و پشتیبانی تسلیحاتی و سیاسی از دولت‌های تازه‌تأسیس بالکان، عملاً این منطقه را به زمین بازی سیاست‌های خود بدل کردند. این مداخله، نه ‌تنها به آزادی واقعی ملت‌های بالکان منجر نشد، بلکه آن‌ها را به مهره‌هایی در شطرنج ژئوپلیتیک غرب تبدیل کرد.
تشکیل کشورهای جدید در بالکان، مانند صربستان و آلبانی، هرچند در ظاهر به ‌عنوان پیروزی «ملت‌ها» جشن گرفته شد، اما در باطن، این دولت‌ها به سرعت در دام وابستگیِ یکسویه به قدرت‌های غربی افتادند. مرزهای جدید، که بدون توجه به پیوندهای تاریخی و قومیتی ترسیم شده بود، به جای ایجاد ثبات، تنش‌های قومی را تشدید کرد. این مرزبندی‌ها، که به نفع سیاست‌های استعماری غرب طراحی شده بود، مناطقی را به وجود آورد که تا امروز نیز شاهد درگیری‌های قومی و سیاسی هستند. بالکان، به‌جای تبدیل شدن به منطقه‌ای آزاد و مستقل، به آزمایشگاهی برای سیاست‌های مداخله‌جویانه غرب بدل شد.
این جنگ و پیامدهای آن، همچنین زمینه را برای جنگ دوم بالکان در سال ۱۹۱۳ (۱۲۹۲ شمسی) فراهم کرد، جنگی که نشان داد مرزهای جدید نه‌ تنها پایدار نبودند، بلکه خود منشأ نزاع‌های تازه‌ای شدند. قدرت‌های غربی، که با شیوه «امپریالیستی» خود از این درگیری‌ها سود می‌بردند، با ایفای نقش میانجی، نفوذ خود را بیش از پیش در منطقه تثبیت کردند. آن‌ها با کنترل منابع اقتصادی و دیپلماتیک کشورهای تازه‌ تأسیس، عملاً بالکان را به بخشی از حوزه نفوذ خود بدل کردند، در حالی که ملت‌های منطقه همچنان درگیر اختلافات داخلی و تبعات مرزبندی‌های تحمیلی بودند.
جنگ اول بالکان، در نهایت، تلخ‌ترین درس تاریخ منطقه را به نمایش گذاشت: این‌که آزادی ظاهری تحت سایه مداخله غرب، نه‌ تنها به رهایی ملت‌ها منجر نمی‌شود، بلکه آن‌ها را در چرخه‌ای از وابستگیِ یکسویه و نزاع گرفتار می‌کند. فروپاشی عثمانی، که با این جنگ شتاب گرفت، و مرزبندی‌های ملتهبی که به دنبال آن آمد، نشان داد که چگونه قدرت‌های غربی با استفاده از ضعف امپراتوری‌ها و تحریک احساسات ناسیونالیستی، که البته مبنای تاریخیِ قوام‌یافته‌ای هم نداشت، می‌توانند مناطق استراتژیک را به تسخیر منافع خود درآورند. بالکان در این میان قربانی سیاستی شد که زیر نقاب آزادی زنجیرهای جدیدی بر دست و پای ملت‌هایش بست.