اختیــار پذیرش دیـــن و تهدید به جهنم(شبهه ها و پاسخ ها)
شبهه: مگر خود قرآن نمیگوید: «لا اکراه فی الدین»؛ پس چرا همواره مخالفان خود را با جهنم تهدید میکند؟ آیا این تهدیدها چیزی غیر از اجبار بر دین است؟
پاسخ: آیات متعددی از قرآن نشان میدهند که خداوند نمیخواهد کسی بهاجبار مسلمان شود. از سوی دیگر، در آیات فراوانی از قرآن افرادی که حاضر به دستکشیدن از شرک و کفر و مسلمانشدن نیستند، با عذاب جهنم تهدید شدهاند. در این نوشتار دو دسته از آیات بررسی میشود که آیا با هم تعارض دارند یا تعارضی نیست و یکی دیگری را نفی نمیکند.
معنای نبود «اکراه» در دین
پذیرش دین امری قلبی و اعتقادی است و نمیتوان با زور و اجبار، ایمان را در دل کسی ایجاد کرد. ایمان و عقیده امری درونی است که تنها با منطق، استدلال و اختیار حاصل میشود. «اکراه» در اینجا به معنای وادارکردن کسی به کاری است که بدان رضایت نداشته باشد. خداوند افزون بر اینکه انسان را با عقل و اختیار آفریده است، راه خیر و شر و عاقبت هر کدام را هم به او نشان داده است.
انسان باید با اختیار خود تصمیم بگیرد که کدام را انتخاب میکند؛ البته هر انتخابی لوازم و پیامدهایی دارد که باید بناچار مسئولیت آنها را پذیرفت؛ برای مثال پزشک بدون اینکه انسان را مجبور به ترک سیگار کند، به او میگوید: اگر به کشیدن دخانیات ادامه بدهی، سرطان خواهی گرفت. در چنین وضعیتی او اختیار دارد که یا به حرف او گوش کند یا با ادامه مصرف دخانیات به سرطان مبتلا شود.
ارتباط خبر دادن از جهنمی شدن کافران و مشرکان
با مجبورکردن آنان
فرض کنید بیماری واگیرداری در کشور پخش و منجر به مرگ شمار زیادی از مردم شده است. دولت برای جلوگیری از مرگومیر مردم، واکسیناسیون عمومی را آغاز میکند. آیا اگر دولت به مردم بگوید: ما کسی را مجبور نمیکنیم واکسن بزند؛ اما اگر واکسن نزنید، با توجه به گسترش بیماری و سرعت پخش آن، کسانی که واکسن نمیزنند، حتماً مریض خواهند شد و پس از تحمل درد و رنج فراوان، خواهند مرد. بدتر اینکه ما نمیتوانیم جسدشان را به خانوادههایشان تحویل دهیم و مجبوریم برای جلوگیری از انتشار بیشتر بیماری، بدن آنان را بسوزانیم. آیا بین گفتههای دولت تعارض و تناقض وجود دارد؟ آیا میتوان گفت: دولت از یکسو مدعی است من کسی را مجبور نمیکنم؛ اما از سوی دیگر، مدام مردم را به مریضشدن و مردن و آتش زدن جسد تهدید میکند و میخواهد آنان را مجبور به واکسن زدن کند؟ به روشنی مشخص است که اولاً دولت مردم را مجبور به واکسنزدن نکرده است؛ زیرا مجبورکردن به این است که مثلاً دستوپای آنان را بگیرد و بدون اینکه خودشان راضی باشند، به آنان واکسن بزند و دولت چنین کاری را نکرده است؛ ثانیاً خبر دادن دولت از عاقبت واکسننزدن به هیچوجه به معنای مجبورکردن مردم نیست، بلکه هشدار دادن به آنان است تا متوجه سرانجام واکسننزدن بشوند و با اطلاع کامل تصمیم بگیرند و بعد نگویند: ما نمیدانستیم و اگر دولت به ما میگفت که چه سرانجام شوم و وحشتناکی در انتظار ماست، حتماً واکسن میزدیم.
مسئلۀ اجبارینبودن مسلمانشدن و با این وجود، ذکر آیات عذاب جهنم در قرآن نیز دقیقاً مشابه همین مثال است. خدا با هر نوع اجبار در پذیرش اسلام مخالف است؛ اما زیر بار حرف حق نرفتن و پیروی از باطل، آثار شومی از جمله جهنمیشدن دارد. خداوند از باب اتمام حجت و برای اینکه کسی در ادامه نگوید من نمیدانستم، بارها و به شیوههای مختلف، آثار شوم کفر و شرک و در یک کلمه پیروی از باطل را گوشزد کرده است.
نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد این است که جهنمیشدن، اثر کارهای بد ماست و ارتباطی با خدا ندارد؛ ازاینرو نمیتوان گفت خدا مردم را جهنمی کرد؛ چنانکه بیمارشدن و مردن، اثر بیماری است و ارتباطی با دولت ندارد؛ بنابراین نمیتوان گفت دولت مردم را بیمار کرد و به کشتن داد. شاید برخی بگویند اگر خداوند جهنم را خلق نمیکرد، دیگر کسی جهنمی نمیشد و این یعنی خدا در جهنمیشدن مردم نقش دارد؛ اما این تصور کاملاً غلط است و مثل این است که کسی بگوید: اگر دولت بیمارستان، تیمارستان، پرورشگاه و زندان را نمیساخت، دیگر کسی بیمار، دیوانه، بیسرپرست و مجرم نمیشد؛ بنابراین دولت مردم را مریض، مجنون، بیسرپرست و بزهکار کرده است.
حقیقت این است که پندار، گفتار و کردار بد بهمرور شخصیت انسان را بد و سرشت او را آلوده میکند و چنین شخصی هر جا برود، آنجا را نیز بد و آلوده میکند. به عبارت سادهتر، بدان هرجا که بروند، آنجا را نیز جهنم میکنند، حتی اگر بهشت باشد؛ چنانکه خوبان هرجا بروند، آنجا را نیز بهشت میکنند، حتی اگر جهنم باشد. چنانکه افراد تمیز هرجا بروند، آنجا را تمیز میکنند؛ حتی اگر کثیفترین جای عالم باشد و افراد کثیف هرجا بروند، آنجا را کثیف میکنند؛ حتی اگر تمیزترین جای دنیا باشد.
نتیجه:
پروردگار به انسان برای پذیرفتن یا نپذیرفتن دین اسلام اختیار داده است و بروشنی سرانجام دو راه اسلام و غیر آن را بیان کرده است. انسان در انتخاب هر یک از این مسیرها آزاد است؛ اما زمانی که راهی را برگزید، در برابر نتایج و عواقب آن، مجبور است و اختیاری ندارد. این وضعیت را میتوان به پزشکی تشبیه کرد که به بیمارش میگوید: «اگر سیگار را کنار بگذاری، مشکلات ریهات برطرف میشود؛ اما اگر به کشیدن آن ادامه دهی، به سرطان ریه مبتلا خواهی شد». آگاهیبخشی درباره سرطان، نه به معنای تهدید بیمار است و نه اجبار او به ترک سیگار.
برای مطالعه بیشتر:
- جواد ایروانی؛ «آزادی یا اجبار عقیده در موازنه میان «لا اکراه فیالدین» با آیات قتال»؛ تحقیقات علوم قرآن و حدیث، دوره 14، ش 34، مرداد 1396 ش، صص 31 ـ 57.
هادی غلامرضایی