کد خبر: ۳۲۰۶۱۹
تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۷

نشـانه‌های اهـل توکل

مجید فلاحی

حقیقت توکل دارای درجات و مراتبی است که از اعتماد در کارها تا سپردن تمام امور به خدا آغاز می‌شود و در نهایت به تفویض و واگذاری تمام کارها به خدای متعال در چارچوب «مطمئنه بقدرک راضیه بقضائک»، بلکه پذیرش مشیت و اراده الهی و بی‌تاثیر دانستن هر اراده و مشیت دیگری، بلکه مرجع دانستن همه اسباب به قضا و قدری که مکتوب در‌ام الکتاب اوست منتهی می‌شود. خدا می‌فرماید: بگو: «هیچ حادثه‌ای برای ما رخ نمی‌دهد، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرّر داشته است؛ او مولا (و سرپرست) ماست؛ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند!» (توبه، آیه 51؛ هود، آیه 123؛ آل عمران، آیه 159)
در روایتی از امام کاظم‌(ع) آمده است: لَمّا سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعالى: (وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه فَهُوَ حَسْبُهُ) ـ: اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللّه دَرَجاتٌ، مِنْها أَنْ تَتَوَكَّلَ عَلَى اللّه فى اُمورِكَ كُلِّها فَما فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ راضيا تَعْلَمُ اءَنَّهُ لايَألوكَ خَيْرا وَفَضْلاً وَتَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فى ذلِكَ لَهُ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه بِتَفويضِ ذلِكَ إِلَيْهِ وَثِقْ بِهِ فيها وَفى غَيْرِها؛ در پاسخ به سؤال از آيه «و هركس به خدا توكل كند او براى وى بس است» توكل كردن بر خدا درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه در تمام كارهايت به خدا توكل كنى و هر چه با تو كرد از او خشنود باشى و بدانى كه او نسبت به تو از هيچ خير و تفضّلى كوتاهى نمى كند و بدانى كه در اين باره حكم، حكم اوست، پس با تفویض و واگذارى كارهايت به خدا بر او توكل كن و در آن كارها و ديگر كارها به او اعتماد داشته باش.(كافى، ج2، ص65، ح5)
پس حقیقت توکل به یک معنا، کنار گذاردن همه قدرت‌‌ها و در انتظار مقدرات الهی بودن است، چنان‌که امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: «ألتّوکّل التّبرّی من الحول و القوّه و انتظار ما یأتی به القدر.»(غررالحکم، ج۱، ص ۱۰۵) 
البته دستیابی به حقیقت توکل پس از طی مراتبی از تهذیب نفس و رشد و تعالی ایمان عملی ممکن می‌شود.  انسانی که با باور قلبی به ولایت حضرت حق تعالی، به ربوبیت او ایمان بیاورد و امور دیگری را که تبیین می‌شود، یقین ایمانی داشته باشد، به حقیقت توکل دست می‌یابد و درجات متعالی آن را نشان می‌دهد.
بنابراین کسی که به حقیقت توکل رسیده باشد، از قوت قلب برخوردار است و هرگز گرفتار تردید و نومیدی و مانند آنها نمی‌شود؛ زیرا بر خدایی اعتماد کرده که علیم، حکیم، قدیر و غنی است، به گونه‌ای که بر اساس علم و حکمت هر چه خیر و صلاح خلق است به رحمت رحمانی و رحیمی و با قدرتی فاقد عجز و غنای فاقد بخل فراهم می‌آورد.
به سخن دیگر، مؤمن هرگاه به چنین سطح معرفتی و ایمانی برسد که متوجه مشیت خدا(توبه، آیه 51؛ اعراف، آیه 89؛ آل عمران، آیه 160)، تقدیر الهی(توبه، آیه 51؛ یوسف، آیه 67؛ طلاق، آیه 3)، علم خدا به احوال و اعمال بندگان(انفال، آیه 61؛ نمل، آیات 78 و 79)، کفایت الهی در امور(آل عمران، آیه 173؛ توبه، آیه 129)، عزت و حکمت الهی(انفال، آیه 49)، ربوبیت خدا(انعام، آیه 102)، حاکمیت انحصاری خدا(هود، آیات 56 و 123)، ولایت الهی(آل عمران، آیه 122)، وحدانیت در همه هستی(رعد، ایه 30)، توفیق الهی(هود، آیه 88)، نظارت خدا(شعراء، آیات 217 تا 219)،  رزاقیت خدا(عنکبوت، آیات 59 و 60) باشد‌، این امرموجب می‌شود تا به چنین خدایی اعتماد و تکیه کرده و وثاقت تمام داشته باشد و توکل را در نهایت آن با تمام وجود به نمایش گذارد. 
البته حقیقت توکل هرگز با بهره‌گیری از اسباب منافاتی ندارد(آل عمران، آیه 159؛ مائده، آیه 23؛ انفال، آیات 62 و 64؛ یوسف، آیه 67)؛ قرآن پس از فرمان «عزم» به پیامبر(ص) در اقدام عملی به کاری‌، بر توکل بر خدا تاکید دارد(آل عمران، آیه 159)؛ زیرا تاثیر اسباب حتی تاثیر اراده انسانی در ساحت عزم عملی، تابع مشیت و اراده الهی است و اهل توکل می‌داند که هر چیزی که مقتضای مشیت مقدر باشد در ساحت قضا تحقق می‌یابد؛ از همین رو در حالت اطمینان به مشیت الهی که آن را خیر مطلق می‌داند، به قضای الهی تن می‌دهد و خشنود است، خواه به ظاهر با اسباب به هدف رسیده باشد و خواه نرسیده باشد؛ زیرا هر چه قضا شد، همان مقدر الهی است که برای شخص و جامعه مفید است. 
شکی نیست که مسبب‌الاسباب خدا است و هر چیزی که از طریق اسباب که مظاهر تجلیات انوار اسمای الهی است تحقق می‌یابد، همان مشیت مقدر اوست که پذیرفته می‌شود. لذا علامه طباطبائی در مورد تعریف توکل چنین می‌گوید: «معناى‏ توکل‏ این است که بنده، پروردگار خود را وکیل خود بداند و او را همه‌کاره و مدبّر امور خود بداند، به این معنا از تمسک به اسبابى که از سببیت آنها آگاهى دارد- و یکى از آنها خود اوست- که علتى است ناقص، دست برداشته و به سبب حقیقى که تمامى اسباب به او منتهى مى‏گردد، تمسک بجوید.» (المیزان، ج 9، ص 562)
البته همان گونه که مشخص است، این تفسیر و تعریف از توکل، ناظر به درجات و مراتبی از توکل است؛ زیرا مراتب عالی‌تر آن، زندگی بر مدار سامانه «قضا و قدر» است که هیچ منافاتی با بهره‌گیری از اسباب ندارد؛ زیرا اهل توکل اسباب را می‌شناسد و از آن به عنوان مشیت تقدیری الهی بهره می‌گیرد؛ مؤمن متوکل، به اسباب الهی توسل و تمسک می‌جوید و آن را در چارچوب مظاهر انوار اسمایی تحلیل و تبیین کرده و به کار می‌گیرد؛ بنابراین، هرگز بر غیر خدا اعتماد و توکل ندارد؛ زیرا چیزی در هستی را غیر از خدا و مظاهر انوار اسمای‌اش نمی‌بیند و نمی‌شناسد؛ از همین رو در همه مراتب از شرک مبرا است و حتی گرفتار شرک فعلی نیست که اکثریت مؤمنان بدان گرفتار هستند؛ چنان‌که حضرت امام صادق(ع) در تفسیر آیه 106 سوره یوسف می‌فرماید: یَعْقُوبَ‌بْنِ‌شُعَیْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِ‌اللَّهِ‌(ع) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قَالَ کَانُوا یَقُولُونَ نُمْطَرُ بِنَوْءِکَذَا وَ بِنَوْءِ کَذَا وَ مِنْهَا أَنَّهُمْ کَانُوا یَأْتُونَ الْکُهَّانَ فَیُصَدِّقُونَهُمْ بِمَا یَقُولُونَ؛ یعقوب‌بن‌شعیب گوید: از امام صادق‌(ع) از قول خدای متعال: وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِالله إِلاَّ وَ هُم مُّشْرِکُونَ پرسیدم. ایشان فرمود: «آنان می‌گفتند: به خاطر افتادن آن ستاره است که بر ما باران می‌بارد و به خاطر افتادن فلان ستاره است که بر ما باران نباریده است. حتی برخی از آنان نزد پیشگویان می‌رفتند و کلامی را که ایشان می‌گفتند، باور می‌کردند.»(تفسیر اهل بیت ج۷، ص۱۹۲؛ بحارالأنوار، ج۵۵، ص۳۱۷؛ وسایل الشیعهْ، ج۱۱، ص۳۷۳؛ العیاشی، ج۲، ص۱۹۹)
بنابراین مؤمنان حقیقی اهل توکل این‌گونه عمل می‌کنند و هرگز گرفتار شرک اسباب نمی‌شوند؛ یعنی به اسباب نقش استقلالی قائل نیستند زیرا اگر این‌گونه نباشد، گرفتار خشم الهی می‌شود، چنان‌که رسول‌الله (صلى الله عليه و آله)  می فرماید: يَقولُ اللّه عَزَّوَجَلَّ ما مِنْ مَخْلوقٍ يَعْتَصِمُ دونى إِلاّ قَطَعْتُ أسْبابَ السَّماواتِ وَأسبابَ الأَرْضِ مِنْ دونِهِ فَإِنْ سَأَلَنى لَمْ اُعْطِهِ وَإِنْ دَعانى لَمْ اُجِبْهُ؛ خداوند عزوجل مى فرمايد: هيچ مخلوقى نيست كه به غير من پناه ببرد، مگر اينكه دستش را از اسباب و ريسمان‌هاى آسمان‌ها و زمين كوتاه كنم، پس اگر از من بخواهد عطايش نكنم و اگر مرا بخواند جوابش ندهم.(امالى طوسى، ص585، ح1210)
شاخه‌های توکل و پله‌های زهد
رسول‌الله(ص) در حدیثی مطول در تبیین معنای توکل می‌فرماید: جبرئیل نازل شد و گفت: «اى رسول خدا؛ همانا خداوند مرا به سوى شما فرستاده تا هدیه‌اى به شما بدهد که پیش از شما به کسى نداده است.» پیامبر فرمودند: «آن هدیه چیست‌؟» جبرئیل گفت: «صبر و بهتر از آن.» فرمودند: «بهتر از آن چیست‌؟» گفت: «رضایت (به امر الهى) و بهتر از آن.» فرمودند: «بهتر از آن چیست‌؟ گفت: زهد و بهتر از آن.» فرمودند: «بهتر از آن چیست‌؟» گفت: «اخلاص و بهتر از آن.» فرمودند: «بهتر از آن چیست‌؟» گفت: «یقین و بهتر از آن.» فرمودند: «بهتر از آن چیست‌؟» مجدداً گفت: «یقین و بهتر از آن.» فرمودند: «بهتر از آن چیست اى جبرئیل!؟» گفت: «وسیله یقین و آن عبارت از توکل به خداوند عزیز است.»
رسول‌الله(ص) فرمودند: «توکل بر خدا چیست‌؟» گفت: «علم به اینکه مخلوق نمی‌تواند ضرر و نفعی برساند و بخشنده و منع‌کننده نیست. کلاً باید از مخلوق ناامید شد. چون بنده چنین شود، براى کسى جز خدا عمل نمى‌کند و جز خدا به کسى طمع ندارد. این معنی توکل است.» فرمودند: «یا جبرئیل؛ تفسیر صبر چیست‌؟» گفت: «اینکه در سختی صبر کنید، چنان‌که در خوشى صبر مى‌کنید و در فقر صبر کنید، چنان‌که در ثروتمندى صبر مى‌کنید و در بلا شکیبائى کنید، چنان‌که در عافیت و خوشی شکیبائى مى‌کنید. پس وقتی مصیبتى مى‌رسد، نباید نزد خلق شکایت ببرید.» فرمودند: «تفسیر قناعت چیست‌؟» گفت: «اکتفا کردن به آنچه مى‌رسد. باید به کم قناعت کنید و به چیز اندک سپاسگزارى کنید.» فرمود: «تفسیر رضایت چیست‌؟» گفت: «کسى که راضى باشد چه از دنیا مصیبت به او برسد یا نرسد. از مولایش روى بر نمى‌گرداند و به عمل اندک (از امور خیر) راضى نمى‌شود.»
رسول خدا(ص) فرمود: «تفسیر زهد چیست؟» گفت: «اینکه انسان دوست بدارد آن را که آفریدگارش را دوست دارد و دشمن بدارد آن را که آفریدگارش را دشمن مى‌دارد. از حلال دنیا در تنگى و پرهیز باشد و به حرام آن توجه نکند که در حلالِ آن حساب و در حرامِ آن عقاب است. به تمام مسلمانان رحم کند، آنچنان‌که بر خود رحم مى‌کند. از سخن دورى گزیند، چنان‌که از مرده‌اى که شدیداً بوى بد گرفته، دورى مى‌گزیند. (زیرا زیاده سخن گفتن، گاهى به غیبت و تهمت کشیده می‌شود و غیبت نیز مانند گوشت برادر را خوردن است.) دورى گزیند از کالاى دنیا و زیور، آنچنان‌که دورى مى‌گزیند از آتش. آرزویش را کوتاه کند و همواره اجلش در مقابل دیدگانش باشد.» رسول‌الله(ص) فرمود: «یا جبرئیل؛ تفسیر اخلاص چیست‌؟» گفت: «مخلص کسى است که از مردم درخواست نکند تا خود پیدا نماید و چون پیدا کرد راضى شود و اگر چیزى نزدش باقى ماند، آن را در راه خدا ببخشد. پس هرکه از بنده سؤال نکند (و چشم از امید خلق بپوشد)‌، به عبودیت خداوند اقرار کرده است. چون یافت و خشنود شد، از خدا راضى است و خداوند از او راضى است. چون در راه خدا ببخشد، در حد و شوق به خداوند قرار یافته است.» فرمودند: «تفسیر یقین چیست‌؟» گفت: «این که مؤمن چنان برای خدا عمل کند که گویا او را مى‌بیند و اگر او خدا را نبیند خدا او را مى‌بیند و بداند به یقین آنچه بر او رسیده، نمى‌تواند خطا باشد و آنچه به خطا بر او رفته، نمى‌تواند به او برسد. اینها شاخه ‌هاى توکل و پله‌‌هاى زهد است.(معانی الاخبار،ج 1، ص 260؛ وسایل الشیعه، ج 15، ص194؛ بحار الانوار، ج66 ص 373) 
نشانه اهل توکل بر خدا
 نشانه‌هایی برای اهل توکل و آثاری برای توکل است که از جمله آنها می‌توان به: ایمان حقیقی(انفال، آیات 2 و 4)،  آرامش و اطمینان قلب(آل عمران، آیات 172 و 173)، تقویت روحیه در شرایط سخت و استقامت در برابر مخالفت‌ها و سختی‌ها(آل عمران، آیات 121 و 122؛ اعراف، آیات 79 و 89)، صبر در برابر آزار و اذیت (ابراهیم، آیه 12؛ نحل، آیات 41 و 42)، پذیرش قضا و قدر الهی(توبه، آیه 51)، کفایت امور انسان از سوی خدا(آل عمران، آیه 173؛ نساء، آیه 81؛ احزاب، آیات 3 و 48؛ زمر، آیه 38)، شهامت و شجاعت در برابر دشمن(یونس، آیات 71 و 83 و 84)، بهره مندی از رضایت الهی(آل عمران، آیات 173 و 174)، برخورداری از محبت الهی(آل عمران، آیه 159)، برخورداری از تفضل و نعمت‌های خاص الهی(آل عمران، آیات 173 و 174؛ توبه، آیه 59)، بهره‌مندی از امدادهای خدا(آل عمران، آیه 160؛ مائده، آیه 11)، بهره‌مندی از حیات طیب در دنیا و آخرت(نحل، آیات 41 و 42)، دعا و اعلان نیاز به درگاه خدا(اعراف، آیه 89؛ یونس، آیات 85 و 86)، پیروزی و کامیابی(آل عمران، آیات 122 و 123 و 160؛ انفال، آیات 48 و 49)، دفع و رفع مکر دشمنان(نساء، آیه 81؛ انفال، آیات 61 و 62)، مصونیت از سلطه و ضرر شیطان(حجر، آیه 65؛ اسراء، آیه 65؛ مجادله، آیه 10)، جاودانگی در بهشت اخروی(عنکبوت، آیات 58 و 59) و بهره‌مندی از نعمت‌های بهشتی(شوری، آیه 36؛ نحل، آیات 41 و 42) و مانند آنها اشاره کرد. باید توجه داشت که حقیقت توکل را می‌توان در همان پذیرش و قبولی قضا و قدر خدا دانست که موجب اطمینان به قدر و رضایت به قضای او می‌شود.(توبه، آیه 51؛ آل عمران، آیات 173 و 174)
چنان‌که گفته شد یکی از آثار توکل، دفع مکر دشمنان و شیاطین(غافر، آیات 44 و 45) و مصونیت و محفوظ ماندن از سلطه و ضرر شیطان(حجر، آیه 65؛ نحل، آیات 98 و 99؛ اسراء، آیه 65) است؛ امیرمؤمنان على‌(ع) می‌فرماید:  اَلتَّوَكُلُّ عَلَى اللّه نَجاةً مِنْ كُلِّ سوءٍ وَحِرْزٌ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ؛  توكل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از هر دشمنى است.(بحارالأنوار، ج78، ص79، ح56) امدادهای الهی موجب می‌شود تا نه تنها به موفقیت دست یابد بلکه اسباب، برایش تسهیل شود؛ از همین رو امیرمؤمنان بر اساس آموزه‌های قرآن می‌فرماید: مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الأَسْبابِ؛ هركس به خدا توكل كند، دشوارى‌ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.(غررالحكم، ج5، ص425، ح9028) 
اگر انسان بخواهد به غنا و عزت برسد، باید اهل توکل باشد؛ چنان‌که از آیات قرآن این معنا به دست می‌آید(انفال، آیات 61 و 52؛ آل عمران، آیات 173 و 174؛ طلاق، آیه 3)؛ از همین رو امام صادق‌(ع)  می فرماید: إِنَّ الغِنى وَالْعِزَّ يَجولانِ فَإِذا ظَفِرا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنا؛ بى نيازى و عزّت به هر طرف مى گردند و چون به جايگاه توكل دست يافتند در آنجا قرار مى گيرند.(كافى، ج2، ص65، ح3) از نظر قرآن، اگر انسان بخواهد در هر کاری وارد شود، نخست باید به جزم و قطعیت برسد، سپس بر کاری وارد شود و به هنگام عزم بر کار‌، توکل را همراه سازد تا هر چه مقدر است به‌وقوع بپیوندد. (آل عمران، آیه 159) بنابراین، در کارها نباید بدون عقلانیت و جزم یقین و قطعی وارد شد؛ زیرا بدون جزم و یقین ورود به کاری جز سفاهت نیست که بیرون از موعظه‌های الهی است. از همین رو رسول‌الله می‌فرماید: اَلتَّوَكُّلُ بَعْدَ الْكَيْسِ مَؤْعِظَةٌ؛ توكّل كردن بر خدا بعد از به كار بردن عقل، خود موعظه است.(كنزالعمال، ج3، ص103، ح5696)
بنابراین، هرگز توکل بر خدا در انجام کارهای نمی‌تواند بدون پیش زمینه جزم در اندیشه و ساحت عقلانیت و عزم در مقام اراده و عمل باشد؛ بلکه وقتی انسان به جزم در ساحت عقلانیت اندیشه رسید و کاری را تصدیق به مفید بودن کرد و باور کرد آن کار برایش سودمند است و در مقام عزم بر آمد لازم است تا توکل کند. این همان حکم قرآن است که باید متوکلان بدان توجه و اهتمام داشته باشند؛ زیرا اصولاً از نظر قرآن، «یقین» از مهم‌ترین پیش فرض‌ها در هر کاری است و کسی که بی‌علم و یقین در کاری وارد می‌شود، به عنوان سفیه شناخته می‌شود تا جایی که خدا به نقد «ظنون» می‌پردازد و آن را در برابر علم و یقین، بی‌تاثیر و بی‌فایده و نارسا در رساندن انسان به حق و حقیقت معرفی می‌کند.(نجم، آیه 28؛ یونس، آیه 36) به سخن دیگر، اهل توکل اهل یقین و علم هستند و بر اساس آن زندگی می‌کنند و هرگز بدون یقین و جزم در کاری وارد نمی‌شوند که از مصادیق سفاهت و بی‌خردی است. بر همین اساس، تفال زدن و اقدام بر اساس ظنون برخاسته از آن نیز نادرست است؛ اینکه شخص بخواهد تنها براساس تطیر و تفال، کاری را انجام دهد؛ این عمل خلاف عقلانیت و یقین و علم است.
بنابراین اگر کسی بدون عزم در کاری و انجام دادن آن حتی پس از یقین بدان، بخواهد به نتیجه‌ای برسد، به خطا رفته و اهل بی‌خردی است؛ زیرا بر اساس آموزه‌های قرآن، اگر توکل با جزم یقین در اندیشه و عزم در عمل همراه باشد، معنا می‌یابد.(آل عمران، آیه 159)  چنان‌که از رسول‌الله روایت است: رَأى رَسولُ اللّه قَوْما لا يَزْرَعونَ قالَ: ما أَنْتُمْ؟ قالوُا: نَحْنُ الْمُتَوَكِّلونَ، قالَ: لا، بَلْ أَنْتُمْ المُتَّكِلونَ؛ رسول اكرم گروهى را كه كشت و كار نمى‌كردند، ديدند و فرمودند: شما چه كاره‌ايد؟ عرض كردند ما توكل كنندگانيم. فرمودند: نه، شما سر باريد.(مستدرك الوسائل، ج11، ص217، ح12789)
استعانت از خدا در سایه توکل (یونس، آیات 84 تا 86)، موجب شهامت و شجاعت و قدرت در انسان می‌شود(یونس، آیات 71 و 83 و 84؛ زمر، آیات 38 و 39) باید بر خدا توکل کند؛ چنان‌که امام کاظم‌(ع) می‌فرماید: مَن أرادَ أن یکونَ‌ أقوَی النّاسِ‌ فَلیتَوکل عَلی اللهِ؛ هر‌که می‌خواهد که قوی‌ترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.(بحارالانوار، ج7، ص143) 
بنابراین، اهل توکل هیچ خوف و ترسی از غیر خدا ندارد و بر اساس قضا و قدر الهی زندگی‌اش را سامان می‌دهد و به «احدی الحسنیین» باور دارد. امام رضا‌(ع) می‌فرماید: ما حَدُّ التَّوکل؟ فَقال لی: اَن لا تَخافَ معَ اللهِ اَحَداً؛ حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ‌کس نترسی.(جهاد النفس،ح 292)