مخاطرات یک قتل کوچک...
نگار چند روز است اشتها ندارد. با همه دعوا میکند و گاهی هم روی یک مبل کز میکند و حرف نمیزند. نادر که تازه کار شرکتش را گسترش داده، با خودش فکر میکند: «یه سقط جنین که آنقدر ادا نداره!»
به گزارش خبرگزاری فارس، سقط جنین، یعنی پایان دادن به روند بارداری درحالیکه هنوز جنین زنده است. سقطجنین به دو صورت غیرعمدی(ناشی از مشکلات جسمی مادر و نطفه و...) و عمدی صورت میگیرد که خطرات جسمی و روحی آن در مدل دوم، در این گزارش بررسی شده است.
خودکشی به صورت غیر مستقیم...
مادر پس از سقط جنین، با تبعات زیادی روبهرو میشود که تنها بخشی از آن جسمی است. بخش دیگر آن مثل یک کوه یخ، درون اقیانوس وجود او شناور میشود و کسی نمیبیند که چه بلایی سر این مادر میآید.
فرشته سلمانپور، دکتری روانشناسی و مشاور و درمانگر، لحظاتی از زندگی این مادران را نشان ما میدهد و میگوید: «این مادران در لحظاتی که تردید به انجام سقط دارند، تحت فشارند و بخش شناختی مغزشان بهدرستی نمیتواند تصمیم بگیرد. فشارهای ناشی از محیط و اضطرابی که تجربه میکنند باعث میشود نتوانند به همه عواقب این مسئله فکر کنند. برای همین است که در چنین لحظهای ما پیشنهاد میکنیم از یک مشاور دلسوز کمک بگیرند تا بتواند با تفکیک شرایط به آنها کمک کند.»
چطور تونستم بچمو از بین ببرم؟!
این روانشناس که خودش نیز مادر است، میگوید: «مادری که جنینش را از بین برده است، در ظاهر بعد از یک مدت شرایط جسمیاش بهبود پیدا میکند اما در باطن او با احساس خشم و گناه درگیر است. این احساس گناه در بیشتر مادران به وجود میآید و رهایشان نمیکند و پشیمانی جزو پررنگترین احساسات این مادران است. آنها از خودشان میپرسند چطور این کار را کردند؟! و نشخوار فکری درباره همین موضوع اجازه نمیدهد از زندگی لذت ببرند.» سلمانپور در توضیح افسردگی حاصل از سقطجنین میگوید: «مادر حالوحوصله انجام کاری را ندارد. خودش را مستحق حال خوب نمیداند و از درون دلمرده است. احساس خشم و گناهی که یقهاش را گرفته این حال افسردگی را شکل میدهد.»
این سوگ، حلوا ندارد!
عجیب به نظر میرسد که این مادران خودخواسته باعث سقطجنین میشوند اما باز هم نمیتوانند با غم و فقدان حاصل از این ماجرا کنار بیایند. همین را از سلمانپور هم میپرسم، او توضیح میدهد: «از دستدادن به هر ترتیب برای انسان سخت است. هر از دستدادنی نیاز به سوگواری دارد. اما در این مورد مادر این سوگ را حق خودش نمیداند و این سوگ حل نشده درون او اضطراب و غم به وجود میآورد. در حقیقت این مادران سوگ پنهان دارند و نمیتوانند آن را هضم کنند. نهتنها مادر بلکه اطرافیان هم به او حقی برای غصهدار بودن نمیدهند و به اینترتیب این عوامل روحی در مادر تشدید میشود. در کنار این مسئله باید به فشار اطرافیان برای سقط هم اشاره کنیم. گاهی درست است که مادر با پای خودش برای انجام سقط میرود اما قلب او شکسته است».
سقطجنین به چه بهایی؟!
سلمانپور با معرفی اختلال استرس پس از سانحه میگوید: «این مادران ممکن است طی شرایطی درگیر این اختلال شوند و تجربه روانی دردناکی را مدام در ذهنشان مرور کنند که باعث به وجود آمدن تروما برایشان گردد. همچنین ممکن است تضاد روحی برایشان پدیدار شود. حالا که شرایط فشار قبل از سقطجنین از بین رفته و مادر میتواند احساس آسودگی کند، با احساس گناه دستبهگریبان است و بدین ترتیب رنگ و روی آرامش را نمیبیند. او فکر میکرد قرار است با سقطجنین همه چیز به حالت طبیعی خودش برگردد اما حالا او مانده و بقایای آرامش روانیاش.»
قلب خانه، خون ندارد!
تصور کنید مادری که یک فرزند دارد، و با نخواستن و سقط فرزند دوم، جنینش را از حق حیات محروم کرده است. حالا او باید دوباره مادری کند، حال خوبی داشته باشد و بتواند با فرزند اولش تعامل خوبی برقرار کند، اما تبعات روحی سقطجنین تا مدتها و شاید سالیان زیادی با مادر باقی میماند و او را رها نمیکند.
با سقطجنین، زندگی دو نفر نابود میشود!
نگار تجربه سقطش را فراموش نکرده است. چند ماه است که کار نادر روبهراه شده و میخواهد دوباره بچهدار شوند اما نگار میترسد. دیگر از آن دختر پرشور خبری نیست. او یکبار جنین درون رحمش را از خودش جدا کرده و به فراموشی سپرده است. حالا دیگر خودش را هم دوست ندارد چه برسد به اینکه بخواهد رحمش را میزبان جنین دیگری کند. تجربه نگار روی دور تکرار است و آمار نشان میدهد روزانه زنان و دختران زیادی با دلایل غیرمنطقی حق حیات را از جنینشان میگیرند. اما نمیدانند این حق حیات خودشان است که دارد تهدید میشود. وقتی ضربان قلب جنین از کار میافتد، چرخدندههای زندگی مادر هم بهآرامی خراب میشود و از جا درمیآید...